این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
صادق هدایت و تفسیر تمایلات تابوییاش
حسام جنانی
متن ادبی را میتوان با استفاده از رویکردهای مختلفی بررسی کرد. به طور کلی، رویکردهای مزبور یا متنمحورند، یا مؤلفمحورند، یا خوانندهمحور. البته، آنچنانکه حمید احمدی در یادداشت تحقیقی خود، «نگاهی به نظریههای خوانش ادبی/از مرگ مؤلف تا قتل مؤلف»، تصریح میکند: «رویکرد چهارمی هم هست که بر تعامل میان متن و خواننده استوار است و از آن به عنوان راه میانه یاد کردهاند.»
در رویکردهای مؤلفمحور، زندگی و زمانه هنرمندان در فهم آثار آنها نقشی کلیدی دارد. سخنان اخیر بهروز افخمی درباره گرایشهای همجنسگرایانه صادق هدایت و اهمیت این تمایلات در فهم آثار او را باید در همین راستا فهمید. شاید افخمی لحن مناسبی در مطرح کردن «مُد دگرباشی» اتخاذ نکرد، اما قصد او در ادامه سخنانش، حداقل تا آنجایی که من متوجه شدم، تخریب شخصیت صادق هدایت نبود. افخمی به تأثیر تمایلات جنسی هدایت بر دید هنری او و بر نوع نگاهش به شخصیتهایش، به خصوص شخصیتهای مؤنث داستانهایش، اشاره کرد. نفهمیدم کجای این سخنان توهینآمیز بود که بعضی از دوستان با الفاظی تند و بعضاً رکیک افخمی را نواختند. به گمانم بازهم باید به همان مسئله «سیاستزدگی» ادبیات معاصر ایران بازگردیم. نخست باید معلوم شود که شخص سخنگو در منتهی الیه جناح چپِ ارکستر سمفونی سیاست کشور مینوازد یا در عمق جناح راست ساز خود را کوک میکند تا بعد تصمیمی اتخاذ شود که آیا باید سخنان او را پذیرفت یا تخطئه کرد. قاعدتاً، در چنین فضای مسموم و سیاستزدهای، خود سخن و سویههای معنایی آن، صحیح یا قابل نقد، محلی از اعراب ندارد.
تصویر فوق یکی از نامههای صادق هدایت است که در اواخر سال ۱۹۴۶ به دوستی در پاریس نوشته است و مدرکی قطعی در خصوص تمایلات همجنسگرایانه او به دست ما میدهد. گرایشهای جنسی هدایت در قلمرو زندگی شخصیاش، مسائلی هستند خصوصی، اما چنانچه بر هنرش تأثیر گذارده باشند، آنگاه باید آنها را به حوزه عمومی وارد کرد و به قصد شناخت بهتر ادبیات او، از آنها سخن گفت و بدون پیشداوری اخلاقی و قضاوت شخصیتی، تجزیه و تحلیلشان کرد. تحقیقی را در مورد صادق هدایت آغاز کردهام که به احتمال فراوان سال آینده منتشر خواهد شد. در آنجا، بیآنکه قصدم تخریب شخصیت صادق هدایت، یا توهین به او باشد، خواهم گفت که چرا تمایلات همجنسخواهانه هدایت اهمیت بسیار زیادی در فهم بوف کور دارند.
دوباره تأکید میکنم، لحن افخمی را به هنگام صحبت درباره دگرباشی جنسی نپسندیدم، اما بازهم دلیلی ندیدم که به این دلیل، یا به خاطر گرایشات سیاسی او سخنانش را درباره صادق هدایت یکسره تخطئه کنم. آنچه که در فضای مجازی در واکنش به سخنان افخمی مشاهده کردم حقیقتاً ترسناک بود. این حجم از تندروی از سوی کسانی که خود را اهل ادب میدانند، استفاده از کلماتی بعضاً رکیک و زننده که حتی ظاهر افراد را نیز وارد بحث میکرد و بیتوجهی مطلق به معنایی که پشت سخنان افخمی بود، نه تنها معلوم ساخت که اخلاق در فضای کنونی ادبیات ایران عنصری فراموششده است، بلکه نشان داد که این ادبیات به لحاظ علمی نیز به شدت بیمار است و از کمبودهای وحشتناکی رنج میبرد.
مأخذ نامه فوق: صادق هدایت، هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی، پاریس: کتاب چشمانداز، چاپ دوم، با تصحیحات و اضافات، زمستان ۱۳۷۹، ص ۲۰.
‘
63 نظر
noname
نمیخوام هموسکچوآلیتی رو نقد کنم. کاملا میپذیرمش. ولی به نظر شخص من، این نامه نمیتونه توسط صادق هدایت نوشته شده باشه. اصلا ترکیب بندی کلماتش به ساختار کلامی نوشتاری هدایت نمیخوره. “زندگی حیواناتی را کرده باشم که …”؟ نه تنها ساختار گرامریش، که به طور کلی تفکر و دیدگاه و جهان بینی هدایت ، بسیار بسیار بسیار با این متن فاصله داره. به نظرم این متن، یک متن جعلیه. در ضمن خواهش میکنم در کانال تلگرامتون امکان ثبت نظر کاربران رو فراهم کنید تا گفتگو شکل بگیره. ممنون
ناشناس
چطوره که اون هشتاد دو نامه کتاب از خود هدایتن فقط این یکی نیست ؟
رضا فیضی
احمقی گفت وابله ای باور کرد. مگر مشگل ادبیات ما این چیز ها ست که هدایتی که ۵۰ سال پیش تمام شده هم جنسگرا بوده یا نبوده .آن اقایی که این خبر را داده برای دیده شدن این حرف رازده ودارد به ریش شما میخندد.مشگل ادبیات قاچاق کتاب است که همه را نابود کرده
ناشناس
ابله تر از کسی که خودش را خیلی دانا و بقیه را احمق میداند وجود ندارد. وقتی آنقدر درک نداری که تأثیر صادق هدایت بر ادبیات روز فارسی را بفهمی زبان به کام بگیر و دهندرانی نکن. کسی از این سطحینگریها «فیضی» نمیبرد.
رضا فیضی
هدایت تمام شده است وتو دیر از خواب بلند شدی فکر کردی اول صبح است .کو هدایت. چه تاثیری دارد هدایت برماشما بفرمایید ما بدانیم .مشکل امروز ما جایزه های باندی است که از ۲۰ کاندید ۱۷ تا از باند خودشان است و۳ تا کتاب درست آورده اند تا بعد راحت تر کار خودشان را بکنند .مشگل قاچاق کتاب است که ادبیات ما را زمین گیر کرده است مشگل… این ها مشگل هستند نه این که ۱۰۰ سال قبل هدایت آبگوشت با پیاز میخورده یا با دوغ .تازه این جا حرف ادبیات نیست مسئله ی شخصی اوست که به تو ومن مربوط نیست
رضا فیضی
سرت را نکن زیر برف .ببین جایزه احمد محمود -جایزه ژانر نویسان ایران -چطور رفقا یشان را بالا میاورد .دومین دوره جایزه احمد محمود با اعلام نامزدهای اولیه وارد مرحله جدیدی شد و بعد از انتخاب ۲۰ کاندیدای اولیه از سوی ۵۰ کارشناس نشر، نویسنده و روزنامهنگار قرار است که سه داور در مرحله نخست پنج اثر و در مرحله نهایی آثار برتر را انتخاب کنند. با این حال توجه به چند نکته بسیار مهم و ضروری است.
در چنین موقعیتی سوال مهم این است که پشت انتخاب این ۵۰ نفر چه عدالتی وجود دارد و چطور میشود به لیست اولیه اعتماد کرد. باید توجه کرد که جوایز بسیار زیادی این کار را انجام دادهاند؛ اما نه به این شکل. مثلا جایزه معروف بوکر به مناسبت ۵۰سالگیاش، انتخاب برگزیده برگزیدهها یعنی یکی از ۵۰ نفر را به رایگیری اینترنتی گذاشت. بخشی از فرآیند جایزهای که سوئدیها به عنوان نوبل جایگزین راه انداختند هم با رأیگیری اینترنتی بود؛ اما باید توجه داشت که چنین شیوهای معمولا برای انتخاب نفر برگزیده انتخاب میشود و نه داوری. مثال مشخص آن شاید همین بخش «آتیه داستان ایرانی» جایزه جلال باشد که امسال از همین شیوه برای انتخابهای خود استفاده میکند. باید توجه داشت که این شیوه مناسبی برای داوری نیست و از این شیوه برای محبوبترین و پرطرفدارترین انتخاب میشود. یا مثلا دوستان میتوانند جایزهای طراحی کنند و بگویند که زیباترین نویسنده کدام است یا حداقل بگویند که کدام نویسنده از نظر ظاهری شبیهتر به احمد محمود است؟! یا کدام نویسنده در سال گذشته بیشتر دغدغههای احمد محمود را دنبال کرده است. اینها پیشنهاد است اما باید قبول کنیم که داوری با این شیوه شدنی نیست. اگر این شیوه داوری درست باشد و دوستان به این شیوه اعتقاد داشته باشند، این نکته مطرح است که دوستان در جایزههای دیگری هم که داور هستند به همین شیوه داوری میکنند و کار با اثر خوب ندارند؛ یعنی دوستان به کتابهایی که قبلا به هر دلیلی خواندهاند، رای میدهند و با آثاری که به هر دلیلی شاید از سوی این دوستان خوانده نشده کاری ندارند. اصلا مگر میشود که ۵۰ داور به آثاری که خواندهاند رای بدهند و با آثاری که نخواندهاند کاری نداشته باشند؟ البته شیوه انتخاب و برگزیده شدن بسیاری از جشنوارهها این نکته را به ما متذکر میشود که واقعا چنین دیدگاهی وجود دارد!
با توجه به این شیوه داوری طبیعتا اثر و مولف ارزش چندانی در مرحله نخست ندارد و همه چیز به ناشر برمیگردد. با این فرمول ساده شما در هر نشری که باشید میتوانید برندگان را از آن خود کنید. حال شاید بپرسید که راهکار چیست؟ من در جواب به شما میگویم که اگر شما ناشر هستید و قصد برگزیده شدن در دوره سوم جایزه احمد محمود را دارید، بروید تحقیق کنید و ببینید که کدام نویسندگان در سال ۹۷ اثر تولید نکردهاند. لطفا روزنامهنگارانی که با نشر دو سه نشر پرمخاطب رابطه دارند، فراموش نشوند. حال هر چه اثر دارید برای این دوستان ارسال کنید و حداقل در لیست اولیه حاضر باشید. البته این گام نخست است و باید منتظر بمانید تا از نظر سه داور نهایی مطلع شوید.
نگاهی به فهرست اولیه نشان میدهد که کتابهای بسیار زیاد و خوبی در این لیست وجود دارند که تنها به این علت که شاید ۵۰ شخصیت مورد نظر آن را نخواندهاند، در لیست ۱۰ نفره حضور ندارند و خبری کتابهایشان نیست!
نکته قابل توجه حضور چند ناشر خاص در میان کاندیدای اولیه است و این نشان میدهد که چنین جایزهای ویژگیهای یک جایزه ملی را ندارد و هر نشری که روابط عمومی قویتری داشته و کتابها را بیشتر به دست این و آن رسانده باشد، موفقتر است. نشر چشمه ۱۰ کاندیدا، نشر نیماژ ۲ کاندیدا، نشر مرکز ۲ کاندیدا، نشر ثالث ۲ کاندیدا و نشرهای نیلوفر، نگاه، هیلا و سده تنها با یک کاندیدا در این جشنواره حضور دارند.
ناشران دارای کاندیدا رتبه نام نشر تعداد کاندیدا در بخش رمان تعداد کاندیدا در بخش مجموعه داستان مجموع
۱ چشمه ۴ ۶ ۱۰
۲ نیماژ ۰ ۲ ۲
۲ مرکز ۲ ۰ ۲
۲ ثالث ۰ ۲ ۲
۳ نیلوفر ۱ ۰ ۱
۳ نگاه ۱ ۰ ۱
۳ هیلا ۱ ۰ ۱
۳ سده ۱ ۰ ۱
نکته بسیار جالب در میان اسامی اعلام شده حضور کتابی است که متعلق به گزیده داستانهای یک نویسنده است و در هیچ جایزهای چنین کتابهایی در لیست نهایی قرار نمیگیرد؛ چراکه آثار این کتاب پیش از آن در کتابهای دیگر منتشر شده و کتاب جدیدی محسوب نمیشود. حال حضور این کتاب در میان لیست میتواند حرف نخست ما را تایید کند که هر کتابی که ۵۰ داور اولیه خواندهاند در لیست حضور دارد و هر کتابی که نخواندهاند در لیست وجود ندارد. طبیعی است که در چنین شرایطی کتابی که گزیدهای از چند مجموعه داستان یک نویسنده است، در فهرست نهایی دیده میشود.
