این مقاله را به اشتراک بگذارید
تأملی بر «مسند عقاب» اثر کارلوس فؤئنتس، ترجمهٔ مهدی سرائی
سیاست، هنرِ ناممکنهاست
پرتو مهدیفر*
دربارهٔ فوئنتس: کارلوس فوئنتس را وجدان بیدارِملیِ مکزیک میدانند، نویسندهای که با تسلط کم نظیرخود در حوزهٔ کلمه، سیاست وشاخههای مختلف علوم انسانی، دستآوردهای شاخص و فریبندهای برای ادبیات اسپانیاییزبان به ارمغان آورد. آثار او نهتنها در آمریکای لاتین بلکه در جهان مصداق بارز نوآوریهای زبانی، ساختاری و محتوایی هستند؛ تجربههایی جسورانه در شخصیتسازی، زمان و زاویهٔ دید. و نیز سنتشکن در امتزاج مضامین تاریخی و سیاسیِ معاصر با فرهنگ بومی و اسطورهایِ کهن. تحصیلات آکادمیک در رشتهٔ حقوق، زندگی در آمریکا، مناصب مهم فرهنگی و دیپلماتیک در اروپا، ریاست هیئت نمایندگی مکزیک درسازمان ملل، تدریس در دانشگاههای طراز اولی چون هاروارد، کمبریج و پرینستون همچنین فعالیتهای مطبوعاتی، همه اشکالِ متفاوتی از زیست فرهنگی و سیاسی اوست که در کنار مطالعات وسیع، موجبات تسلطی عمیق به مضامین موجود در نوشتارش را فراهم آورده است. بسیاری از رمانهای فوئنتس یا بر بستر انقلاب مکزیک شکل میگیرند یا گریزی به آن میزنند. انقلابی ده ساله که همراهِ خود، جنگ داخلی، مداخلات مسلحانهٔ خارجی و تغییرات خشونتآمیز مرزی (الحاق تگزاس، نیومکزیکو و بخشی از کالیفرنیا به خاک آمریکا) را به همراه داشت. انقلابی خونین با دو میلیون کشته که آرمانهایش به سرابی دستنیافتنی بدل شد و تاریخ و هویت مکزیک را برای همیشه تغییر داد. آثار فوئنتس ناب و پرشمارند. بعضیشان مثل پوست انداختن ساختاری چند لایه و بهغایت پیچیده دارند، طوری که خودش از آن به «ضیافت ناممکن» یاد میکند و برخی همانند گرینکوی پیر سادهترند. از این میان رمانهای دههٔ شصت نویسنده (مرگ آرتمیو کروز و آئورا) از مهمترین آثار اوست و اگر قرار باشد برای شناخت مقدماتی از سبک و جهانبینی فوئنتس دست به انتخاب بزنیم، این دو رمان، کلیدی و ضروریترین هستند.
مرگ آرتمیو کروز پیرامون خاطراتِ یک انقلابیِ سابق درساعات احتضارش شکل گرفته، خاطراتی که بیشتر به اعتراف میماند تا یادآوری. زیرا از ماجراجوییهای مرد انقلابیِ اسرارآمیزی میگوید که از مسیر اهداف وآرمانهای انقلاب منحرف شده، به همرزمانش خیانت کرده و به یک دیکتاتور محلی بدل گشته است. فوئنتس در مصاحبهای بیان میکند که کتاب دیگرش «آئورا» همزاد و دوقلوی این رمان است. طوریکه آرتیموکروز مرگی در نقاب زندگیست و آئورا، زندگیای در نقاب مرگ. سهگانههای «تاریخ – هویت – سیاست» و «عشق- مرگ – خاطره» تمِ غالب آثار اوست. با اینکه گاهی گروه اول خودنمایی میکند ودر مواردی گروه دوم؛ اما این مضامین همواره ملازم و مکمل یکدیگرند.
