این مقاله را به اشتراک بگذارید
رمان «هَرَس»، داستان تلخ یک مصادره
مائده مرتضوی
جنگ، دراماتیک ترین حادثه ای است که در زندگی بشریت رخ می دهد و به همین جهت بهترین خوراک برای نوشتن به شمار می رود. گواه آن هم نویسندگانی هستند که در سراسر دنیا قلم شان از دل خاک و خون بیرون آمده است، ادبیات جهان بیشترین سهم خود را از جنگ های جهانی می گیرد و بیش از هر چیز دیگری مدیون آن است. موضوع محوری برجسته ترین رمان های ادبیات دنیا جنگ و حواشی آن است و حالا یک سوال مهم! چرا تا به حال از دل طولانی ترین جنگ سده اخیر حتی یک اثر جهانی هم بیرون نیامده است؟!
مخاطب ایرانی همواره ادبیات جنگ را پس زده است. در بین آثار پرفروش ایرانی می توان به جرأت گفت که اثری از یک رمان جنگی به چشم نمی خورد و اگر هم چنین رمانی بتواند تا حدی دیده شود، باید آن را اتفاقی فرخنده تلقی کرد. در سال های اخیر روند نسبتا امیدوارکننده ای با رمان هایی نظیر «باغ مردگان سبز» و «لم یزرع»را شاهد بودیم که به مدد جوایز ادبی (آن هم از نوع دولتی) توانستند تا حدی دیده و خوانده شوند اما چیزی که هست ادبیات جنگ به آن صورت که در باقی جهان وجود دارد، در ایران نشو و نمو نداشته است و دلیلش هم چیز چندان عجیب و غریبی نیست.
به جز آثار محدودی چون «زمین سوخته» از احمد محمود و این اواخر چند اثری که به لطف جوایز دولتی کمی اسم شان بر سر زبان ها افتاد، هیچ اثر شاخصی که بتوان خاستگاه آن را جنگ تحمیلی هشت ساله دانست، متولد نشد، یک دلیلش هم می تواند این باشد که ادبیات جنگ ما به محض ظهور، برچسب دولتی بودن خورد، سفارشی نویس، نان به نرخ روز خور و … القابی که هیچ یک به طور مستقیم به یک نویسنده در حیطه ادبیات جنگ اشاره نمی کرد، این ژانر ادبی را در ایران تحت الشعاع خود قرار داد. حتی اسم این ژانر ادبی هم تغییر پیدا کرد و واژگان و عباراتی نظیر ادبیات پایداری، ادبیات دفاع مقدس و … جایگزین ادبیات جنگ شدند.
حتی عبارت «ضد جنگ» هم گفته می شود اما چیزی به عنوان «ادبیات جنگ» کمتر در نوشتار رسمی مملکت حضور می یابند و واژگان مذکور سعی در بیان و معرفی این ژانر ادبی دارند. واژگان و عباراتی تحمیلی که صدمه ای جبران ناپذیر را به این ژانر ادبی که می توانست خاستگاه خلق آثار درخشانی باشد، فراهم آورد، چیزی که این میان بیشتر از همه به این ادبیات لطمه وارد کرد، برچسب ضد جنگ خوردن نویسندگانی بود که با استقلال فکری کامل دست به قلم بردند و از جنگ نوشتند.
در نهایت این رویکرد، باعث رانده شدن بسیاری از نویسندگان خوش قلم از این حیطه شد و بسیاری از نویسندگان یکه امید آن می رفت تا اثری شاخص از دل این جنگ هشت ساله بیرون بکشند، دور جنگ تحمیلی را خط کشیدند و در نهایت مصادره جنگ از سوی نهادهای دولتی به ضرر این ژانر مهم ادبی تمام شد.
حاشیه ها همیشه بد نیستند
بهترین آثار شاخص ادبیات جنگ جهان به ویژه آنهایی که در زمان جنگ جهانی دوم خلق شدند، نگاهی واقع گرایانه، بدون اغراق و بدون هرگونه قضاوت به جنگ داشتند. اما در ایران داستان به گونه دیگری است. نوشتن از جنگ به دور از دایره واژگانی تعریف شده و برساخته آن کاری دشوار است و با وجود حساسیت هایی که بر وجه دفاع مقدسی بودن قصه دلالت می کند، دست و پای نویسنده آنچنان هم برای اعمال یک نگاه مستقل باز نیست.