به هر حال باید گفت که حتی اگر چنین شیوهای در داوری ابتدایی جایزه نوبل ادبیات هم اجرا شود، بازم هم من معتقدم که به آن به دید داوری نمیتوان نگاه کرد و باید گفت که لیست ابتدایی، لیست بهترین کتابهایی است که آن ۵۰ نفر خواهندهاند. طبیعی است که داوری به عملی گفته میشود که در آن اثر باید دیده، خوانده یا شنیده شود و بعد عمل مقایسه صورت گیرد و در آخر بگوییم که کدام یک از آثار موجود بهتر است. به هر حال با چنین شیوهای کتابهای خوبی که مورد علاقه یا سلیقه ۵۰ داور اولیه نبوده، دیده نشده است و نمیتوان گفت که ما با داوری آثار در مرحله اول روبهرو هستیم.
ناشناس
چرا مسائل را قاطی کنیم؟ صادق هدایت یک معضل است. قاچاق کتاب معضلی دیگر و جشنوارههای مافیایی هم یکی دیگر. هر کدام را باید در جای خود بررسی کرد.
ا.م
مدیران جایزه احمد محمود – شهسواری محمدی یزدانی خرم -امسال مثل اینکه نتوانستند حداقل تا اینجا کتاب های سطحی و ژانربازی های خودشان را بالا بیاورند-هرچند کتاب از چشمه زیاد بالا امده- این اقایان حالا همه زور خود شان را میگذارند روی اینکه از اینجا به بعد کارشان را جلو ببرند وکاری را بالا بیاورندکه از تیم ادمهای خودشان باشد .سال قبل هم تو مجموعه داستان همین کار را کردند.اینها هیچوقت نمیگذارندکارهای خوب دیده بشوند.بخصوص اقای ژانر ایران که دارد همه شاگردانش را ژانر نویس میکند.
شاکری یکتا
گیرندگان نامه های هدایت ناشناس نیستند.مخصوصا سه تن از آنان که معروف هستند.امیرعباس هویدا،فریدون هویدا،شهید نورایی که بیشتر ین نامه های هدایت به اوست. چندنامه هم به خواهرزاده اش بیژن جلالی نوشت.غیر از اینها مکاتبات دیگری هم داشته با اسم و مشخصات گیرنده. ۸۲نامه هدایت به شهیدنورایی چندسال پیش هم در پاریس چاپ شد وهم با حذف یک نامه در تهران. نامه فوق که حضرات تخریب چی های ادبی حکومتی به عنوان مدرک آورده اند گذشته از سبک متفاوت نگارش با همین «به ناشناس» دست دروغ سازان را باز می کند.نامه به ناشناس اگر اسم گیرنده هم نداشته باشد آدرس که دارد. هدایت همیشه در اول نامه هایش اسم گیرنده را به صورت کاملا دوستانه می نوشت. ای کاش این مافیای فرهنگی حکومتی کمی شعور داشت و زیرکی به خرج می داد.یا لااقل می فهمید ،که نمی فهمد طرح اینگونه مسایل یعنی انحراف ذهن مردم از مشکلات و کثافت کاری های سیستم فاسد.
ناشناس
خانم شاکری!این نامه رو بهزاد شهید نورایی،پسر حسن شهید نورایی در همون کتاب«صادق هدایت، هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی» ذکر کرده.اگر لجاجت بچهگانهاتون رو کنار بذارید اونوقت متوجه میشید که بهزاد شهید نورایی «مافیای فرهنگی حکومتی» نیست وشعورش هم میرسید که نباید به هدایت دروغ ببنده. درضمن،اگه چشماتونوباز کنید مأخذ نامه هم ذکر شده زیر متن.
ناشناس
من هم با استناد به داستان “مادلن” می گویم که هدایت همجنس گرا نبود.
ناشناس
والا این نامه که خودش نوشته و تو یه منبع موثق هم اومده میگه بود ولی چه میشه کرد که استراتژی کبک برای ندیدن حقیقت اینه که سرشو فرو کنه زیر برف و خودشو بزنه به ندیدن. توی دنیای کبکان زندگی می کنیم متأسفانه.
ناشناس
امروز شنیدم نام برنده گان جایزه احمد محمود مشخص شده .بهترین مجموعه داستان به روی خط چشم/ پیمان هوشمندزاده/ نشرچشمه وبهترین رمان نیز رمان تهرانیها، امیرحسین خورشیدفر، نشرِ مرکزاست.گفته می شودقراراست در مجموعه داستان به یک نفر از پیشکسوت ها که کتاب داردنیز جایزه داده شود .
ناشناس
چه تلاشی هم میشه که موضوع رو از صادق هدایت منحرف کنن به جایزه احمد محمود. مطلب پرخواننده دیگهای پیدا نکردید که مدام اینجا از جایزه احمد محمود نظر می ذارید؟ مطلب در مورد هجنس گرایی صادق هدایته. چه ربطی داره به جایزه های مافیایی و مسخره ای که امثال یزدانی خرم برگزار میکنن آخه؟
شاکری یکتا
متن من چند اشتباه تایپ دارد. از جمله:دوات درست است نه دولت/ نمی آلایم درست است….
داش آکل
آق شاکری، شماره صفحه نامه در چاپ پاریس ذکر شده ((صفحه ۲۰))، یک. این بدبختی که این مطلبو نوشته اندازه یه پر کفتر به هدایت توهین نکرده، دو. کسی که جواب شوما رو تو کامنتا داده معلوم نیست خود این بدبخت باشه که شوما به صورت دیفالت فرض رو بر این گرفتی و داری خطاب بهش بد و بیراه مینویسی و تهمت بارش میکنی، سه. واقعاً وای به حال هدایت که مدافعانش امثال شوما هستی، چهار.
ناهيد
استاد علی دهباشی که مونس و همراه همیشگی سید انجوی شیرازی رفیق گرمابه و گلستان هدایت بوده می گفت هدایت با م.فرزانه روابط خیلی صمیمی و نزدیک داشته.
ناشناس
انتظار برخورد با قاچاقچیها بیجاست!
ایسنا: آبتین گلکار میگوید: وقتی با ناشرانی که کتاب غیرقانونی چاپ میکنند، مقابله نمیشود انتظار بیجایی است که بگوییم بروند تکثیرچیهای زیرزمینی و سایتهای اینترنتی متخلف را پیدا کنند.
این مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره قاچاق کتاب اظهار کرد: خودم خبر ندارم که کتابی از من به صورت غیرقانونی چاپ شده یا نه؛ اما در اینترنت نسخههای پی دی اف غیرقانونی از ترجمههایم را دیدهام، ولی از چاپ غیرقانونی خبر ندارم. در هر حال کتابهای پرفروش قطعاً هدف اصلی چاپ غیرقانونی است.
او در ادامه خاطرنشان کرد: میگوییم اینها قاچاقچی هستند اما الان حتا ناشرانی هستند که مجوز فعالیت هم دارند و دقیقاً همین کار را انجام میدهند. به طور مشخص میتوانم از نشرهایی اسم ببرم؛ ولی وزارت محترم ارشاد و اتحادیه محترم ناشران به خودشان زحمت رسیدگی نمیدهند.
گلکار همچنین اظهار کرد: وقتی با اینها که دم دست هستند و خیلی راحت میتوان جلو فعالیتشان را گرفت، هیچ مقابلهای نمیشود، انتظار بیجایی است که به آنها بگوییم بروند و تکثیرچیهای زیرزمینی و سایتهای اینترنتی متخلف را پیدا کنند.
مترجم «قلب سگی» میخائیل بولگاکف درباره اینکه آیا انتشار ترجمههای متعدد یک کتاب به قاچاق آن دامن میزند یا نه، گفت: بعید میدانم این موضوع ارتباط مستقیمی با ترجمههای متعدد از یک کتاب داشته باشد. برای قاچاقچیان کتاب فرقی نمیکند کتاب یک ترجمه داشته باشد یا چند تا. آنها متن یک مترجم بختبرگشته را برمیدارند و یا به نام خودشان چاپ میکنند یا نام یک مترجم دیگر را روی آن میگذارند. در هر دو صورت هم سودشان را به طور کامل میبرند.
ناشناس
آیا صادق هدایت همجنسباز بوده است؟/ آیا ادعاهای بهروز افخمی درست بود؟
علی دهباشی، شهلا زرلکی، مرجان شیرمحمدی و حبیب احمدزاده نظر میدهند.
یک بار دیگر بهروز افخمی جنجال ساخت. اتفاقی که اول باری نیست که رخ میدهد و سینمادوستان این آب و خاک با سخنان جنجالی او آشنایی دیرینه دارند. این فیلمساز چه آن زمان که همکاری با حسین فرحبخش در فیلم عقرب را نیمهکاره رها کرد؛ چه زمانی که فرزند صبح را که سالها رویش کار کرده فیلم خودش ندانست؛ چه زمانی که جشنواره فیلم کن را جشنواره همجنسگراها و به قول جدید دگرباشان نام نهاد و البته در موارد بیشمار دیگری در متن جنجالهای سینمای ایران بوده است. اینبار انگار نوبت صادق هدایت رسیده بود…
بهروز افخمی چند روز پیش در تلویزیون حاضر شد و درباره صادق هدایت، یکی از بزرگان داستاننویسی سخنانی به زبان آورد که خیلیها انگشت به دهان ماندند. او که سخنانش مورد استقبال رسانههای جریان خاصی قرار گرفت، هدایت را همجنسگرا نامید: «چیزهایی در مورد صادق هدایت هست که کم و بیش همه میدانند، ولی بهوسیله روشنفکران و کسانی که هوادارش هستند، سانسور شده است. این مسأله، تمایلات همجنسخواهانه یا همجنسگرایانه یا هر چیزی است که درحال حاضر عنوان دگرباشی را برایش برگزیدند. وقتی ما چنین مسألهای را در مورد صادق هدایت بدانیم، نگاهمان به داستانها کلا تغییر میکند و متوجه خیلی چیزها میشویم که اگر این را ندانیم، معنایش را نمیفهمیم. مثلا چرا اینکه در داستانهای هدایت، زنان یا نفرتانگیز هستند یا رقتانگیزند یا اثیری هستند. جنبه همجنسخواهی منفعل صادق هدایت باعث نفرت یا نگاه رقتانگیز و حتی بینقص و خیلی خیالانگیز و اثیری به زن میشود.»
سخنان افخمی بهخصوص در فضای مجازی طوفان به پا کرد. خیلی سریع به سیاق همیشه موافقان و مخالفان این ادعاها دو گروه شدند و شروع کردند بههم تاختند. در این بین هدایت و خود افخمی هم از ترکشهای این نبرد مجازی در امان نماندند. در جنگ و دعواهای پیشآمده، اما این نکته مغفول ماند که آیا افخمی برای این ادعاهایش سند و دلیل و مدرکی دارد؟ آیا حتی در یکی از بیشمار کتاب و مقاله و تحقیق که درباره صادق هدایت به انجام رسیده، اشارهای به تمایلات دگرباشانه این نویسنده شده است؟
پاسخ این پرسشها خوشبختانه یا متاسفانه منفی است. اتفاقا همین هم باعث شده که دوستداران هدایت و حتی آنهایی که نه هواخواه این نویسنده، که علاقهمند ادبیات داستانی این سرزمین هستند، در قبال ادعاهای بهروز افخمی برآشفتهاند.