آئورا محصول گسترش دامنهٔ نگاه فوئنتس است. ادبیات آمریکای لاتین به واسطهٔ زبان، همواره تحتالشعاع سرزمینِ مادری خود، اسپانیا بوده است. فوئنتس پس از آثار اولیهاش تصمیم میگیرد فراتر از موضوعات ملموس به سمت مسائل پنهان در زیر پوست تاریخ آمریکای لاتین حرکت کند و «انسانِ آمریکای لاتین را نه در انتزاع که بر متن سرگذشت انسان غربی در نظر آورد» از این مرحله رئالیسماش با ورود عناصری چون اسطوره، استحاله، رمزو جادو دگرگون میشود. آئورا نخستین شاهکار اوست که تمام این عناصر را در خود دارد. آئورا شاید معروفترین و موفقترین رمان با روایت دوم شخص (تو) در جهان باشد. با پیرنگی نزدیک به آرزوهای بزرگ ( دیکنز) که خالقاش شیوهٔ روایت خود را از تابلوی نقاشی «ندیمهها» اثر ولاسکز الهام گرفته؛ نقاشی که از داخل آینه به سوژهاش مینگرد پس خود نیز جزئی از آن میشود. رمان، روایت یک عشق در قالب توهمی دوگانه است که به استحالهای اهریمنی میانجامد. ستایشی باشکوه از ارواح مجنونی که از گذشته بریده و به آینده پیوستهاند، آمیزهای شگفت از زمان تقویمی و زمان اساطیری.
البته ادبیات آمریکای لاتین به جز اسپانیا منبع الهام دیگری هم داشته؛ انقلاب فرانسه، که فوئنتس در رمان نبرد متاثر از این نفوذ است. نگاه او به تحولات مکزیک همانند نویسندهٔ هموطن، خوان رولفو ( در پدرو پارامو) نگاهیست توام با تردید به هرنوع انقلابیگری و آرمانگرایی و بیاعتماد به حقانیت و منش رهبران انقلاب. «فردریک جیمسون»، منتقد و نظریه پرداز آمریکایی میگوید: «نوشتهٔ جهان سومیها، حتی آنها که به ظاهر خصوصیاند یا تِمی اروتیک دارند نیز همواره منظوری سیاسی را بازمیتابانند و هر داستان در این کشورها تمثیلی است از وضع دشوار فرهنگ و جامعهٔ آنها». البته که منظور او هرمتن نازلی نیست. نویسندهای در این جایگاه قرار میگیرد که با آگاهی، کنکاش و دغدغه، تصویر تاریخی-فرهنگی و مصائب ملت خود را آنقدر درونی کرده باشد که درعمق متون عاشقانهاش هم همان مفاهیم نهفته باشند وهمان زخمها منعکس شوند. از اینروست که مخاطب ادبیات از پابلو نرودا میپذیرد که بگوید نویسنده پیکر سنگین تاریخ و فرهنگ مردماش را به دوش میکشد. یا برای فوئنتس این حق را قائل است که ادعا کند نویسندهٔ آمریکای لاتین باید پاسخگوی چهار قرن سکوت ملتاش در برابر استعمار باشد. فوئنتس دانستنیهایش را ازاین چهار سده، از همان زمان که تمدنهای اسطورهای قاره به مدد زیادهطلبی سرمایهداران یهود و سلطهجویی اسپانیا در خون غلتید و مغلوب استثمار و استبداد شد تا سالهای جنگ سرد و دوقطبیِ سرمایهسالاری و سوسیالیسم که بعدها جایش را به هژمونی همسایه شمالی داد، با هرآنچه از ادبیات جهان، تاریخ، فلسفه، انسانشناسی و هنراندوخته، استادانه در روایتهای غنیاش میآمیزد و به گفتمانی دستمییابد که درعینحال هم بومی است و هم واجد استانداردهای جهانی. روایاتی پردامنه و پویا از مکزیکِ آزتکیِ پیش از کریستوف کلمب تا مکزیک قرن بیست که مهمترین دغدغهٔ اوست، «تحلیلی عمیق از تمام طبقات اجتماعی با زبانی چندگانه، از زبانِ پیش پا افتادهی نو دولتان که پر است از واژههای فرانسوی و انگلیسی تا زبان خشن عامه و دکههای عرقخوری یا گفتوگوی مطنطن هنرشناسان جلوهفروشِ لمداده در مبلهای عهد امپراتوری که شعر میخوانند و خطابههای خودستایانه ایراد میکنند». از آنجا که فوئنتس، هویت انسان را در متغیر زمان، استحالهپذیر میداند، برای پرداخت کاراکترهای بیبدیل خود که مجموعهای از خویشتنهای چندگانه، بعضأ ناتمام و فاقد استقلالاند، به دفعات از ساختار سه وجهی «من، تو، او» بهره میبرد، شخصیتهایی که در تلاش مستمربرای نامیرایی، گزیری از تسلیم در برابر زمان ندارند.
