این مقاله را به اشتراک بگذارید
پرونده یوزف روت (۳)
عصیانِ انسان
فاطیما احمدی
«عصیان» قصه زوال «آندریاس» مردی رام و تسلیم و پرهیزگار را تعریف میکند. آندریاسی که در سر آن است که در این جهان بیتاب پس از جنگ راهش را پیدا کند، دنیایی که معتقد است انصاف و عدل و قاعدهای معین در آن حاکم است؛ دنیایی که با مدال گرفتهای در جنگ خوب تا میکند. با جانباز چاکر و راستینش همچون انسان قدیسی روبهرو میشود. اما این دنیا و روزگار دست به دست هم نمیدهند تا راه را برای ما هموار کنند، که هر بار سنگی میاندازند تا غلیان و جوشش درون ما را به سخره بگیرند. راه را کمی باز میکنند، رگهای از آفتاب را از لایه شیار سخت و بُران آینده نشانمان میدهند، طعم گوارای آرامش و زیبایی را به ما میچشانند و لحظهای که نفسی از روی طمانینه و خاطری آسوده بکشیم، تمام خوشیها را به نوبت یکییکی از زندگیمان بیرون میآورند و بازیمان میدهند. روت از همان ابتدا با زیرکی فضا را برای آن جهنم و طغیان پایان داستان آماده میکند.
عصیان رمان کوتاهی از یوزف روت است که ابتدا در سال ۱۹۲۴ به صورت سریالی در روزنامه آلمانی «فوروِرتس» منتشر شد و در همان سال در قالب کتاب نیز به چاپ رسید. ترجمه فارسی رمان نیز توسط علی اسدیان در نشر ماهی صورت گرفته است. از این رمان دو اقتباس تلویزیونی شده که یکی از آنها را میشاییل هانکه کارگردان شهیر ارتیشی در سال ۱۹۹۳ انجام داده است.
آندریاس پوم، شخصیت اصلی «عصیان»، کهنهسربازی بازگشته از جنگ اول جهانی است که یک پایش را در جنگ از دست داده و چیزی جز یک نشان نظامی برایش باقی نمانده است. او که نوازندهای خیابانی است، برخلاف همزرمانش در جنگ، به خدا، دولت و اولیا امور ایمانی خدشهناپذیر دارد و دشمن و مخالف کافران و دائمالخمرها، دزدها و غارتگرها است، اما به طرزی طعنهآمیز پس از یک نزاع خیابانی به عنوان یک شورشی و عاصی زندانی میشود و تمام چیزهایی که به آنها باور دارد در لبه پرتگاه قرار میگیرد.
آندریاس یکی از به یادماندنیترین شخصیتهای خلقشده یوزف روت است. شخصیتی که هرگز از یادش نخواهید برد؛ آنطور که گرگور سامسای «مسخ» و راسکلنیکفِ «جنایت و مکافات» را. پس از خواندن این کتاب شما تا همیشه با آندریاس زندگی خواهید کرد، با او حرف خواهید زد و روزی نزد او اعتراف خواهید کرد که شما هم گمان میکنید اسیر چنین سرنوشتی خواهید شد. و این هنرِ روت است. رمان «عصیان» در سادگی مالیخولیاییاش یادآور آثار چخوف، و در معنایی کلیتر در تکاندهنگیاش و گُنگبودن چیزها یادآور آثار کافکا است.پ
آرمان ملی