علی دهباشی را همه میشناسیم. نویسنده و سردبیری که سالیانسال یکتنه نشریهای به اعتبار بخارا را به دندان گرفته و تا به امروز و این جایگاه غبطهبرانگیز کشانده است. او با اینکه سعی میکند خود را وارد بازی افخمی نکند، اما از لحنش پیداست که از ادعاهای افخمی بشدت آزرده شده: «کلا از زندگی شخصی صادق هدایت یا هر نویسنده دیگری اطلاعی ندارم. اصلا هم نمیخواهم وارد این بحثهای مبتذل شوم و ضرورتی هم ندارد. اینکه بعضیها به هر دلیل بدون سند و مدرک درباره زندگی شخصی آدمهای دیگر و بزرگتر از خودشان حرف میزنند، دلیل ندارد که من هم وارد چنین مسائلی شوم. فقط در این حد میگویم که در هیچ کتاب فارسی به چنین مسألهای در مورد صادق هدایت اشاره نشده. از نظر شخصی هم چنین چیزی درباره هدایت نشنیدهام. کسی میتواند به این صراحت درباره یک ویژگی تا اینحد خصوصی دیگری حرف بزند که به او خیلی نزدیک باشد.»
اما آیا یک نفر میتواند با خوانش داستانها یا فیلمهای یک هنرمند به همجنسخواهی او پی ببرد؟
شهلا زرلکی، منتقد ادبی در پاسخ به این پرسش میگوید که نمیتوان به این سهولت درباره دیگری حکم صادر کرد. مگر اینکه اسناد و شواهدی در تایید مدعای مورد بحث وجود داشته باشد. اما در مورد همجنسخواهی هدایت، با ملاک قرار دادن جهان داستانی و شخصیتپردازی آثار او یا هر نویسنده دیگری منتقد میتواند نتیجهگیری شخصی خودش را داشته باشد، اما نمیتواند چنین حکم صریحی را صادر کند.
حبیب احمدزاده، نویسنده کتابی است درباره هدایت با نام کد۲۴ یا بوفکور چگونه ساخته و پرداخته شد؛ او سناریوی فیلم گفتوگو با سایه را هم نوشته. در مورد ادعای افخمی اما احمدزاده مایل به صحبتکردن نیست. با اینکه او زمانی درباره این نویسنده گفته بود که «بسیاری از حرفهایی که امروز درباره هدایت بیان میکنیم، ریشه قطعی و درستی ندارد. اتفاقا هدایت در جاهایی کاملا سنتی است. جالب است بدانید که دیدگاه هدایت در مورد زن هم کاملا سنتی است؛ از نظر او یا زن مطلقا فرشته و معصوم و دستنیافتنی است یا فاسد. نگاه هدایت در این زمینه اصلا روشنفکرانه و آزاد نیست، ولی ما پیروان افراط و تفریط، در ذهن خودمان یک هدایت دیگر درست میکنیم. درحالیکه او قبل از خودکشیاش مینویسد، رفتیم و دل شما را شکستیم و دیدار به قیامت…»
مرجان شیرمحمدی همسر بهروز افخمی است و البته نویسندهای که سه جلد کتاب تاکنون منتشر کرده. او در مورد ادعای افخمی صحبت نمیکند، اما فراموش نمیکند این نکته را یادآوری کند که «هر آدمی حق دارد نظرش را بیان کند. ما برخلاف ادعاهایمان که دموکراسی را دوست داریم و میخواهیم جامعهای دموکراتیک داشته باشیم، عمیقا در نقطه مقابل این ادعا هستیم و هرکدام در وجود خود یک دیکتاتور کوچک داریم که دوست دارد آنچه خود دوست دارد از سوی دیگران هم تأیید شود.»
به نظر میرسد این بحث حالا حالاها ادامه خواهد داشت. بههرحال افخمی درباره نویسندهای حرف زده که هواخواهان پروپاقرصی دارد. اما فراموش نکنیم که خود افخمی هم سرش برای اینجور دعواها درد میکند. پس منتظر ادامه داستان میمانیم…
ناشناس
خیلی جالبه که کسی که خودشو شاعر میدونه و با اعتماد به نفس کامل دیگران را دعوت به خواندن آثارش میکنه اونقدر فهم و درک نداشته باشه که بفهمه این یادداشت داره از رویکرد «مؤلفمحور» در تحلیل آثار هدایت صحبت میکنه. یعنی این یادداشت داره میگه اگه بخوایم با رویکرد مؤلفمحور به کارهای هدایت نگاه کنیم باید به مسئله گرایشش به همجنسگرایی هم توجه کنیم چون این گرایش به جهان بینی هدایت شکل داده و قاعدتا توی هنرش تأثیر گذاشته و نباید از کنارش به سادگی عبور کنیم. حالا اینکه بهروز افخمی به یه شکل دیگه همین حرف رو زده دلیل باید بشه که اگه هر کس دیگه ای هم چنین حرفی زد کلی بهتان و تهمت بارش کنیم؟ و با علم غیب نداشتهامون وابستگیش رو به تخریب چی های حکومتی کشف و برملا کنیم؟ الله وکیلی سطح دانش ادبی و آشنایی با مکاتب و رویکردهای نقد ادبی توی این مملکت نزدیک به صفره، حتی بین نویسندهها و شاعرها و هنرمندای رشته های دیگه.
خ
ای کاش فضای ایران اجازه میداد راحت تر دراین مورد صحبت شود. یعنی علاوه بر تاثیر این امر بر خوانش آثار هدایت، دید خود هدایت به تمایلاتش و همجنسگرایی را ای کاش میدانستیم. نمیدانم با توجه به مدت زیادی که از مرگش میگذرد دسترسی به چنین اطلاعاتی چقدر ممکن است. به هرحال هنرمندان همجنس گرای ایرانی هنوز از این منظر شناخته نشده اند. که صد حیف. بهمن محصص که خودش در مستندی بیان میکند اما بسیارند آنان که در محافل به گرایششان به همجنس شهره اند اما در دایره ای وسیع چون این گرایش فساد، انحراف یا ابزاری برای تخریب دانسته میشود، به رسمیت شناخته نمیشود. حال آنکه بسیاری از هنرمندان جهان همجنس گرا بوده اند و در وطن خودمان بخش عظیمی از اشعار کهن خطاب به معشوق مذکر بوده است.
علی بهبودی
۴۳ سال پیش از ایران خارج شدم. هر بار که جدل های بی معنی را بین ایرانی ها با آن طرز فکر های مخرب می بینم ( به خصوص اخیرا با خواندن نوشته لیلی گلستان در باره تهمینه میلانی) دستهایم را رو به آسمان می برم و شکر می کنم که از ایران بدورم.
ناشناس
جناب بهبودی یادداشت در مورد صادق هدایت است نه لیلی گلستان و نه تهمینه میلانی. لطفاً با رویکرد «تخریبی» خود بحث را منحرف نکنید! در ضمن ذهنی فوقالعاده قضاوتگر و خودبزرگبین لازم است که ۸۰ میلیون «ایرانی» را دارای طرز تفکر مخرب معرفی کند. کمی پیش از نوشتن تأمل کنید و اینگونه یک طرفه به قاضی نروید. من هم خوشحالم که انسانهایی مستبدالفکر چون شما از ایران به دورند. طرز تفکر مخرب واقعی از آن کسانی است که بر مرکب قضاوت مینشینند و چون خدایی قهار همه را به یک چوب میرانند.
علی بهبودی
۱- اسم شما؟
۲- با خواندن نوشته شما باز دستهایم رو به بالا رفت! من مستبدم یا کسی که تکلیف تعیین می کند که نباید مثالی ازنوشته لیلی گلستان می زدم؟ کجای نوشته من می گوید که ۸۰ میلیون ایرانی طرز فکر مخرب دارند؟ من مخربم یا افرادی که نویسنده نخبه ای مثل هدایت را می خواهند خراب کنند. وای بر ملت ایران که شما روشنفکرانش هستید.واقعا که خیلی تحلیلگرید!
نوشته لیلی گلستان مرا رنجاند و مرا بیاد بد گویی های پدرش انداخت و آن نوشته به سادگی یک درد دل بود.
فاطمه
لیلی گلستان در فرانسه هیچ درسی نخواند و به ایران برگشت و با سفارش ابراهیم گلستان برایش در تلویزیون کار نان و آب دار جور کردند.فرانسه بسیار ضعیفی می دانند و تا وقتی رضا سید حسینی زنده بود برایش اصلاح می کرد و نیز بقیه دوستان فرانسه دان.سوادی ندارد ولی روی بسیار زیاد دارد.
عالیجناب
تمام کامنتهای به اسامی مختلف که در بالا میبینید توسط یک نفر نوشته شده. این یک نفر همان “صاحب نظر” معروف کامنت نویس همیشگی این سایت میباشد.
عالیجناب
خواستم در مورد افترای ناجوانمردانه ای که به صادق هدایت زده شده توضیحی ارائه کنم در میان این همه پرت وپلایی که این “صاحب نظر” مادرق… نوشته جایی پیدا نمیکنم. باید بروم صفحه دیگری پیدا کنم اگر این بیشرف آنجا را هم آلوده نکند.
عاليجناب
هشدار.با باند بهروز افخمی و مسعود فراستی و نوچه شان سعید قطبی زاده هر که در افتاد ور افتاد دمر افتاد رو تخت عمل افتاد.
عاليجناب
دهباشی که از قول انجوی شیرازی ادعا کرده هدایت لواط می کرده یکی بگه چرا خودش همیشه دم منقل و وافور انجوی مشغول چریدن بود؟…. انجوی خودش را هم دستمالی می کرده.
نویسنده کتاب گیر کرده ی سابق
هرکس کتابش تونشر چشمه یا ققنوس یا ثالث یا نشر نیماز گیر کرده ومعلوم نیست قراراست چاپ بشود یا نه همین الان الان الان یک نقد مثبت ونان وآبدار به کتابهای یزدانی خرم وشهسواری وحسینی وحسن محمودی ومحمدی بزند تو کانال وصفحه خودش ومنتظر بشود تا به زودی خبر های خوشی بهش برسد .
نویسنده کتاب گیر کرده ی سابق
هرکس کتابش پشت جایزه احمد محمود وهفت اقلیم و جایزه ی واو گیر کرده ومعلوم نیست کتابش کاندید میشود یانه همین الان الان الان یک نقد مثبت ونان وآبدار به کتابهای یزدانی خرم وشهسواری وحسینی وحسن محمودی ومحمدی بزند تو کانال وصفحه خودش وقربان صدقه ی آنها برود که ژانر نویسی وسطحی نویسی را چقدر خوب آنها یادش داده اند واو تا آخر عمر مدیون استاد بزرگش است وقول میدهد همیشه در رکاب آنها وجزئ باند آنها خواهد ماندوبعد منتظر بشود تا به زودی خبر های خوشی بهش برسد .
نویسنده کتاب گیر کرده ی سابق
هرکسی که مشگل دارد وبه کتابش کسی نقد نمی نویسد وروزنامه اعتماد و مجله ی تجربه و… باهاش مصاحبه نمیکنندوسایت های باندی تبلیغ کتابشان را نمیکند همین الان الان یک نقد مثبت بنویسد به کتاب رضا شکر الهی و یزدانی خرم وشهسواری ومحمد حسینی وحسن محمودی وکامران محمدی و باقی تیم ژانر نویس های مقیم مرکز وبعد منتظر بشود تا به زودی خبر های خوشی بهش برسد .
نویسنده کتاب گیر کرده ی سابق
هر کس که کتابش تو ارشاد گیر کرده وبهش مجوز نمی دهند همین الان الن الن همین الان الان یک نقد مثبت بنویسد به کتاب رضا شکر الهی و یزدانی خرم وشهسواری ومحمد حسینی وحسن محمودی وکامران محمدی و باقی تیم ژانر نویس های مقیم مرکز ویا به روشی که تو چشم نزند از آنهاپاچه خواری کند وبعد منتظر بشود تا به زودی خبر های خوشی بهش برسد .امتحان کنید .دیدم که میگویم .طبق گردش کار تازه وزارت ارشاد اولین ومهمترین سانسور توسط کارشناس هر نشر باید انجام بگیرد واگر مشگلی پیش بیاید کار شناس نشر نیز پاسخ گو است . قبول ندارید از خودشان بپرسید
ناشناس
بیایید یک آزمایش انجام دهیم، از همان آزمایش ها یا تحقیقاتی که محققان علوم اجتماعی و ارتباطات بسیار به آن علاقمندند. تعدادی از مجلات روشنفکری و ادبی و فرهنگی از چهار دههی قبل تا امروز را انتخاب کنیم و در آرشیوِ آن ها بگردیم و اسامی شخصیت هایی که از یا درباره آن ها مطلب نوشته شده یا با آن ها مصاحبه ای انجام شده است را استخراج کنیم. قول می دهم که به فهرست کم و بیش یکسانی دست خواهیم یافت. مثلاً، از چهار دهه قبل تا امروز در جهان ادبیات مصطفی مستورمسعود ده نمکی و بهروز افخمی ومسعود فراستی وحسن محمودی وخوابگرد وکامران محمدی ومحمد حسینی ونسیم مرعشی و محمدحسین شهسواری و مهدی یزدانی خرم و سینا دادخواه.
