'بی سواد و فرقی نمی کند اثر آگوتا کریستوف
رنجِ بودن
«میخوانم. مثل یک بیماری است. هرچیزی که به دستم بیفتد یا به چشمم بخورد، میخوانم: روزنامهها، کتابهای درسی، اعلانها، تکهکاغذهایی که در خیابان پیدا میکنم، دستورهای آشپزی، کتابهای کودک. هرچیزی که چاپ شده باشد. چهار سال دارم. جنگ تازه شروع شده است. آن زمان،…