کاسیرر در نامهای به همسرش در ۱۹۲۷ نوشت: «من میتوانم بی هیچ مشکلی، آنچه را که لازم میدانم، بیان کنم». این کاری نبود که دیگر فلاسفۀ بزرگ قرن بیستم بتوانند انجام دهند. دیگران گویا به تاریکی سفر کرده بودند و شبح نیستی را به چشم دیده بودند: بنیامین خودکشی کرد، تندخویی ویتگنشتاین کار دستش داد،…
مکاتب نوکانتی آلمانی، بهطور کلی علاقه چندانی به مسائل زیباشناختی ندارند. [از دید آنان] زیبایی و هنر، همواره جایگاهی فرودست را نسبت به معرفتشناسی و اخلاق داشتهاند. استثنائات این بحث، یکی پژوهشگر [آراء] کانت، ارنست کاسیرر است، و دیگری گئورگ لوکاچ جوان که او نیز حیات فلسفی خود را متاثر از نوکانتگرایی آغاز نمود.