مسند گرگها: رمان سیاسی «مسند عقاب» آخرین اثر ترجمه شدهٔ فوئنتس به زبان فارسی است که در سال ۲۰۰۳ نوشته شده اما رویدادهای آن در زمان آینده یعنی ۲۰۲۰ اتفاق میافتد. ژانر کتاب نامهنگاری بوده و در آن هفتاد نامه در سطوح عالی سیاسی-امنیتی تبادل میشود. ماجرا از این قرارست که سخنرانی رییسجمهور وقت مکزیک در مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر ضرورت خروج نیروهای نظامی آمریکا از کلمبیا و لزوم تمکین در برابر نرخ پیشنهادیِ نفت اوپک، برای ایالات متحده سنگین تمام شده وکاخ سفید در واکنشی تلافیجویانه تمام زیرساختهای مخابراتی و ماهوارهایِ مکزیک را مسدود کرده است. هیچ مسیرارتباطیای جز نامه وجود ندارد، آنهم برای سیاستمدارانی که معتقدند هرگز نباید مدرک مکتوبی از خود بهجا گذاشت! زن قدرتمندِ پشتپردهٔ سیاست، وزیر کشور، جوانی جویای منصب، وزیر دفاع، فرماندهٔ نیروی پلیس، وزیر دارایی، رئیس دفتر ریاست جمهوری، رئیس پارلمان، رئیسجمهور وقت و دو رئیس جمهور پیشین همراه با همسر یکی از مقامات، در یک ارتباط شبکهای و هر کدام با دسیسهای خاص بنا دارند قدرت را به دست بگیرند و مسند عقاب (جایگاه ریاست جمهوری) در انتخابات ۲۰۲۴را با یکی از نیروهای وابسته به جناح خود تصاحب نمایند. تمام ارتباطهای بهظاهر خطی و دونفرهٔ این شبکه به شخصِ پنهان دیگری متصل است، که خود، جزء اصلی در رابطهای موازی محسوب میشود. بازیگران صحنه از اجرای هیچ توطئهٔ کثیفی اعم از افشاگریهای منجر به حذف سیاسی، تغییر قانون اساسی، رشوه، تهدید، اغواگریهای جنسی، روابط عاشقانهٔ چندضلعی و حتی حذف فیزیکی ابایی ندارند. در تمام این مجموعهٔ عظیم تنها یک اندیشمند اخلاقمدار(مشاور رییس جمهور) وجود دارد، کسی که انتخاب نام سِنِکا برای او گزینشی عامدانه است. او که نهتنها عنوان و ایدهآلیسم، که سرنوشتِ همزادِ باستانیِ خود را نیزیدک میکشد «در مکزیک، هر تفکری کالای قاچاق محسوب میشود…. ذکاوت خیلی به چشم میآید. درخشندگی بیش از حد، افرادی را که در سایهٔ متوسط بودن زندگی میکنند کور میکند. سنکا با ذکاوتش به دیگران توهین میکرد…عنصر سیاسی روشنفکر فقط در خارج از چارچوب قدرت اهمیت پیدا میکند. روشنفکر در اپوزیسیون ابزاری برای اعمال قدرت ندارد، درون قدرت هم بیتاثیر است. درواقع علیل و ناتوان است». مسند عقاب شیوهنامهٔ یک رئال پولیتیک مبنی بر حذف فضیلت اخلاقی است که بر ایدهآلگراییِ سیاسی غلبهای تام و تمام دارد «کسی را تحت فشار قرار نده تا روکش طلای تو را بخراشد و آنگاه متوجه شود از جنس آهن قراضهای…میدانی؟ کثیف و مقدس در یک چیز اشتراک دارند نباید آنها را لمس کنیم». نامهٔ دولتمردان انباشته از پیشنهادات و راهکارهایی مشابه با دستورالعملیهایی است که در قرن پانزده نیکولو ماکیاولی در قالب کتاب «شهریار» به رشتهٔ تحریر درآورد و به «لورنزو مدیچی» پیشکش کرد؛ منشوری در تاییدِ این اصل که هدف، وسیله را توجیه میکند. صعود و تابآوری در هرم قدرت مستلزم همراه شدن با سیستمِ فسادی است که نقش روغنِ روانکننده را برای چرخدندههای حاکمیت بازی میکند. مسند عقاب مخاطب را به آینده میبرد (آیندهای که امروزِ ماست) اما دائما سنگینی بار گذشته را برشانهٔ اکنون یادآوری میکند زیرا گذشته هرگز پشت سرنیست بلکه همراه و پیرامون ماست. فوئنتس به دفعات خواننده را به تاریخ، اسطوره و مناسبات کلاسیک و مدرن سیاسی ارجاع میدهد تا تصویر دقیقی از اپورتونیسم سیاسی ترسیم کند «در عرصهٔ سیاست آغازی وجود ندارد. فقط بزنگاهها هستند و تلاش برای قاپیدن آنها… وقتی گرگها زوزه سرمیدهند همراه آنها سروصدا کن. هرگز فکرش را هم نمیکنند که گربه هستی….دشمن سیاسی باید نامرئی باشد…. سیاست ادامهٔ جنگ با ابزاری دیگر است».
