این مقاله را به اشتراک بگذارید
دیروز در خبرها، «گلایههای یک نویسنده غیرتهرانی از چاپ اثرش با هزینه شخصی» ماجرای تلخی که اگر چه نمونههای فراوانی دارد، اما هربار که به موردی از این دست برمیخورم حسابی حالم گرفته میشود و در کل یاد این میافتم که نوشتن در این ولایت چقدر کاربیقدر منزلتیست. احساس آدمی که میخواهد اثرش را چاپ بکند و از این ناشر به آن ناشر میرود، اما کسی حاضر به سرمایه گذاری نمی شود، برای همهی کسانی که دستی در نوشتن دارند، ملموس و البته دردناک است. حتی آنها که چون من، با مشکلی از این دست برای انتشار کار اولشان روبرو نشدند (به هر حال همه ناشران از یک سنخ نیستند و خوب و بد در هر حرفهای هست) …
باوجود این اما به شخصه، سالهای سال بدون اینکه به سراغ ناشری بروم، بار سنگین چنین احتمالی را روی شانههای خود احساس می کردم. شکی نیست که احساس بدیست اینکه کسی برای تو و کار ارزشی قائل نمیشود.
چند روز قبل هم در وبلاگ یک جوان شهرستانی درباره مسائل و مشکلاتی که زندگی در شهرستان در رابطه با فعالیت ادبی به همراه دارد، خواندم که کم و بیش به ماجرا از زاویه دیگری نگاه می کرد. این مطلب را اینجا می توانید بخوانید.
بعد از ظهر جمعه در کافه گارنو با یکی از دوستان درباره شرایط کار ناشران با نویسندگان جوان صحبت میکردیم. این دوست نویسنده میگفت یکی از ناشران صاحب نام که خیلی پز فرهنگی هم دارد، در بهترین حالت- یعنی اگر قبول کند کار نویسنده جوانی را چاپ کند، به چاپ اول کتاب حق التألیف نمیدهد! و البته این کتابها هیچوقت هم به چاپ دوم نمیرسد. یکی دیگر از دوستان که صحبتهای ما را میشنید از رفتار بسیار تحقیر آمیز برخی ناشران با نویسندگان جوان گفت. کسانی که نه تنها حق گرفتن حق التالیف را ندارند، بلکه هیچ حق دیگری از جمله طرف مشورت بودن در مراحل آماده سازی و چاپ کتابشان ندارند. برخی از این ناشران معتقدند اگر نویسنده خیلی به کارش اعتقاد دارد، چرا خودش روی آن سرمایهگذاری نمی کند؟ و هنگامی که بخواهند روی طرف را کم کنند همین مسئله را پیش میکشند.
خلاصه اینکه دل نویسندگان جوانی که هنوز اسم و رسمی پیدا نکردهاند، از این حرف ها بسیار پر است…حالا شما فرض بکنید طرف چند سال از عمرش را صرف نوشتن چیزی میکند که نه تنها عایدی برای او ندارد، بلکه برای انتشار آن نیز باید کلی تحقیر بشنود. این حکایت را یه شکلی دیگر از زبان یکی از نویسندگان موفق چند سال پیش که حالا برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده و جوایز مختلفی هم در کارنامه دارد، شنیدهام که: اصلا ناشر به زور جواب سلام مرا میداد و حتی لیست اصلاحاتی را که ارشاد داده بود به من نشان ندادند، خودشان اعمال کردند و فرستادند! با این اوصاف مشورت درباره طرح جلد و …تکلیفش معلوم است!
خب وقتی اوضاع و احوال در تهران اینگونه باشد، چرا در شهرستانها آنگونه که بر آن نویسنده گلهمند شهرستانی گذشته نباشد:
ایوب بهرام نویسنده و شاعر خوزستانی است که این روزها بعد از هفت سال داستاننویسی با دست خالی و پس از چاپ کتابش با هزینه شخصی در تدارک فروش این کتاب بر آمده است.
به گزارش خبرنگار مهر، ایوب بهرام نویسنده و معلم اهوازی است که نزدیک به دو دهه است در کنار تدریس به حوزه شعر فعالیت دارد و طی این مدت با هفتهنامههای محلی استان خوزستان از قبیل فجر، کارون، فرهنگ و نور خوزستان همکاری داشته است و این روزها حکایت انتشار نخستین مجموعه داستان وی نیز ماجرای غمانگیزی را طی میکند.»