همین فهرست، با کم و بیش هایی، در مجلات و وبسایت ها ی این باند غیر روشنفکر تکرار می شود. ماجرا حتی تا آن جا بالا گرفته است که چنان هاله تقدسی در اطراف برخی از این شخصیت ها شکل گرفته است که به اصطلاح بر دامن کبریاییشان ننشیند گردی و اگر کسی جسارت کند و خدای ناکرده تشکیکی در بزرگی و عظمت و «جهانی بودنِ» امثال وارد کند و به اصطلاح اهل مدرسه در این باب شبهه ای بیفکند، ارکانِ کرسی به لرزه می افتد و سیل حرف های در گوشی به راه می افتد که من آنم که رستم بود پهلوان و تو که باشی که به «ولی فقیه ادبیات ایران»
در جهان اندیشه هم همین است، فقط این جا برخی مریدانی دارند که این کار را برایشان انجام دهد و هم خودشان این مهم را به عهده گرفته اند و فحش نثار این و آن می کنند. اما آیا تمام توانِ فرهنگ ایران همین است؟ ما بزرگانی داریم که هیچ کس به آنها در این مجلات و وبسایت ها نمی پردازد؛ یا دهها متفکری که از رانت دوستان رسانهای برخوردار نیستند و شلوغکاری رسانهای نیز نمیکنند و کسی آنها را نمیشناسد.
حتی اسم درکردههای غیرسیاسی هم همین وضع را دارند. و هیچ کس به سراغِ جوانانی که در بهترین دانشگاه های جهان فلسفه خوانده اند یا می خوانند و در بهترین مجلات جهان مقالاتی دارند و نامشان در ردیفِ بزرگ ترین نام های فلسفه در جهان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه زبان می آید نمی رود تا مثلاً با آن ها مصاحبه ای کند یا از آن ها یادداشتی بگیرد یا حداقل آثار آن ها را به زبان فارسی هم معرفی کند.
باید باهمین نام های بی بضاعت ودولتی در حد و اندازه خودشان رفتارکردد، در اغلب اوقات رسانههای ایرانی آنها را به عنوان غولهایی بزرگ در ادبیات و اندیشه معرفی میکنند که گویا قلههای این عوالم را فتح کردهاند و عالم بیرون از ایران با توطئههای معمول نمیگذارند آنها شناخته شوند و ثانیاً، حالا که بحث کنار رفتن بازنشستگان مطرح است و قرار است در جهان سیاست و مدیریت معمرین جای خود را به جوان ها بدهند با همان منطق که ظاهرا همه پذیرفتهاند و در حال اجرای آن هستند بد نیست در مجلات و صفحات ادبیات و اندیشه و تجسمی و تئاتر هم برخی نام ها بازنشسته شوند و جای خود را به جوان تر ها و احتمالاً صاحب صلاحیت ها بدهند.
بنده خود به خاطر سابقه و تجربه ای که، البته به قول قدما از غم نان و نه از عشق و علاقه، در مطبوعات دارم می دانم و به شما هم می گویم که تکرار این اسامی تنها از سر عادت و بعضا تنبلی است؛ وگرنه نام هایی که در بالا ذکر کردم، بسیاری شان، سال ها و بلکه دهه ها است کار یا ایده جدیدی نداشته اند، اما کسانی، بسیار جوان تر و صاحب صلاحیت تر، آثار و کتاب ها و مقالات بسیار در این سال ها منتشر کرده اند و هیچ توجهی به آن ها نشده است. به ویژه شهرستانیهایی که راهی به تهران نداشتهاند و سالهاست در حال کار جدی در این دو حوزه هستند و کسی آنها را نمیشناسد.
ظاهرا این خاصیت رسانههای جدید در دوران جدید ماست؛ البته با دوزی کمتر همین مسئله درباره شخصیت های خارجی هم صادق است. مثلاً در ادبیات، امثال موراکامی و جولین بارنز در گعده های روشنفکری حسابی گل کرده اند، اما هیچ کس نامی از، مثلاً، علی اسمیت و جاناتان فرنزن نشنیده است. یا در جهان فلسفه، شومن هایی مانند ژیژک و بدیو حسابی در ایران مشهور شده اند، اما کسی امثال جری کوئن را نمی شناسد که اتفاقاً فیلسوف چپ گرای بسیار محترمی است و اگر کسی به دنبال چپ گرایی بود، می توانست به جای آن ها به سراغِ او برود. این البته فقط در باب کسانی که نباید مشهور می شدند صادق نیست، مثلاً فیلسوف درخشانی مثل جان رالز به درستی در ایران و فضای فکری فارسی زبان مشهور است، اما هیچ کس از آثار سیاسی نوزیک چیزی نشنیده است که در اصالت و اهمیت در فلسفه سیاسی چیزی کم از رالز ندارد.
ناشناس
لطفا این شعررا با اهنگ ای قشنگ تر از پریای شهرام شب پره بخوانید .ای قشنگ تراز پریا / تنهایی به نشر نریا / ناشرای ایران دزدند /;کتابتو می دزدند/ پول ترو می دزدند /می چاپنو میدزدند /
ناشناس
به گزارش خبرنگار ایلنا، عصر امروز (جمعه نه آذرماه) مسعود فراستی میهمان برنامه تلویزیونی «من و شما» بود که با اجرای آرش ظلیپور به صورت زنده از شبکه شما پخش میشد.
در این برنامه مسعود فراستی درباره فیلمهای کمدی سینما به صحبت پرداخت و با لفظ کمدیهای ضعیف آنها را توصیف کرد. آرش ظلیپور این موضوع را توهین به مخاطبان خواند و به این ترتیب درگیری لفظی بین او و مسعود فراستی شکل گرفت و در نهایت فراستی که قدری عصبی شده بود، گفت که به احترام مخاطبان برنامه، جملهام را تمام میکنم. فراستی بعد از تمام شدن جملهاش برنامه را زنده تلویزیونی را ترک کرد.????????????????????????????????????????????????????????????????????????/هین آدم تو برنامه هفت دایم حرف از مخاطب دار بودن فیلم ها وژانر سازی میزد وحالاکه همه چیز به گند خورده این فیلم ها را بازی میکند .قابل توجه آقایان شهسواری وشکر الهی .ما یادمان نمیرود کارهای امروز شما را .
سعید .ر
رضا شکراللهی دیگر چیزی ازش نمونده وفقط ادای روشنفکرها را در میاورد تا پول ومزد بشتری بگیرد.شده کار چاق کن ناشر ها واگهی های تجاری .هرکی پول بهش بده یک شبه طرف را روشن فکرش میکند .یکی نیست بگوید اول ثابت کن خودت روشنفکر هستی بعد درجه به این واون بده .کدوم ادم حسابی ای ترو به عنوان روشنفکر قبول دارد .چهار تا بجه هی بهت حال میدهندتا تبلیغ مجانی براشون بکنی باورت شده کسی ترو ادم میدوند .نه با با .این بازها رو دیکه خودت باور نکن .چون هیچکسی غیر از خودت باورش نکرده . چنان این اقاگاهی قیافه میگیرد که انگار سارتر است واگر نوبل به او بدهند نمیگیرد اما برای یک لقمه که پیشش پرت میکنند ببین چطور پاچه خواری میکند رضا شکراللهی: یک ساعت بعد محمدحسن شهسواری خبر داد که در هفدهمین جشنوارهی «کتاب و رسانه» که خانهی کتاب آن را برگزار میکند، در بخش تولید محتوا در فضای مجازی، از سایت خوابگرد تقدیر شده است. افتخاری اگر هست، نه فقط مال من، که نیز متعلق است به دهها نویسنده و مترجم و روزنامهنگاری که در این شانزده سال در سایت خوابگرد نوشتهاند و اهل ادبیات را با صدها کتاب خوب ایرانی و غیرایرانی آشنا کردهاند. از برگزارکنندگان این جشنواره و داوران آن سپاسگزارم و دست همهی دوستانِ دیده و نادیده و قدیم و جدیدی را میفشارم که در خوابگردی همگام من بودهاند تا از کتاب بگوییم و بشنویم.
فکر کنم دزد بیشرفِ قصهی امروزِ ما خبر داشته از پیش که قرار است هدیهی کوچک نقدی هم برسد!
رضا براهنی
ما از خانلری در نقد ادبی چیزی یاد نگرفتهایم جز فارسی نسبتا خوبی که مینوشت. ما به سواد امثال خانلری از نظر معرفت آکادمیک میتوانیم تکیه کنیم، ولی از نظر خلاقیت و انتقاد ادبی، خیر.
خانلری خیلی بد بود، دوستش نداشتم.
یزدانی خرم
هدایت بورژوای نجیبی بود. میدوارم روزی شما هم کتاب چاپ کنید. من به آینده ادبیات داستانی امیدوارم.
شهسواری
منِ شهسواری پراید و آقای موراکامی بنز.
شکراللهی
شما مزخرفات من را خواندید و گفتید روشنفکر نیستم؟!
زهرا
واقعا آقای علی دهباشی مدیر مجله بخارا گفتن صادق هدایت “… “می کرده ؟! واقعا از ایشان گفتن این حرف هاخجالت دارد.معلوم نیست کدوم رفتارشان را آدم باور کنه.
فتانه مرشدی
آره من کتاب مزخرفات فارسی شکراللهی را خوانده ام شما به من بگو کجایش روشنفکرانه است .نکته بعد شما ها فکر میکنید روشنفکر بودن یعنی حرف های گنده گنده زدن وتکرار جمله های فلاسفه در باره آزادی ودموکراسی و…نه عزیز دل برادر شعار دادن کاری ندارد هرکسی میتواند با اینجا وآنجا ببندد وبعد شعار مستقل بودن وروشنفکری بدهد .روشن فکر واقعی دستور از کسی نمیگیرد .از هیچ کس هیچ کس دستور نمیگیرد ودنبال منافع جمع وجامعه است .نه آنکه دنبال دو ریالی بدود وهمه منافع ادبیات را قربانی خودش کند .
شیرمحمدی
«شوهر من دائم دنبال شر میگرده. البته من اونو بهتر از خودش میشناسم و میدونم که همه این بازیگوشیها رو میکنه که از زیر تمام کردن فیلمنامه جدیدش در بره.اصلن هر کار آیندهدار و مایهدار که پیش بیاد بهروز ازش فرار میکنه و میره دنبال یک بازی بیهوده که هیچی غیر از دردسر توش نیست. بهروز از کجا اطمینان داشت هدایت همج«شوهر من دائم دنبال شر میگرده. البته من اونو بهتر از خودش میشناسم و میدونم که همه این بازیگوشیها رو میکنه که از زیر تمام کردن فیلمنامه جدیدش در بره.اصلن هر کار آیندهدار و مایهدار که پیش بیاد بهروز ازش فرار میکنه و میره دنبال یک بازی بیهوده که هیچی غیر از دردسر توش نیست. آخه بهروز از کجا اینقدر اطمینان داشت هدایت همجنسگرا بوده؟!
مرجان شيرمحمدي
زار محمد نه بگو شیر محمد.