در این بین یکی از راه حل هایی که به نظر می رسد، پرداختن به حاشیه جنگ است؛ گفتن و نوشتن از بازمانده ها و باقی مانده هایی که صد بار بدتر از اسرا و رزمندگان جنگی تاوان پس داده اند، راه مناسبی به نظر می رسد. یک یاز رمان های تاثیرگذاری که اخیرا به همین موضوع پرداخته و توانسته بیش از رمان های جنگی دیگ ربا مخاطب ارتباط برقرار کند، «هرس» نوشته نسیم مرعشی است.
یک هرس دراماتیک
هرس در لغت به معنای حذف شاخه های اضافی به منظور عبور هوای بیشتر بین شاخه ها، رسیدن نور کافی به آنها و آرایش شکل ظاهری درخت برای به دست آوردن محصول مرغوب است. چیزی که هست، دست جنگ وقتی شهری یا کشوری را هرس می کند یا به بی محصولی و بی باری می انجامد، یا تولید محصولات نامرغوب و این چیزی است که در این رمان اتفاق می افتد. این رمان داستان آدم هایی است که بازمانده اند. از جنگ، از زندگی، از ماندن با عزیزترین های شان. داستان علف هایی است که نه هرزند، نه بازدهی دارند؛
مانده اند بین زندگی و مردگی و واژه روزمرگی بهترین چیزی است که می تواند حال این شخصیت ها را توصیف کند. شخصیت اصلی این رمان زنی است که پسرش را در جنگ به طرز دلخراشی از دست داده و به هر دری می زند تا پسری دیگ راز کائنات بگیرد. راهی که این زن برای دوباره پسردار شدنش بر می گزیند، منجر به داستانی دراماتیک و تاثیرگذار می شود که پیرنگ اصلی «هرس» را می سازد. هرس رمانی قصه گوست و مخاطب را به دل دنیایی می برد که آفریده جنگ است. جنگ هشت ساله تحمیلی.
پر کشش از نوع بومی
از نقاط قوت این رمان می توان به فضاسازی آن اشاره کرد. مرعشی در رمان قبلی خود «پاییز فصل آخر سال است…» هم شمه ای از تبحر خود را در ساخت فضاهای نو و تازه نشان داده بود اما فضاسازی «هرس» از نوع دیگری است. در اینجا نویسنده از دیالوگ های جنوبی بهره می برد که نه تنها پس زدن مخاطب را موجب نمی شود بلکه مانند گردبادی خواننده را از جای خود می کند و با خود همراه می برد. فضاسازی هرس به رغم بومی بودن، به دلیل کششی که قصه ایجاد می کند، در جلب مخاطب هم موفق است.
نان رمان قبلی را خوردن؟
جایزه داستان تهران، جایزه کتاب سال و خیلی چیزهای دیگر نام نسیم مرعشی را به اهالی ادبیات شناساند. رمان «پاییز فصل آخر سال است…» پس از اقبالی که در جایزه جلال داشت از سوی خوانندگان با استقبال خوبی مواجه شد – اتفاقی که تاکنون برای هیچ کدام از رمان های برگزیده این جایزه دولتی نیفتاده است – و برای یک بار هم که شده برچسب یک جایزه دولتی را خوردن، به نفع نویسنده و رمان و بازار فروش اش تمام شد. استقبال از این رمان همچنان وجود دارد و همواره جزو آثار پرفروش طرح هایی نظیر عیدانه کتاب و طرح پاییزه و … معرفی شده و تا به امروز که در پله بیست و هفتم چاپ ایستاده است، این استقبال وجود دارد.
نکته ای که این میان وجود دارد این است که موفقیت رمان قبلی مرعشی گرچه تاثیرگذار است اما به دلیل تفاوت فاحشی که در موضوع و درونمایه با «هرس» دارد، نمی توان سهم خود این رمان جنگی را در موفقیتش نادیده گرفت. «هرس» رمان پخته تری نسبت به رمان اول این نویسنده است و نویسنده در شخصیت پردازی و فضاسازی و … بسیار بهتر از رمان اول خود عمل کرده است، پس لیاقتش بسیار بیشتر از چیزی است که برای رمان اول یعنی «پاییز فصل آخر سال است…» رخ داده است.