در شهرستانها اما ماجرا از شدت بیشتری برخوردار است، به خصوص اینکه ناشران شهرستانی از بنیهی کمتری هم برخوردارند، بنابراین به ندرت اتفاق میافتد که کتابی بدون سرمایهی نویسنده منتشر شود، فرقی هم نمیکند کتاب اولی باشد یا کتاب چندمی. بعد از انتشار کتاب تازه مشکل آغاز میشود به این صورت که ناشر چون قدرت پخش درستی ندارد، یا کتاب را تحویل نویسنده میدهد که خودش آن را مفت بین دیگران پخش کند و یا اینکه کتابها آنقدر گوشه انبار ناشر مانده و خاک می خورند تا اینکه سرانجام چند سال بعد در موعد انبارگردانی و ترو تمیز کردن انبارها، به صورت فله به فروش می رسند تا خمیر شوند!
سخن آخر اینکه در حمایت از نویسنده کتاب «شور و شیرین» تنها کاری که از دستمان بر می آید معرفی و تبلیغ آن است که انجام خواهیم داد، از دیگر دوستان و علاقمندان ادبیات داستانی هم تقاضا می کنیم که نویسندگان شهرستانی و به شکل موردی از آقای ایوب بهرام حمایت کنند، به هر شکلی که می توانند…خدا به همه جزای خیر دهد!
حقیقت اینکه ما نه آشنایی با ایشان داریم و نه از سطح کیفیت کتابشان مطلعیم، اما همین قدر می دانیم حمایت از این دست نویسندگان حمایت از آن بخش از ادبیات ایران است که همیشه مهجور مانده و دیده نشده… چه بسا در این میان آثار برجسته ای باشد که ناخوانده فراموش شده و به جوانمرگی دچار شوند.
موخرهی بیربط:
چند روز پیش با علی چنگیزی قراری گذاشتیم و لطف کرد کتابهایش را به من هدیه داد. در لابلای صحبتها از او درباره کیفیت «مد و مه» پرسیدم. جواب جالبی داد: «مد و مه» سایت پر مخاطب، اما کم خواننده است!
و توضیح داد که آمار بازدیدکنندههایتان زیاد است، اما اغلب آنها حوصله نمیکنند مطالب طولانی سایت را بخوانند. به همین خاطر تعداد خوانندگانتان کم است. مطالب در فضای مجازی باید موجزتر باشند و…
این حرف که قبلا هم به شکلهای دیگر شنیده بودم و گاهی به شکل سوال به ذهن خودم هم رسیده بود، مرا برد توی فکر. البته قبل از آن به علی گفتم علت طولانیبودن طالب این است که قرار ما در «مدومه» انتشار مجلهی تخصصی ادبی بود که چون به شکل کاغذی امکان نشر پیدا نکرده به صورت مجازی منتشر میشود. از طرفی در برخی موارد (مطالب جدی ادبی)، واقعا کوتاه نوشتن و پرداخت موجز امکان ندارد و به هر حال آن کسی که میخواهد مطالب سودمندتر وجدیتر از مطالب ساندویچی بخواند، باید قدری هم به خودش سختی بدهد، حوصله کند وگرنه میشود همین مطالب وبلاگی که در چند خط به صورت کلی به بیان سلیقه نویسنده اختصاص دارند. خب دانستن سلیقه فلانی به چه درد ما می خورد؟ ما میخواهیم دلایلش را بشنویم تا چیزی هم عایدمان شود.
بگذریم باوجود این در کنار ادامه روال قبل در «مد و مه» که به هر حال خوانندگان خود را دارد؛ تصمیم گرفتیم که از این پس در حد امکان اولویت با مطالب کوتاه تر باشد، در مورد بازنشر مطالب تخصصی هم اگر شرایط مهیا بود آنها را قدری خلاصه و موجزتر کنیم تا آمار خوانندگانمان هم مثل بازدیدهایمان بالا برود!
خوانندگان «مد و مه» اگر در این باره نظر بدهند ممنون مرامشان خواهیم بود!
9 نظر
خواننده شما
کوتاه و بلند بودن اهمیت چندانی ندارد. بهر حال برخی مطالب می تواند کوتاه تر باشد و از نظر من نوعی، برخی باید جامع تر باشد.
نکته در مورد مد و مه از نظر من کولاژ نامتجانس آن است البته نه فقط از نظر طراحی بصری که سلیقه ای است بلکه از منظر محتوی. اگر بخواهم سختگیر باشم مدومه را تا حدی پوپولیستی می نامم.آقای امیدی سرور را به این واسطه آدم نگرانی توصیف می کنم که نگران این است که نکند زیادی رادیکال است نکند زیادی از ادبیات جدی حمایت میکند نکند حالا از پشت بام افتاده و زیادی عامه پسند شده است نکند مثل لیلا صادقی همه چیز را معکوس می نویسدو….