منوچ
اگر قرار بود جایزه ر مان جلاال احمد را بدهید به کتاب رهش دیگر چرا اینقدر خرج رو دست ملت گذاشتید وداور های مادر مرده رامنتر کردید همان اول میدادید می رفت .جایزه های بی ارزش دولتی اول واخرش همین است .ازقبل نگهبان کتابخانه ملی هم میدانست برنده کیست
ناشناس
شنیده ها حاکی از آن است که درجایزه جلا ل ال احمد قرار است به «سرزمین عجایب» / «جعفر مدرسصادقی» هم جایزه بدهند .پس بی خود جو سازی نکنید که ازقبل همه چیز معلوم بود و کذا وکذا..داوران این جشنواره مهم بسار کار بلد ودانا هستند وتحت تاثیر هیچ فشار خارجی نبوده اند وکار جناب امیرخانی واقعا از بهترین های این سالهاست
مجید رستکار مقدم
نشست خبری یازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد که در بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد، محمدرضا بایرامی، دبیر علمی یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمدگفت: امیدوارم این دوره از جایزه جلال دوره خوبی باشد. دوستان داور صرف نظر از همه مسایل از جمله ناشر و جنسیت نویسندگان فقط به خود آثار، قوت ادبی و شمول آثار ادبی توجه دارند. به هر حال ما در جغرافیایی هستیم که طرح مسایل جامعه در آثار ادبی مسئله ای حایز اهمیت است.
وی اظهار داشت: اسامی داوران بخش های رمان و داستان کوتاه امروز اعلام شد و احتمال می دهم با علنی شدن این اسامی،داوران مورد سئوال قرار گیرند.بایرامی در بخش دیگری از صحبتهای خود با تاکید بر اینکه برگزاری جایزه جلال به دلیل حساسیتهای ذاتی خود در همه دورهها با انتقاداتی همراه بوده است، افزود: این جایزه از سویی به دلیل جایگاه خود در جامعه ادبی و از سوی دیگر به واسطه بخش مادی آن، در معرض انتقاد است؛ حتی خود من هم در سالهای اخیر انتقاداتی به آن داشتهام و درباره آن مصاحبه کردهام. ولی شاهد هستیم که جشنوارههایی در کشور برگزار میشود که در جریانهای محفلی، عدهای پشت درهای بسته مینشینند و داوری میکنند و بدون شفافیت برندگانی هم معرفی میکنند؛ ولی به دلیل اینکه حساسیتی روی انها نیست، کسی خرده نمیگیرد.
برنده دوره دهم جایزه جلال در پایان با تاکید بر سلامتی این جایزه گفت: در ادوار گذشته این رویداد ادبی شاهد بودیم که کیفیت انتخابها در برخی موارد امتیاز پایینی داشته است، ولی اعتقاد دارم در هیچ دورهای، انتخابها با اعمالنظر برگزارکنندکان یا به صورت سفارشی صورت نگرفته است.
مد و مه
مد و مه
دوستان فضای نظر گذاری در مد ومه بسیار آزاد است، خوشبختانه به دلیل مخاطبان فرهنگی مد ومه تا کنون مشکلی در این زمینه نداشتیم، اما متاسفانه چند هفته ای است، یکی دو نفر از مخاطبان در صفحات مختلف سایت نظراتی مغایر با انصاف و اخلاق و یا نامحترمانه می گذارند. خواهش ما این است جوری نشود که ما نیز همانند دیگر سایت ها ، مجبور به بستن فضای نظر گذاری یا اعمال سلیقه در آنها باشیم. می توان هر نظری را هرچقدر هم تند باشد به دور از تهمت و الفاظ ناشایت زد. لااقل ماکه ادعای تمدن داریم و خواهان دموکراسی هستیم در همین فضای کوچک هم کاری نکنیم که تصور براین باشد هنوز لایق آزادی های کوچک نیستیم چه رسد به انواع بزرگتر آن… بدیهی است نظران توهین آمیز بعد از مدتی کوتاه از صفحات حذف خواهند شد.
منصور آذر
تیترخبری که برای متن آقای مستور خبر گزاری ها زدندندپر از بد جنسی بود وجهت دار .میخواستند او را از جایزه جلال آل احمد به راحتی حذف کنند تا راه برای برنده باز باشد واین برنده بی رقیب باشد چون کاندید ها را که میبینی هیچ کدام کتاب قدرت مندی در مقابل کتاب رهش نیستند. اگر کتاب مستور میامد بالا یا کتاب بالزنها یا کتاب تهرانی ها کار برنده خیلی خیلی سخت میشد . کتابهای خوب را داوران به کل وبه دستور کنار گذاشتندوحتی کاندید نکردند تا رایشان به نظر درست بیاید.فکر میکنند با چهارتا بچه مدرسه ای روبرو هستند وبا این بازی های سطحی میتوانندبقیه را گول بزنند.خودتان را خسته نکنیدهمه دیگر این بچه بازیها را بلدند.اینکه ۱۰ تا اسم به عنوان هیئت علمی وداور ودبیر ردیف میکنید که مثلاجایزه تان عادلانه است کسی دیکر باور نمیکند .
ناشناس
وقتی جایزه ای داور دارد وکسی در رای نمی تواند دخالت کند پس هیئت علمی این وسط چکاره است واقعا.کسی اگر می داند به ما هم بگوید .به نظرم سیستم ناقصی دارد این جایزه .چون یا داورها زیادی هستند یا هیئت علمی .موازی کاری یعنی یک نقصی وجود دارد .
wht
رضاامیر خانی هیچ احتیاجی به جایزه ی جلال ندارد وقتی براحتی ۳۰ چاپ کتابش میفروشدو همه او را می شناسند وکارش را دنبال می کنند .اتفاقا جایزه جلال به او احتیاج داردچون کمتر نویسنده ای این جایزه و رای هایش را قبول دارد .این جایزه دولتی نمی تواند حتی سالن تالار وحدت را با کارمندانش پر کند و می آید امسال درسالن کتابخانه مراسم می گیرد تاسالن پر شود.عجیب آن که هرکسی به رای داوران انتقاد کند دبیر آن با پرویی می گوید ببینید ما چقدر مهم ومحبوب هستیم که همه در باره ی ما دارند حرف میزنند .اره دارند همه در باره ی تو حرف میزنند که چه جایزه ی عقب مانده وباندزده ای هستی. ببینیداز ۱۰کاندید رمان ومجموعه داستان چند تا سهم حوزه هنری و نشر خودتان یعنی شهرستان ادب وبچه های آن است وچقدر سهم کل کشور .شما یک جایزه ی پول حرام کن محفلی هستید وسرتان را زیر برف کرده اید وواقعیت ها را نمی بینید .کسی هم جرات نمی کند حرفی بزند .رضا امیر خانی با چنین جایزه ی باندی وبی تاثیری نه تنها بزرگ نمی شود بلکه به چهره ی منتقدانه اش اسیب جدی وارد می شود .وکاش خودآقا رضای ما این را می دانست که او به این جور ساپورت های ضعیف کننده احتیاج ندارد وبرای او افتخار نمی آوردبلکه به عکس باعث ریزش مخاطبان جوان ومنتقد وحق طلب او می شود .چون براحتی مارک از خودشان بودن به او می خورد .به خصوص که او احتیاجی به این ۵۰ تومان هم ندارد .
پیشنهاد کتاب از سوی سایت دولتی خوابگرد,و جایزهتماما دولتی کتاب گمانهزن «بوفه»
۱
آدابِ دنیا/
یعقوب یادعلی/
چشمه
۲
آلوت/
امیر خداوردی/
نگاه
۳
اقامت ابدی/
ساناز زمانی/
ققنوس/هیلا
۴
اقیانوس نهایی/
دانیال حقیقی/
نگاه
۵
الفبای مرگ/
مهرداد مراد/
داستان
۶
بیتابوت/
لاله زارع/
ققنوس/هیلا
۷
پنهان در تاریکی/
فرزانه کرمپور/
ققنوس/هیلا
۸
تراتوم/
رویا دستغیب/
افق
۹
جمجمهی جوان/
لاله زارع/
ققنوس/هیلا
۱۰
خاک آدمپوش/
ضحی کاظمی/
ققنوس/هیلا
۱۱
خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی/
بهزاد قدیمی/
پیدایش
۱۲
در سیدخندان کسی را نمیکشند/
مهام میقانی/
بان
۱۳
رزونانس/
م.ر. ایدرم/
پیدایش
۱۴
زنی با سنجاقِ مرواری نشان/
رضیه انصاری/
چشمه
۱۵
سورمهسرا/
رامبد خانلری/
بان
۱۶
شهرآفتاب/
پرویز صمدی مقدم/
فرهنگ و سیما
۱۷
عصبکشی/
محمدهاشم اکبریانی/
چشمه
۱۸
کاجزدگی/
ضحی کاظمی/
چشمه
۱۹
کاجها وارونهاند/
سامان نورایی/
ققنوس/هیلا
۲۰
گاوهای برنزی/
محمدآصف برنزی/
چشمه
۲۱
گوزن طولانی/
داوود قنبری/
قطره
۲۲
ما اینجا داریم میمیریم/
مریم حسینیان/
چشمه
۲۳
ما و را/
م.ر. ایدرم/
پیدایش
۲۴
مرداد دیوانه/
محمدحسن شهسواری/
ققنوس/هیلا
۲۵
مردمکهای قرمز/
جیران ماهتابی/
موج
ارادتمند جانی دالر
خیلی از این دوستان که در جایزه نوفه کارشون بالاآمده قبول ندارند ژانر نویس هستند وفقط از اسمشون سوءاستفاده کردند این آقایون تا سال اولی جایزه ی خودشون را جا بیندازند وسال بعد بروند پی اهدافی که برایشون تعین کرده اند .براشان مهم نیست چه کسانی قربانی میشوند .فقط براشون این مهمه که با هر ترفندی شده بگویند همه با ما هستند وماچقدر زیاد هستیم وحتی فردوسی وگلشیری هم ژانر نویس بودند وخودشون خبر نداشتند چون کار شناس های مهمی مثل ما نبوده ژانر رمانشون را کشف کند وعقل خود انها هم نمیرسیده .پس ای نویسنده گان جوان شما هم ژانر نویسی کنیدوبه این حرکت مهم ادبی وهنری جهانی بپیوندید .نگاه کنید الان ژانر نویسی چه مقام بالایی درجهان دارد .و….دروغ هاشون رو باور نکنید اینها مزد میگیرند برای تبلیغ کردن از کارهای سطحی .همین الان در جهان کتاب های ژانر جزء کتابهای یکبار مصرف وبی اهمیت است که توقطار میخونند وپرت میکنند کنار .
ناشناس
جایزه احمد محمود بود دیگه چرا جایزه نوفه را درست کردن .مرض جایزه درست کردن دارن .انگار میخوان همه ش یک چیزی باشد که این ها ریاستش روبکنندوبرای بقیه خط تعین کنن و راهنماشون باشند .حالا ما اقا بالاسر نخواهیم کی رو باید ببینیم .چرا همیشه کسی باید باشد که بهمان بگه خوب چیه بد چیه .
محمد حنیف داور جایزه جلال ال احمد : ادبیات غیرمتعهد و شخصی در سالهای اخیر نمود آشکاری دارد
محمد حنیف: ادبیات غیرمتعهد و شخصی در سالهای اخیر نمود آشکاری دارد/ فاصله نقدها با آثار
محمد حنیف میگوید: ادبیات متعهد به راه خود ادامه میدهد، اما در دوره معاصر ادبیات غیرمتعهد و شخصی نمود بسیار آشکار یافته است. با این حال رمانهایی در نوع خود شاخص در سالهای اخیر کم نداشتهایم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا ،از اواسط دهه ۸۰ و به ویژه از ابتدای دهه ۹۰ سیر صعودی ادبیات داستانی ایرانی اگر نگوییم روند نزولی به خود گرفته است، دیگر شتاب سابق را ندارد، بسیاری از نویسندگان شاخص حوزه انقلاب، دفاع مقدس و حتی اجتماعی نویس ها کمتر دست به قلم برده و آثار خلق شده در این سال ها نیز رمان دندان گیری از آب در نیامده است. عدم معرفی برگزیده بخش ادبیات در دوره های متعدد جایزه کتاب سال و جایزه جلال آل احمد در این سال ها خود گواه این ادعاست. کنار این سکوت نسبی نویسندگان شاخص دهه های ۷۰ و ۸۰، جوان گرایی البته در ادبیات داستانی دهه ۹۰ رشد یافته و آثار خوبی از نویسندگان جوان در این سال ها منتشر شده است، با این حال منتقدان بر این باورند که در دهه ۹۰ ما با تولید انبوه اما ضعیف آثار ادبیات داستانی روبه رو هستیم.