نگاه به جنگ از زاویه دیدی متفاوت
نویسندگانی که به نوشتن از جنگ روی می آورند، معمولا از متولدین دهه پنجاه به قبل هستند و زاویه دیدی کم و بیش مشابه با نویسندگان نسل ها قبل و بعد از خود دارند. این نویسندگان معمولا به طور مستقیم از جنگ نوشته اند و در صورت پرداختن به بازماندگان نیز همان قصه همیشگی زن بی پناه و بی سرپرست مانده با چند کودک یتیم را دستمایه نوشتن خود قرار داده اند که اگر به خدام شعارزدگی و تزریق اندیشه و باورهای معمول نیفتاده باشند، به سبب همین تکرار مکررات از چاپ های متعدد و استقبال خوانندگان بی نصیب مانده اند. نسیم مرعشی از نسل پنجم نویسندگان است و طبعا نگاه متفاوتی با نویسندگان نسل قبل از خود داراست.
در رمان «هرس» از زنان بی پناه و بدون شوهر مانده ای که به نوعی جزء لاینفک ادبیات جنگ شده اند، خبری نیست. البته که زن هست اما در کمال تعجب مردش هم کنارش هست! شخصیت «رسول» و واکنش های او به «نوال» بخش مهمی از قصه رمان را به دوش می کشد و حاشیه ای از جنگ را نشان مخاطب می دهد که کمتر به آن توجه شده است. در رمان هرس با زنی مواجه نیستیم که در انتظار بازگشت پسر یا همسرش است و کارهای معمول دیگر شخصیت های رمان های دفاع مقدسی را انجام بدهد. اینجا با آدم هایی مواجه می شویم که خود دست به کار بازگرداندن عزیزان شان می شوند آن هم به غریب ترین و غیرعادی ترین شکل ممکن.
و راز موفقیت؟
جنگ بستر خوبی برای نویسنده فراهم می کند. جنگ پر از صحنه ها و لحظه های تراژیک و دراماتیک است! لحظه هایی به شدت عمیق و انسانی که در زندگی عادی انسان ها کمتر رخ می دهد. جنگ نسلی عجیب با قصه هایی پر مایه به جهان روایت نویسنده اهدا می کند و این را شاید تنها رهاورد مثبت جنگ بتوان به شمار آورد. راه روایت این آدم ها و قصه های شان از راه های شعارزدگی، تزریق آرمان های برساخته و تحمیل یک ماکت فرهنگی بر ادبیات جنگ نمی گذرد. در رمان «هرس» صرفا با قصه ای طرف هستیم که از انسان روایت می کند و کنش ها و واکنش هایی انسانی و عاطفی را به تصویر می کشد.
«هرس» اندیشه و باور خاصی را تزریق نمی کند و تنها روایت آدم هایی است که بعد از جنگ، دیگر آن آدم های قبلی نیستند. آدم هایی به سان درختانی که به جای هرس شاخه از ریشه تبر خورده اند و زخم های شان التیام نمی یابد. مرعشی با روایت آدم هایی از این دست به مدد فضاسازی غیرمتعارف و جذابی که با استفاده هوشمندانه از بومی نویسی انجام داده، توانسته مخاطب «پاییز …» را هم راضی کند و در شناساندن وجهه دیگری از رمان های ادبیات جنگ تا حدی موفق عمل کرده است.
لازمه روایات و خلق آثار شاخص بر بستر جنگ، برخورداری از نگاهی پر رنگ و لعاب تر و شناختی بر پایه وجوه فلسفه و هرمنوتیک است. این راه از تحمیل واژگانی که بار معنایی و ارزشی خاصی دارند، نمی گذرد. ادبیات جنگ راهی است برای روایت داستان هایی از درون انسان. از اعمال انسانی و واکاوی هر چه بیشتر شخصیت های آدمی در میانه و بحبوحه بحران های عظیم. ادبیات جنگ راهی است برای نوشتن و گفتن از چیزهایی که انسان ها را به صلح پیوند می دهد.
سازندگی