این مقاله را به اشتراک بگذارید
سامان سالور / اعتماد
اصولا فیلمهای حاتمیکیا از همان شروع و همیشه چه دوست داشته باشیم و چه نه فیلمهای مهمی بوده و هستند؛ فیلمهایی در بستر و بحبوحه جنگ؛ در حاشیه جنگ و حالا فیلمی در ارتباط با داعش و اتفاقات سوریه.
«بهوقت شام» هرچند در ارایه تصویری واقعی و قابلباور و مستند در این مورد خیلی موفق عمل نمیکند ولی بیگ پرداکشن و اکشنی است که نسبت به بضاعت سینمای ایران از درجه و عیار مناسبی برخوردار است که این بیش از هر چیز به کارگردانی دقیق و حسابشده خود حاتمی کیا برمیگردد؛ فیلم چنان چند فیلم دیگر امسال از حمایت و پشتیبانی سازمان سینمایی اوج برخوردار بوده و حاتمی کیا سعی کرده با استفاده از امکانات موجود فیلمی تاثیرگذار و قابل دفاع بسازد؛ «بهوقت شام» فیلمی است که قهرمان دارد و دارای دکوپاژی درست و تدوین و آهنگ و ریتمی درخشان است؛ تصاویرش (به نسبت بضاعت سینمای ایران) گیرا و درست است و قابها و تنش و گرهافکنی و نجات در آخرین لحظهاش به فیلمهای هالیوودی پهلو میزند؛ بازی بازیگرانش (بهجز داعشیها) و خصوصا بابک حمیدیان و هادی حجازی فر و حضور پیر داغر (بازیگر عرب فیلم) گیرا و قابل دفاع است و میتوان گفت که کارگردان پس از چند تجربه اینچنینی و ساخت فیلمهایی با حمایتها و پشتیبانی وسیع راه و رسم فیلمسازی اینچنین را آموخته و کاملا بدان مسلط است؛ فیلم اما میتوانست کوتاهتر و تاثیرگذارتر باشد و به جزییات بیشتر توجه کند؛ ارایه تصویری کاریکاتور گونه از افراد داعش؛ منطق باز بودن در هواپیمای سییکصدوسی و حضور اتفاقی و هندی پدر و پسر قهرمان و ضدقهرمان به شکل تصادفی و در سکانسهایی گم کردن جهت شلیکها و جنگ رو در رو از پشت هواپیما به ماشینهای داعش که در کاک بیت رویت میشوند و عدم ارایه شخصیتپردازی درست از زنی که قصد حمله انتحاری با هواپیما را دارد؛ حضور و سپس به ناگاه گمشدن جنگندههای روسی و پایانی شعاری با موسیقیای اپیک و به هر قیمت حماسی فیلم بعلاوه عدم توجه به بخش ویژوال افکت رایانهای (که این بهخودیخود بزرگترین لطمه را به فیلم وارد آورده است) از نقاط کم قوت فیلم بهوقت شام است.
پیشبینی سیمرغ:
فیلم در رشتههای بازیگر نقش اول مرد (بابک حمیدیان)، بازیگر نقش مکمل مرد (هادی حجازیفر)، فیلمنامه و کارگردانی (ابراهیم حاتمیکیا) فیلمبرداری (مهدی جعفری)، تدوین (مهرداد خوشبخت)، صدابرداری و صداگذاری (طاهر پیشوایی و علیرضا علویان)، موسیقی (کارن همایونفر)، چهرهپردازی (شهرام خلج) و جلوههای ویژه میدانی (حسن روزبهانی) از شانس بالایی برای دریافت سیمرغ بلورین برخوردار است.
****
وصلهپینه درامی چندپاره با جلوههای ویژه
مهدی قنبر (شهروند)
بهوقت شام فیلمی سنگین و پرهزینه با جلوههای ویژه کامپیوتری و بصری و میدانی است؛ اما ضعف اصلی فیلم در شخصیتپردازی، چندپارهبودن فیلمنامه و حفرهها و ضعفهایی است که حاتمیکیا کوشیده تا با تکیه بر جلوههای ویژه و عکسالعملها و هیجانها و آن چیزی که او خشونت ذاتی داعشیها میداند، پر کند. همان کاری که این کارگردان در فیلم چ نیز خواسته بود انجام دهد؛ اما آنبار نیز مثل همین مورد بهوقت شام نتوانست ضعفهای فیلمنامه و شخصیتپردازیاش را بپوشاند.