به باور این گروه داوری ، سهولت در چاپ، شتابزدگی و تعدد مراکز عرضه داستان کوتاه، مسئله های نازل و شخصی نویسندگان، نبود دردمندی و رسالت اجتماعی ، نبود اقلیم ها و گویش های محلی در داستان ها ، استفاده از مفاهیم و دغدغه های تکراری در رمان های اجتماعی از جمله مهمترین ضعف های داستان کوتاه در سال های اخیر بوده است. اما در حوزه رمان نیز وضعیت چندان مطلوب نیست ، داوران جوایز مختلف ادبی ، منتقدان و… معتقدند که رمان ایرانی در سال های اخیر گرفتار عجول بودن نویسندگانش شده است، از این رو رمان های ناپخته، گرفتار ضعف های تکنیکی و ساختاری فراوان در این سال ها منتشر شده است.
تسنیم پیش از این در گفت وگو با نویسندگانی چون محمد کشاورز ، مصطفی جمشیدی ، ابراهیم اکبری دیزگاه، سعید تشکری و … به بررسی این موضوع پرداخت ، موضوعی که به هر حال در ادبیات داستانی ما غیرقابل انکار است. محمد حنیف نیز از دیگر نویسندگانی است که در سال های اخیر دستی در داوری جوایز ادبی داشته و امسال نیز از داوران یازدهمین دوره جایزه جلال آل احمد است، از این رهگذر معتقد است که اتفاقاً برخلاف آنچه که بسیاری از منتقدان می گویند ، ادبیات داستانی در سال های اخیر رو به رشد بوده است ، هر چند رشد آن مطلوب نیست، اما رمان هایی در نوع خود شاخص پدید آمده است.گفت وگوی تسنیم با محمد حنیف را می توانید در ادامه بخوانید:
* تسنیم: ادبیات داستانی در سال های اخیر به باور بسیاری از منتقدان و داوران جوایز ادبی به سمت تولید انبوده پیش رفته است، اما این تولید انبوه را آثار ضعیف همراهی کرده اند. به نظر می رسد، در این میان نبود وسواس کافی برای توجه به ساختار فنی داستان و حال و هوای آن موجب این رخداد شده است تا جایی که می توان گفت بر خلاف دهه ۴۰ تا ۷۰ که ما شاهد انتشار داستان های درخشان ادبیات فارسی هستیم، در دهه های اخیر اتفاق جدیدی رخ نداده است.
به نظر بنده بسیاری از این ادعاها گمانه زنی است و بر اساس مطالعه وسیع و ارزیابی درست و دقیق نیست، به همین دلیل به این سؤال نمی توانم پاسخ موافق یا مخالف بدهم ، تصور نمی کنم کسی هم باشد که با ضرس قاطع بتواند پاسخ منطقی بدهد، به دلیل اینکه باید آثار را خوانده یا بررسی کرده باشد.
محفل نگری های ادبی در طبقات مختلف فکری موجب دیده نشدن آثار ادبی در سال های اخیر شده است
این درست است که دهه ۴۰ تا ۷۰ اوج ادبیات داستانی ماست، اما در سال های اخیر هم آثار قوی در حوزه های مختلف منتشر شده اند، ولی ضعف نقد، نبود منتقد حرفه ای، محفل نگری ادبی از جانب طبقه های مختلف فکری موجب شده بسیاری از کارها دیده نشود، مثلاً سال گذشته من در حد توانم مطالعاتی در رمان ها داشتم و کارهایی چون سرزمین عجایب را به لحاظ ساختار و درونمایه کار بسیار ارزنده و تازه ای دیدم.
به نظر من در سال های آینده درباره این رمان صحبت خواهد شد، چرا که تصویر درستی از جامعه هویت باخته ما به ویژه در نسل جوان در آن دیده شده است، تمام داستان یک پاراگراف است، ۱۶۰ صفحه را در یک پاراگرف نوشته است، بدون اینکه نقطه سر سطر باشد. این اثر دارای ویژگی هایی است که کار را منحصر به فرد می کند.
در سوی دیگر رمان های شهرگم شده زیر رمل ها اثر طلا نژادحسن، بند محکومین کیوان خانجانی، هرس نوشته نسیم مرعشی، آلوت نوشته امیرخداوردی، باغ استخوانهای نمور اثر احمد آرام، گیلداد اثر حسن قلی پور، شهری در مه اثر حسین اعتمادزاده، پسران دوزخ، فرزندان قابیل اثر مجید پورولی کلشتری، بالزن ها اثر محمدرضا کاتب، سال سی از احمد ابوالفتحی، موعود از سیامک ایثاری، رژیسور اثر سعید تشکری، رؤیای آق تاریم اثر مصطفی جمشیدی، باید حرفای دیشبمو جدی می گرفتی ، شب دنیا اثر کامران پارسی نژاد، رهش از رضا امیرخانی، مستوری اثر صادق کرمیار، آوازهای روسی اثر احمد مدقق، عشق و چیزهای دیگر از مصطفی مستور، برادر انگلستان اثر علیرضا قزوه، تذکره اندوهگینان اثر حسام الدین مطهری و مجموعه داستان های زخم شیر از صمد طاهری، فندوق من شاه توت او از هدی حشمتیان، شهر برج و مه اثر آرمان صالحی، عروسی خوبان از رحمت حقی پور، ماندن از مرتضی فرجی و… کارهایی است که در سال گذشته منتشر شده و در نوع خود جالب توجه است.
آثار ادبی سه سال اخیر از رشد قابل قبولی برخوردار بوده است
اغلب این آثار هم از نظر ساختار و زبان و هم از نظر درونمایه و شخصیت حائز اهمیت هستند. برخی چون زخم شیر و هرس ، ساختار محکمی دارند. بعضی چون باغ استخوان های نمور ، بند محکومین ، بالزنها و تذکره اندوهگینان بُعد زبانی آنها سنگینی می کند. پاره ای چون برخی از کتاب های دفاع مقدس نیز در زمره آثار قابل توجه است. البته در این میان آثار ارزنده دیگری هم بودند همچون رمان بگذار تروا بسوزد که ساختار و زبان تحسین کننده ای داشتند، اما درونمایه آنها سرگردان میان حوزه نخبه پسند و عامه پسند است. به هرحال اگر آنگونه که گفته اند یکی از رسالت های اصلی رمان، شناساییِ جنبه های پنهان در معرض خطر هستی انسانی باشد، اغلب این این آثار، به زوایایی پنهان از زندگی بشری پرداخته اند. شیوه برخورد نویسنده با عناصر داستانی نیز در پاره ای از داستان ها به گونه ای بوده که خواننده را با خود تا پایان داستان همراه می سازد. برخی چون هرس ، زخم شیر و … تا مدت ها نیز ذهن مخاطب را درگیر می سازد. پس بی راه نیست اگر گفته شود، متوسط آثار دهه حاضر، یا حداقل آثاری که در دو سه سال اخیرمنتشر شده، با توجه به عوامل مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی (که در هرحال در رونق رشد ادبیات داستانی، به ویژه رمان موثر هستند) از سطح رشد قابل قبولی برخوردار بوده است.
در هر دو طیف روشنفکر و انقلابی نقدها با آثار تناسب ندارد
* تسنیم: اگر این موارد را بپذیریم، این سؤال پیش می آید که چرا در سال های اخیر رمان در جامعه ما چندان دیده نشده است؟
آنچه مهم است، در هر دو سوی این طیف چه رمان های روشنفکران و چه رمان های نویسندگان نقطه مقابل، عدم تناسب نقد با آثار است. این امر دو علت دارد ؛ نخست اینکه بازار نقد داغ نیست ، دیگر اینکه مطالعات عمیق، گسترده و پایه ای وجود ندارد. اینکه منتقدی بیاید و بگوید من این مطالعات را داشته ام و به نتیجه مشخصی رسیده ام، دیده نمی شود؛ بنابراین ما می توانیم درباره محتوای رمان در سال های اخیر قضاوت کنیم، اما طرح این مسئله که اثر خوبی نداشته ایم ، باید بر پایه مطالعات جامع باشد.
ادبیات متعهد به راه خود ادامه می دهد، اما ادبیات غیر متعهد و شخصی نمود بسیار آشکار یافته است
* تسنیم: به قضاوت درباره محتوا اشاره کردید، وضعیت محتوایی داستان های ایرانی در سال های اخیر را چگونه ارزیابی می کنید؟ این باور وجود دارد که نویسندگان ما به مسائل و دغدغه های شخصی خود بیشتر می پردازند تا به دردمندی و رسالت اجتماعی خویش.
هرگاه یک نویسنده موضوع و درونمایه ای برایش مهم می شود، در مورد آن می نویسد. گاه آن حرف، حرف کل جامعه است و گاهی نه. این انتخاب بر می گردد به روح زمانه و به ویژگی هایی که آن برهه زمانی وجود دارد، مثلاً در دهه ۵۰ و ۶۰ تا پایان جنگ این احساس مسئولیت در برابر جامعه وجود داشت و این یک اصل بود که انسان باید جامعه را انتخاب کند ، بنابراین نویسندگان روشنفکر و غیر روشنفکر اینگونه می نوشتند ، علی اشرف درویشان، سید محمود گلاب دره ای، سیمین دانشور، جلال آل احمد و … بیشتر از مسائل جامعه می نوشتند تا دغدغه های شخصی خود. اما امروز روح زمانه متفاوت شده است، امروز بین فرد و جامعه بسیاری فرد را انتخاب می کنند، آن اعتماد اجتماعی که در دوره های ۵۰ تا ۶۰ بود چه در دوره جنگ و چه در دوره مبارزات انقلابی در ادبیات نیز خود را نشان داد. البته نمی توان گفت که ادبیات متعهد دیگر وجود ندارد ، ادبیات متعهد وجود دارد و همچنان به راه خودش ادامه خواهد داد، اما نمود بسیار آشکار ادبیات غیر متعهد و شخصی در این دوره قابل توجه است.
به هر حال برخی از دغدغه هایی که امروز مطرح می شود، مثل مهاجرت، به بخشی از جامعه مرتبط است، هرچند درد اکثریت مردم نیست، اما درد بسیاری از روشنفکران است. چندین میلیون ایرانی در سال های اخیر مهاجرت کرده اند، این مهاجرت ها هویت باختگی یا حداقل التقاط فرهنگی پیش می آورد، ما چندین میلیون آواره مهاجر در کشور های مختلف داریم ، طبیعی است که در دوره ای که فقر ، فساد، رشوه و اختلاس های نجومی وسیع است، مهاجرت چندان محلی از اعتبار ندارد ، اما برخی نویسندگان که دغدغه شخصی نسبت به موضوع دارند، به آن می پردازند. در چنین مواقعی، انتخاب موضوعی مثل التقاط فرهنگی، مهاجرت و حتی انزوای انسان در قوطی کبریت های بلند شهری مسئله ای شخصی نیست.
*تسنیم: چرا ژرف نگری در زمینه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی در داستان ایران محدود است. آیا نویسندگان ما اساساً چنین توانایی ندارند، یا اینکه خط قرمزهایی برای این نوع پرداخت وجود دارد؟
نه، من این را قبو ل ندارم که ژرف نگری های نویسندگان ما اندک شده است . همان طور که گفتم، آثار بسیار برجسته هم داریم. برخلاف کسانی که می گویند ادبیات داستانی ما دچار رکود شده است، من ستاره های درخشانی را می بینم که اگر پیش داوری ها راکنار بگذاریم، آثار بسیار رو به رشدی هستند .
گاهی در دوره ای حرفی باب می شود و بخشی از جامعه هم توان گفتن آن را دارند، نویسنده نیز به خاطر ایمانی که به آن سخن دارد، حاضر است هزینه اش را بپردازد و حرفش را بزند. گاهی نیز نه ، چنین امری ریشه در توانمندی یا عدم توانایی نویسنده در پرداخت به موضوعات سیاسی ، اجتماعی ندارد ، بیشتر متوجه روح زمانه و مسائلی است که خارج از بحث توانایی های نویسنده قرار می گیرد. اگر نگاهی به بند محکومین داشته باشیم، می بینیم با وجود ایراداتی که از منظر واقع نمایی دارد ، اثری کاملاً متعهد است ، ادبیاتی که برای افرادی که به دلایل مختلف در شرایطی قرار گرفتند که پایشان به زندان باز شده است، دل می سوزاند . حالا نویسنده با لطافت توانسته، تنها با ذکر یک تاریخ، اثرش را به حوادث سیاسی پیوند دهد. همین هم خارج از انتظار است.
