جنایت سه گانه
«صبح پس از آن کودتا که داغ نفرینش برای همیشه بر زندگی همه زده شد، آفتاب از لای شاخوبرگ درختان باغ عبور میکرد و از پشت شیشههای پنجره بر صورتش میتابید. این خاطره خیلی خوب در ذهنش مانده بود. ده سال بیشتر نداشت، اما برخلاف برادر بزرگترش خطر را خیلی خوب…