بهوقت شام داستان دو خلبان ایرانی که به دست داعش بهویژه ملأ عمر چچنی اسیر میشوند را روایت میکند. مشکل اما نه در سر و شکل این داستان یا هیجانات آن؛ بلکه در این واقعیت ساده است که فیلمنامه بهوقت شام چندپاره است؛ به عبارت بهتر میتوان آن را به تکهها و بخشهای جدا از هم تقسیم کرد؛ بخشهایی که به شکل جداگانه نوشته شده است. داستان و نوع روابط پدر و علی در آغاز فیلم کارکردی به جز معرفی شخصیتها و خصوصیات دو چهره اصلی فیلم ندارد.در این بخش شاهد دیالوگهایی مرسوم و کلیشهای حاتمیکیا هستیم. اینکه علی میگوید من بچه جنگ هستم و پدر همیشه فرمانده بوده و هیچگاه برایش پدری نکرده است البته این حس در فیلم هم بهجز چند سکانس نشانی از پدربودن به مخاطب نمیدهد. داستان پدر و پسر بیش از این دیگر قابلیت ادامه ندارد زیرا در این داستان خانوادگی اتفاق نمیافتد. متاسفانه برخلاف حاتمیکیا که معتقد است آثارش قصهپردازی میکند، فیلم بهوقت شام قصهای ندارد پس باید این ضعف و حفره را پر کرده و آن را به ادامه قصه پیوند بزند. او نقطه اتصال را در جلوههای ویژه نبردهای نیروهای سوری و بهویژه نیروهای بلال با داعشیهای تدمر پر میکند تا حواس مخاطب از آن به سوی دیگری منحرف شود.
فیلم بارها تا مرز پایان پیش میرود اما با ترفندی دوباره شروع میشود. رسیدن هواپیما به دمشق نقطه پایانی بر فیلم است؛ داستانی که با نشستن هواپیما بدون مشکل میتوانست به اتمام برسد اما درگیریها و کشتارهای داعشیهای تحت امر شیخ ممدوح سعدی و فرزندانش که در اسارت سوریها بودند باز هم به لطف جلوههای ویژه داستان را به جلو میراند. از سوی دیگر حفره اصلی فیلمنامه در نحوه آزادی تعداد کم داعشیهای اسیر در جمع خیل عظیم نیروهای سوری در هواپیما است. فیلمنامهنویس برای منطقی نشاندادن و پرکردن حفرههای فیلمنامه میگوید که همسر شیخ ممدوح با چاقو توانست هواپیمایی با آن همه نیروی مسلح و اسلحه و تیربار و نیروی انسانی را تصرف کند؛ اما از آنجا که فیلمنامهنویس از ارایه جزییات برای نحوه آزادی آنها سر باز میزند و با سرهمبندی قصه با استفاده از شلوغی و همهمه و ابزار مهم آن یعنی جلوههای ویژه ذهن مخاطب را به سوی دیگری جلب میکند. این روند چسباندن و وصله قصههای تکهپاره به اینجا ختم نمیشود و همچنان ادامه مییابد. زمانی که هواپیما به تدمر بازمیگردد همه چیز با مرگ شیخ ممدوح و خانوادهاش توسط ابوعمر چچنی ادامه پیدا میکند؛ البته حاتمیکیا مدعی میشود که اطلاعات زیادی از نحوه نگرش و فرقههای داعشی ندارد اما چهرهای که از شیخ ممدوح نشان میدهد بسیار متفاوت از ابو عمر چچنی است. اینکه یک داعشی سوری به مراتب قابل اعتمادتر از یک داعشی خارجی و چچنی است زیرا شیخ ممدوح به وعده آزادیاش عمل میکند اما ابو عمر چچنی معتقد است که نباید با دشمن معامله کرد. همین تئوری حاتمیکیا باعث میشود تا باز هم با حربه و بکارگیری ناجی فیلم یعنی جلوههای ویژه و مرگ عجیب شیخ ممدوح با شمشیر و به دست فرمانده چچنی تکه دیگری به فیلمنامه بهوقت شام وصله بخورد تا داستان شهادت دستهجمعی اسرا اتفاق بیفتد. این دستگیری و مرگ احتمالی باز هم میتوانست پایانی بر فیلم طولانی حاتمیکیا باشد اما از آنجا که قهرمان فیلم نباید به این سهولت از قصه خارج شود، حاتمیکیا وصلهای دیگر بر فیلمنامه میزند. با این وصله جدید او میتواند قهرمان داستان یعنی علی را از فردی متزلزل به فردی مقید و معتقد تبدیل کند که دیگر از مرگ نمیهراسد. پس برای رسیدن به سیر تکامل شخصیت، پدر را از او جدا میکند. اگر چه در فیلم پدر چندان هم فردی محکم نشان داده نشده است اما با ایجاد مشکل در تکلم پدر منفعل را از نقش جدید علی برای به پرواز درآمدن هواپیما برای عملیاتی انتحاری توسط ابو عمر چچنی و ام سلما (زن خواننده مسلمانشده) خارج میکند و این داستانی است که تا شهادت علی پیش میرود.
حاتمیکیا بیش از حد مقهور جلوههای ویژه فیلمهایش است. جلوههای ویژه اگر بهدرستی در کنار درامی بینقص قرار گیرد، میتواند مکمل و تمامکننده خوبی باشد و کار را به اثر خوب تبدیل کند اما زمانی که کارگردان مقهور جلوههای ویژه شود و بخواهد به بهانههای مختلف برای منحرفکردن ذهن مخاطب از حفرهها و ضعفهای فیلمنامه و یا با استفاده بیرویه در جای جای فیلم از آن سود ببرد، میتواند لطمههای جبرانناپذیر به فیلم وارد کند. کما اینکه حاتمیکیا پیش از این هم در «چ» این ضربه را در بکارگیری جلوههای ویژه خورده است.