زهره یزدان پناه قره تپه نیز رمان نشانی روی آب و رد کبوترها را در نقطه مقابل بند محکومین نوشته است. هر دو نیز با نوعی تعهد به یک مسئله نگاه کرده اند.در مقابل، رژیسور که سوای صفحاتی که نویسنده با ذکر اشعار بسیار، به روح زیبای کلیت اثر لطمه زده است، اما باز دارد حرفی می زند که در کنه آن، گفتنش آسان نیست. درست است که اثر ماجرا به بمباران بارگاه امام هشتم(ع) مرتبط است، اما نویسنده در زمانه ای دارد از آرزوی پتر کبیر مبنی بر دست یافتنش به آب های گرم و از طریق ایران سخن می گوید که روح زمانه حرف دیگری می زند. صادق کرمیار نیز در مستوری رزمنده ای را نشان داده که به فساد اقتصادی آلوده شده است. رضا امیرخانی، محمدرضا مرزوقی و دیگران نیز به نوعی خلاف جریان رود حرکت کرده اند. اینها تنها برخی از نمونه های نقض ادعای شماست.
متأسفانه بسیاری از روشنفکرنماها اعتقاد دارند اگر نویسنده ای از موضوع مورد علاقه آنها ننوشت ، کار اشتباهی کرده است، یا متعهد نیست. بسیاری از سیاست مداران فرهنگی ما نیز اینگونه هستند و تصور می کنند که اگر نویسنده ای از انقلاب و جنگ یا از مسائل اجتماعی و انسانی ننویسد، اشتباه کرده، انقلابی و ادبیاتش متعهد نیست، اما اگر به همه انسان ها این حق را بدهیم که مستقل بیندیشند، در این صورت موضوع فرق می کند؛ بنابراین بسیاری از رمان های حال حاضر ادبیات ما دردمندانه است ، مگر کارهای سعید تشکری غیردردمندانه است؟ کارهای احمد دهقان، شهریار عباسی، مرعشی، خانجانی، طاهری، کرمیار، حسن بیگی و … غیر دردمندانه است؟
علاوه بر این فضای فرهنگی جامعه آنقدر رکود زده نیست که ما امروز بگوییم نویسنده ای نمی تواند کار خلاقانه تولید کند . هر چند نمی گویم شرایط عالی است، اما می توانست بسیار بهتر باشد؛ چنان که در دوره های مختلف تحت تأثیر شرایط فرهنگی تغییر کرده است؛ بنابراین من اعتقاد ندارم ادبیات داستانی رو به رشد نیست.
ناشناس
جایزه جلا ل دوزار نمیارزه .اینکه یکنفر ۱۰ روز قبل از جایزه بیاد اینجا وتو سایت های دیگه اسم برنده را اعلام کنه وبگه چطوری راه رو برای برنده ازقبل باز کردن ورقیب های احتمالی رو از میدون به در کردنددیگه حرفی برای ان جایزه مادر مرده نمیگذاره .من بودم جای جایزه جلالی ها می رفتم قطب جنوب بستنی والسکا میفروختم .جون داداش اگر دروغ بگم .این یک افتضاج کشوری است نه انتخاب کشوری .در ضمن حرف اقای قزلی که گفته بود کسانی تواین جایزه دبیر شدند که جاهای دیگه بهشان صد سال دیگه هم پا نمیدادند بر خورنده بود.باشد توخوبی ما بد .
چرا جایزه جلال تاثیرگذار نیست؟/ نباید برای حفظ آدمها مرزهایمان را تغییر دهیم
چرا جایزه جلال تاثیرگذار نیست؟/ نباید برای حفظ آدمها مرزهایمان را تغییر دهیم
خبرگزاری فارس: چرا جایزه جلال تاثیرگذار نیست؟/ نباید برای حفظ آدمها مرزهایمان را تغییر دهیم
«شب روایت» در دهمین نشست خود با موضوع بررسی جایزه جلال آلاحمد، شب گذشته برگزار شد. شاکری در این برنامه گفت: جایزه جلال آل احمد یک جایزه محفلی است؛ چون سلایق ملی در آن در نظر گرفته نمیشود.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «شب روایت» در دهمین نشست خود، با موضوع بررسی جایزه جلال، شامگاه ۲۰ آذر، میزبان مصطفی وثوقی کیا، خبرنگار و کارشناس کتاب و محمد صادق علیزاده، خبرنگار و کارشناس کتاب بود.
رونمایی از «ویکی ادبیات»
وثوقکیا در مورد حواشی اختتامیه یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال توضیح داد: اولین حواشی برمیگردد به انتخاب رمان برگزیده، که همان کتاب آقای امیرخانی «رهش» است، که از روز انتشار خبرساز بوده است. خیلیها عقیده داشتند که این بهترین کتاب آقای امیرخانی نیست و بهتر بوده کتابهای دیگر ایشان جایزه میگرفتند. اتفاق خوبی که در اختتامیه جایزه جلال افتاد، رونمایی از ویکی ادبیات بود که جایش بسیار خالی بود.
دیانی و علیزاده، حذف برخی صفحات مانند جایزه غنی پور از ویکی پدیا و عدم صحت برخی مطالب در آن را از دلایل لزوم ویکی تخصصی ادبیات برشمردند.
علیزاده صحبتهای آقای بایرامی و مواضع مطرح شده در بیانیه ایشان را از دیگر حواشی اختتامیه جلال دانست.
جایزه جلال جایزه یک نفر نیست!
دیانی در ادامه در مورد امیرخانی گفت: ایشان در ۳ سال گذشته همیشه سهمی از اختتامیه جایزه جلال داشته است و به نوعی حضور داشته است. در این ۳ سال جوری صحبتهای ایشان بیان شده که تمام توجه رسانهها به سمت صحبتهای ایشان رفته است. اینها باعث شدهاند که فقط آقای امیرخانی در جایزه جلال دیده شود. این باعث می شود ما کتابهای دیگر را نبینیم. مثل کتاب خانم سید قاسم. همه چیز در حال گردش پیرامون یک نفر و حرفهایش است. جایزه جلال جایزه یک نفر نیست.
علیزاده در مورد همین مبحث ادامه داد: ما کمتر نویسندهای داریم که مثل رضا امیرخانی به فرآیندهای بعد از انتشار کتابش هم به اندازه فرآیندهای حین انتشار و قبل انتشار هم توجه کند و بها دهد. خب مشخص است که با این شرایط ایشان بیشتر دیده می شوند.
در بخش گفتگوی برنامه، احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی، مهمان برنامه بود تا در مورد جایزه جلال صحبت کند.
شاکری در مورد مرزبندی در دل جریان ادبیات متعهد گفت: نگاه متولیان جایزه جلال این است که ما بهتر است مرزبندی نکنیم. یعنی همه آثار مجوز گرفته از ارشاد میتوانند شرکت کنند، در حالیکه همه میدانیم ارشاد و مجوزش در دورههای مختلف با معیارهای مختلف انجام می شده. نکته بعد این است که بین اثری که می خواهد مجوز بگیرد و اثری که می خواهد جایزه بگیرد بسیار تفاوت است.مسئله اینجاست که آیا این مرزبندی اساسا در حوزه عمل نباید انجام شود یا در حوزه نظر هم مرزبندی نداریم؟
دیانی گفت: در اساس نامه جلال آمده که جایزه جلال قرار است به آثاری که ادبیات دینی و ملی را گسترش دهند داده شود. برخی از آثار طبق این اساس نامه نمی توانستند مورد توجه باشند.
ما نباید برای حفظ آدمها مرزهایمان را تغییر بدهیم
شاکری پاسخ داد: بله این خلط بین حوزه نظر و عمل است. نکته این است که کسانی که معتقدند ما در حوزه نظر هم نباید مرز داشته باشیم، اینها عملا به مبانی قطعی انقلاب اعتقادی ندارند. اینجا حوزه سلیقه نیست حوزه مبانی است. اما ما در مبانی نظری خود قاطع هستیم و مرزها مشخص هستند. ما نباید برای حفظ آدمها مرزهایمان را تغییر بدهیم. مرزها باید مشخص شوند و این آدمها هستند که باید خودشان را جا به جا کنند.
وی در نقد نویسنده محوری گفت: نتیجه این نویسنده محوری این بود که ما در طول سال ها مخارجی کردیم برای چهره هایی که تغییر کردند و همچنین ادبیات ما به دلیل سیاست نویسنده محوری قادر به تخریب این چهره ها نبود.
وی ادامه داد: ما بعد از انقلاب چهره نداشتیم و مورد بایکوت ادبیات انقلاب توسط روشنفکران قرار گرفتیم. بنابراین دست به چهره سازی زدیم و این سیاست نویسنده محوری عملا جریان های ما را تحت تاثیر قرار داده است.
در سیاستهای ادبی ما، منتقد جایی ندارد
شاکری در مورد نقد داوری گفت: آیا کسی که می تواند بنویسد تحلیلگر خوبی نیز هست؟
وی در مورد نقد ادبیات گفت: ما اساسا چیزی به عنوان نقد ادبیات متعد نداریم. در سیاست های ادبی ما منتقد جایی ندارد. در خلا نقد شبه نقدها رشد می کنند.
جایزه جلال در هیچ دوره ای جریان ساز نبوده است
وی درباره اینکه آیا عملکرد جایزه جلال نتیجه سیاست اشتباه یک مدیر است یا این آینه ادبیات ماست؟ پاسخ داد: جایزه جلال تا حدودی آینه کار ما در این ۴ دهه است. مسئله ساختارهای کلانی است که ما را به اینجا می رساند. به نظر میرسد ما ۴ دهه است که سیاستها را اشتباه دنبال میکنیم. خطر را باید در جایی که دیده نمیشود، در اندیشهای که در چینش و انتخاب داوران و هیئت علمی یک فکر مشخص را تزریق می کند، جست. جایزه جلال در هیچ دوره ای جریان ساز نبوده است.
چرا جایزه جلال تاثیر گذار نیست؟
شاکری توضیح داد: تاکید بر جوایز باب میل مدیرانی است که می خواهند یک برنامه زود بازده و ساده داشته باشند و همیشه در ویترین باشند، جشنواره باب میل این مدیران است. مدیر بلند اندیش دنبال جشنواره نیست. جشنواره ای مثل جلال دنباله ای ندارند چون موید به هیچ تئوری نیستند. این یک جایزه محفلی است چون سلایق ملی در آن در نظر گرفته نمیشود.
جریان خطر ساز جریان نفوذ است که حق را با باطل می آمیزد
وی در مورد خطرات متوجه با ادبیات ما گفت: جریان روشن فکری رویکردش مشخص است و من آن را خطر نمیدانم. جریان خطر ساز جریان نفوذ است که حق را با باطل می آمیزد.
شاکری در پایان گفت: می خواهم اعلام کنم که چیزی که در جایزه جلال دیدید در غالب موارد، جریان متعهد انقلاب اسلامی از آن برائت می جوید و این انتخاب جمهوری اسلامی است.
این برنامه ادبی در قالب گفتگو با اهالی قلم، نقد کتاب، روایت کتب داستانی و نیز دیگر آیتمهای مرتبط با حوزه ادبیات و تاریخ ادب کشورمان می پردازد.
ناشناس
لیگ ادبیات ایران
گردانندگان جایزههای ادبی میخواهند همچنان در بازار کتاب ایران مؤثر باشند
لیگ ادبیات ایران
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
پاییز و زمستان، بهار جایزههای ادبی است. جایزههای خصوصی و دولتی یکی یکی به نقطه پایان میرسند و برگزیدگانشان را معرفی میکنند. عدماستمرار و تعطیلی جایزههای ادبی خصوصی سبب شده است که در سالهای اخیر جایزه تأثیرگذاری نداشته باشیم که همه مخاطبان جامعه ادبی منتظر اعلام نتایج آن باشند. به فهرست جایزههای خصوصی که نگاه میکنیم شمار جایزههایی که به هر دلیل تعطیل شدهاند از شمار جایزههایی که هنوز برقرارند بیشتر است. جایزه گلشیری، جایزه یلدا، جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات ازجمله جایزههاییاند که در سالهای گذشته تعطیل شدهاند. جایزههای دولتی نیز بهدلیل تغییر سیاستها و رویکرد اغلب محافظهکارانهای که دارند هنوز نتوانستهاند به جایزههای تأثیرگذار یا جریانساز تبدیل شوند. در این گزارش جایزههای ادبی سالجاری را مرور کردهایم.