عقاب، نمادِ قدرتِ نشسته بر پرچم مکزیک که بر فراز تنهٔ یک کاکتوس ماری را میبلعید، و زمانی راهنمای آزتکهای سرگردان برای بنانهادن شهرشان بود، درمسند عقاب بر دو بال متکی است: حقارتِ بردگان سیاسی که ابزار ارعاباند و صاحبان اسناد و اسرار پنهان که قدرت خود را از همان رازها میگیرند؛ آنها که میلِ سیریناپذیزشان به اقتدار، سرانجام وادارشان میسازد تا سقوطی محتوم را با افشایگریهای خود رقم بزنند. توماس هابزجملهٔ معروفی دارد؛ انسان، گرگ انسان است این موقعیت برهمین مفهوم دلالت میکند؛ برندهٔ منازعه کسی است که قدرت بیشتری دارد و قدرتِ سیاستمداران را بزرگیِ اسرارشان تعیین میکند. به این ترتیب مسند عقاب بدل به جایگاهِ گرگ صفتانی میشود که فرسنگها با اهداف بنیادین حکمرانی فاصله دارند، فرای قوانین عمل میکنند، اما موقتاند؛ جایگاه متزلزلی که تصویر جلد هم قصد القای آن را دارد «البته چهرهٔ اقتدار از روزی به روز دیگر تغییر مییابد، زیرا ملت از پارادوکس تغذیه میکند و عاشق تغییر است و حتی تضاد…. ولی آیا شخص میتواند فقط با استفاده از واژگان تحولی ایجاد کند؟ کلماتی که جهان متمدن عاشق آنهاست، قانون، امنیت، دمکراسی، پیشرفت…». فوئنتس در مصاحبهای مسند عقاب را طنزی از جنس اثر جاناتان سوئیفت ( گالیور) میداند، یک بزرگنمایی که واقعیت نیست اما تصویر تاریکی از آن است. طنز بی رحمی که قهرمان ندارد چون نویسنده مجبور است با شوخ طبعی همهٔ آنها را نابود کند. اگرچه خواندن آثارپیشین فوئنتس و آشنایی با سبک و اندیشهٔ او کمک شایانی به درک و لذت از این کتاب میکند؛ اما مسند عقاب اثری مستقل آز سایر آثار اوست و جز اطلاعاتی در مورد تاریخ مکزیک به پیشزمینهٔ دیگری نیاز ندارد. مهارت شگفتانگیز فوئنتس در پیش بردن ماجرا به رغم وقفههایی که به دلیل نامهنگاری وکاراکترهای متعدد در مسیر روایت پیش میآید، همچنین تسلط مثالزدنیاش به روابط دیپلماتیک و فلسفهٔ سیاسی آنقدر به رمان جذابیت بخشیده که نه تنها کمترین خللی در اشتیاق خواننده تا صفحات پایانیِ این کتاب قطور وارد نمیشود بلکه بر عکس سیر فزایندهای را هم طی میکند. شاید مجبور شوید مانند «صد سال تنهایی» از کاراکترهای متعدد و مناسباتشان برای خود الگوریتمی ترسیم کنید اما همین دشواری هم تحسینِ بیشتر شما را نسبت به نبوغ او برمیانگیزد
«سیاست رئیس جمهور ما، همچون زورقی که در زمان طوفان وارد خلیج مکزیک میشود در حال غرق شدن است…. او میگوید به مردم، این جماعت پتیاره، آزادی بدهید تا اتحادیه، تعاونی و انجمنهای محلی تشکیل دهند. ژنرال عزیز، البته که نباید آزادشان گذاشت. اقتدار را بازگردانید و خلاء ایجاد شده در قدرت را برطرف کنید…. این کشورهمواره به مشتی آهنین نیاز داشته است، قدرتی مرکزی که از هرج و مرج جلوگیری کند و خلاء قدرت را تاب بیاورد.»
*پزشک و منتقد