ببنید آقای امیدی سرور یک نکته ای را برایتان می گویم :در روزگار ماو در سن و سال شما فقط یک پوپولیست عوام فریب می تواند همه را داشته باشد.
kia
نه.اگر طالب مطالب به قول شما ساندویچی بودیم که صدها سایت و وب دیگه بود.لطفا به همین روش ادامه بدید. اگر سختی میکشید من فقط میتونم به صبر دعوتتون کنم.همین
محسن نیری
آقای امیدی سرور گرامی – در ایران جند منتقد بودند که به نویسنده های جوان شهرستانی توجه نشان می دادند – مثلا فتح الله بی نیاز که نوقلم ها در جایزه هفت اقلیم لوح تقدیرشان را در این نورد به او تقدیم کرده بودند- همین طور عنایت سمیعی و تا حدی جواد اسحاقیان اما همه این ها خودشان را از روزنامه ها و مجله ها کشیده اند کنار و عرصه مانده برای کسانی که چیزی از نقد نمی دانند ولی روی داستان دوستان شان مطلب می نویسند. نگاه کنید به روزنامه ها و بعد به من بگویید روی کار کدام نویسنده شهرستانی و بی کس و کار چیزی نوشته است – با احترام – نیری خواننده همیشگی مد و مه .
محسن نیری
آیا مد و مه عامه پسند شده اسث؟ به نظر من تا حالا خیر، اما دارد به سمتی می غلتد که شخصا دوست ندارم . مقاله ها و نقدهای کسانی آورده می شود که این کاره نیستند. نمی دانم چرا آقای سرور این همه زحمت می کشد اما دنبال آدم های قوی نمی گردد. نمی خواهم از مقاله های ضغیف نام ببرم چون آقای سرور دوست ندارد اسم کسی برده شود ، اما بد نیست بعضی مطالب را برای چند نفر بفرستد و از آنها نظرخواهی کند. با تشکر
…………………………………
دوست عزیز جناب نیری
ممنون از بذل توجه و لطفتان به مد و مه
در مورد مطالب ضعیف حق باشماست، البته این بدا معنا نیست که ما از ضعیف بودن این مطالب غافلیم، اما وقتی طرف کلی مطلب می فرستد و ما از زیر چاپ پنج تای آنها در می رویم، در ششمی رودر بایستی کرده و گاه از سر ناچاری برای اینک دل طرف نشکند آن را منتشر می کنیم.
تازه در اغلب موارد این مطالب با کلی ویرایش و حک و اصلاح آنی می شود که شما می بینید. اگر اصل مطلب ها را منتشر کنیم که ….
به نظر من شما و دیگر خوانندگان برای اصلاح مد و مه، اگر به سرنوشت آن علاقه ای دارید، هربار که با مطلب ضعیفی روبرو شدید باید کامنت بگذارید، این هم به نفع مد و مه است و هم آن نویسندگان که قدری روی کار خود وسواس نشان بدهند!
داداش سروانتس
وضعیت واقعن تاسف باره حتا برای ژورنالیست های ادبی شهرستان
زاهد قیصری
سایت خوبی دارید.از اینکه هوای ما شهرستانی ها رو دارید ممنون.حرفتان را بزنید اگرچه صفحات زیادی را پرکنید یا شاید یک خط را. چشم و چراغ ادبیات باشید نگذارید چراغش به پفی بمیرد.بعضی ها با اینکه چشمشان دارد کور می شود هی فوت می کنند زیر شعله این ادبیات تا خاموشش کنند.
مینو
من مدو مه رو تازه کشف کردم.یعنی آشنا بودم با اسمش ولی تازه حسش کردم.
یه سایت خوب و حرفه ای که نیاز به خواننده ی زیاد نداره درست مثل یه فیلم خوب یا یه کتاب حرفه ای حتی یک نفر هم کافیه.و من از طرف خودم میگم بابت اون یک نفر خیالتون راحت!
باران
من ترجیح می دهم مطالب مفیدی بخوانم؛چه کوتاه چه طولانی.هر بار که اینجا می آیم،مطلبی که برایم جذاب است و یا احساس می کنم به کمکم می آید،تمام و کمال می خوانم.امیدوارم کوتاه نویسی سطح کیفی کارتان را پایین نیآید!
آشنا
به نظر من مطالب مد و مه خوب و عالی است . به کوتاهی و بلندی مطلب نیست . شاید خواندن مطالب تا حدی سلیقه ای است . در مورد ما نویسنده های شهرستانی حق با شماست . تشکر می کنم که درد دل ما شهرستانی ها را منعکس می کنید .