حاشیه های یک جایزه محافظه کار
یازدهمین دوره جایزه جلال آلاحمد ۱۷آذر در کتابخانه ملی برگزار شد و بدون انتخاب کتابی در بخش داستان کوتاه و مستندنگاری، جایزه بخش رمان را به «رهش» اثر رضا امیرخانی داد.
انتخاب رهش شاید جنجالیترین انتخاب جایزه جلال در سالهای اخیر بوده است. امیرخانی در روزگار پس از انتشار رهش با موضعگیریهای مکرر علیه برخی نهادها مثل مجمع ناشران انقلاب اسلامی تلاش کرد تا راه خود را از دوستداران و مخاطبان گذشتهاش جدا کند و همین مخالفان زیادی را در این نهادها مقابلش قرار داد؛ مخالفانی که در روزهای اخیر بعضی از آنها به جای مخالفت با کتاب رهش به زیرسؤال بردن مبانی جایزه پرداخته و مسائلی را مطرح کردهاند که انگار پس از ۱۱ دوره تازه متوجه آن شدهاند. البته اشتباه مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در یکی از مصاحبههای چندماه گذشتهاش که تلویحاً به رهش بهعنوان یکی از نامزدهای احتمالی جایزه جلال اشاره کرده در این حاشیهها بیتأثیر نبوده است. منتقدان جایزه فراموش کردهاند که جایزه جلال آلاحمد که در سالهای اخیر جایگزین بخش داستان جایزه کتاب سال شده است باید بیشتر یک جایزه ملی باشد نه جایزهای که برگزیده آن بهگونهای انتخاب شود که موجب رضایت و تأیید همه نهادهای روزافزون وابسته به مجمع ناشران شود. فراموش کردن چنین اصلی سبب میشود که هر سال مخالفان جایزه مواضعی مشابه را با صورتبندیهای گوناگون تکرار کنند. با این همه، محافظهکاری و فقدان رویکرد مشخص مشکل اصلی جایزه جلال آلاحمد است. برگزیده جایزه جلال یک سال از میان نویسندگان جوان انتخاب میشود و سال دیگر از میان نویسندگان شناخته شده.بهنظر میرسد، تلاش برای پرهیز از حاشیه و انتخاب نویسندگانی که یا از نویسندگان شناخته شده نیستند یا اگر شناخته شدهاند چندان اهل حاشیه نیستند، رویکرد اصلی جایزه جلال است. جایزه جلال با چنین رویکردی پس از ۱۱ دوره هنوز نتوانسته است جریانساز باشد. از این جهت انتخاب رهش را باید نوعی خروج از رویه محافظهکارانه دانست؛ هرچند با حاشیههای پیش آمده بعید است که جایزه جلال در سال بعد همین رویه را ادامه دهد.با پایان یافتن جایزه جلال، داوری جشنواره شعر فجر انتخاب شده است. مسئله اصلی درباره جایزه جلال آلاحمد و شعر فجر این است که مدتزمان داوری و ارزیایی کوتاه است و بررسی همه آثار در مدت زمان تعیین شده برای اعضای هیأت داوران ممکن نیست، مگر اینکه داوران دیگری پیش از آن آثار را بررسی و انتخاب کنند که بنیاد شعر و ادبیات داستانی همواره در پاسخ به چنین پرسشی سکوت اختیار کرده است.
در میان چند ناشر
احمد محمود، نامزدهای دومین دوره خود را چندی است اعلام کرده است. رمانهای «آتشِ زَندان» ابراهیم دَمشناس، «آلوت» امیر خداوردی، «بالزنها» محمدرضا کاتب، «بندِ محکومین» کیهان خانجانی، «تهرانیها» امیرحسین خورشیدفر، «راهنمای مُردن با گیاهان دارویی» عطیه عطارزاده، «سالِ سی» احمد ابوالفتحی، «سرزمینِ عجایب» جعفرِ مدرسصادقی، «شهرهای گمشده» آیدا مرادی آهنی و «غروبدار» سمیه مکیان بهعنوان نامزدهای نهایی جایزه اعلام شدهاند. مسئله اصلی جایزه احمد محمود این است که نامزدهای جایزه اغلب محدود به کتابهای ۲، ۳ ناشر است. طیف انتخابکنندگان جایزه که چندده نفر از نویسندگان یا اهالی ادبیات هستند هم اعلام نمیشود و معلوم نیست که آیا انتخابکنندگان همه کتابهای منتشر شده را خواندهاند یا نه؛ دستکم نامزدهای جایزه که چنین چیزی را نشان نمیدهند.
الگویی برای همه جایزهها
جایزه مهرگان را باید دقیقترین و روشمندترین جایزه ادبی این سالها دانست. جایزهای که از سال ۱۳۷۸آغاز شد و با وجود فراز و فرودهایی که هر جایزه ادبی خصوصی ممکن است به آن دچار شود در سالهای اخیر دوباره قدرتمندانه به عرصه بازگشته و حالا در غیبت جایزههای خصوصی دیگر قدیمیترین جایزه ادبی ایران است. نامزدهای جایزه در چند مرحله معرفی و فهرستها
هر بار کوتاهتر میشوند تا برگزیدگان جایزه در مراسم نهایی معرفی شوند. نحوه بررسی و معرفی آثار در جایزه مهرگان میتواند الگویی برای دیگر جایزههای ادبی دولتی و خصوصی باشد. هنوز نامزدهای امسال جایزه معرفی نشدهاند و بهنظر میرسد چند مرحله بررسی آثار سبب شود که برگزیدگان جایزه در روزهای پایانی سال یا ابتدای سال آینده معرفی شوند.
ناشناس
پشت تمام جایزه ها هم چنان که گفته میشودوبعدها از زبان داورا ن این جایزه ها خواهید شنیدفقط یک اتاق فکر است .پشت جایزه جلال ال احمد واحمد محمود و نوفه وهفت اقلیم و واو و پگاه وجایزه شیراز چند نفر هستند که برای همه جوایز تصمیم میگیرند .چیزی به اسم جایزه مستقل وکتاب خوب وادبیات و این حرفها وجود ندارد .اتاق فکر تصمیم میگیرد چه کتابهایی بایددیده شود وکدام کتاب نباید به هیچ وجه دیده شودوچه نویسنده گانی باید حذف شوند . داوران ودبیران جایزه ها کاره ای نیستند .به انها گفته میشود چه کتابی باید بالا بیاید وبالامیاید. البته گاهی داورانی هم هستند که مستقل هستند وزیر بار این حقه بازی هانمیروند .این داوران را بازی میدهند وکلک به انها میزنند .به این صورت که ۲داور که در جریان کار هستند ومیدانند چه کتابی در نهایت باید بالا بیاید با هم تبانی میکنند وطوری امتیاز میدهند به کتاب ها که رای داور مستقل کار ساز نباشد واو نتواند کتابهای خوب را بالا بیاورد .بااین حقه جایزه از نام داور مستقل استفاده میکند ودو داور کتابهای مد نظر خودشان را بالا می اورند.نمونه اش خانم سارا سالار که پارسال داور جایزه احمد محمود بود ووقتی فهمید اقای یزدانی خرم وشهسواری باهم ازقبل قرار ومدار هایشان را گذاشته اند واز اسم او فقط میخواهند استفاده کنند ازداوری بیرون امد واین را با کارش به همه گفت . جوایز با کاندیدهایشان هم دیگر راپوشش میدهند که یعنی همین چند کتاب خوب هستند .این جایزه ی بی ارزش سفارشی واز قبل تعین شده هیچ کمکی به ادبیات ایران نمیکنند .بلکه صرفا کاری تبلیغی وسیاسی است که وزارت ارشاد که بودجه ی تمام این جایزه ها را میدهد بگوید که چقدر ازادی وتحول وپیشرفت صورت گرفته در این دوران باشکوه .برای همین است که هیچکس این روزها از جایزه ای که گرفته شادی نمیکند چون میداند همه چیز زد وبند ی است که صورت گرفته تا نشان دهند چقدر پیشرفت داریم .کدام پیشرفت بگویید ما هم بدانیم .با این نوع کار ها ادبیات را بار دیگر سانسور میکنند تا هیچ کتاب خوبی بالا نیاید .کمونسیتها در دوران سیاه در اتحاد جماهیر شوروی تا بخواهید از این کارها کرده اند والگوی این ها هم همان شوروی سابق است .ایا چیزی از این بازی ها مانددر تاریخ .
ناشناس
اگر خود گلشیری وهدایت هم بیایند درفلان جایزه وداور ودبیر شوند بدانیدباز هیچ اتفاقی نمی افتد وفرقی باز رای داوران نمی کند چون طوری سیستم مهندسی شده است که هر کار بکنی باز اجازه ورود به کارهای نویسنده گان مستقل واقعی داده نمی شود.همه چیز جایی دیگربرنامه ریزی شده است و باید همان شود .در غیر این صورت این جایزه هم باید مثل جایزه هایی که تعطیل شد تعطیل شود.اگر جایزه ای می ماند وکار میکند اگر چه ادای روشنفکری در می آورد اما در نهایت پشت پرده باید بله قربان بگوید و باید تن دهد به انچکه به او گفته می شود. پس کوروش آسوده بخواب که ما هم در خوابیم واجازه میدهیم با این نمایش های روشنفکر نمایانه وادابازی ها ولال بازی هادوباره ما را گول بزنند وجای اصل وبدل را ۴ تا آدم فرصت طلب وکوتوله فرهنگی عوض کنند.
ناشناس
مصاحبه دوست خوبم مهدی یزدانی خرم را خواندم .دلم نیامد برایش نگویم که خودت مصاحبه ات را مهدی بخوان ببین چه میبینی .کاری صورت گرفته وتو دایم باید آنرا هر طور که بلد شده ای فقط توجیه کنی .اینکه چرا کاندید شده هاتان با جایزه جلال ال احمد اینقدر مشترک است وچرا داور تکراری وچرا کتاب های چشمه وچرا دست داوران اینقدر بسته است وباید از همین ها انتخاب کنند وچرا وچرا ووووو.جواب هیچ سوالی را نداده ای .حرف هایت قانع کننده نیست .
ناشناس
به نظر من مشکل ما جایزه ی پکاه یا هفت اقلیم یا احمد محمود ودیگر جایزه هایی که همه با یک هدف وا حد مثل قارچ سر در آورده اند نیست .مشکل این است این جایزه ها همین الان هم بازوی سانسور در ایران هستند .حتی بیشتر سانسور به ادبیات ایران در دراز مدت لطمه میزنند .چون به نویسنده وناشرآدرس اشتباهی میدهند . به نویسنده دایم می گویند که کتابی خوب است که خنثاباشد بی ریشه باشد مستقل نباشد .چون اینجور کتاب فقط جایزه میگیرد .مهم نیست کتاب ضعیف است یا قوی اما باید مستقل نباشد وتسلیم باشد .واین جاست که این جایزه کار چاق کن سانسور در ایران می شود .اگر چه دبیر جایزه ای بیست تا اسم منتقد معروف را اعلام کند به عنوان داور جایز ه اش اماچه اهیتی دارد در این میدان سانسورچی یک استاد دانشگاه باشد یا فردی بی سواد .سانسورچی سانسور چی است اگر چه پرفسور ادبیات باشد ودر کالجهای غربی تدریس هم بکند .اینجا او کارش فقط وفقط سانسوراست .سانسوری به روشی تازه . حالا باز دبیر این جایزه و آن جایزه برود افتخار کند که مردم شهر بدانید جایزه ما به وسیله ی فلان استاد وفلان نویسنده بزرگ به بهترین شکل ممکن ادبیات ایران را سانسور می کند وما مفتخریم به این کا ر.مفتخریم که کورش اسدی را اول از ادبیات و جایزه ها حذف کردیم و بعد هم سر بریدیم مفتخریم که نویسنده کان خوب امروز را به آرامی داریم اول از جایزه ها حذف میکنیم وبعد به حاشیه می رانیم و بعد هم نابود میکنیم .نویسنده کشی در ایران مبارک همه تان باد .