تنها کاری که لازم است آدم از عهدهاش برآید، برخورداری از قابلیت خواندن مطلب چاپی است، قابلیتی که کارگزاران دولتهای مبتنی بر رأی و مالیات رواج آن را در بین مردم بر ذمه خود میدانستند.دمکراسی نوشتار در گرو گرایش به سکوتی زیادهگو است که به الغای تمایزی میانجامد که بین صاحبان کلام کنشمند و صاحبان…
اصل دمکراسی نه شرایطی اجتماعی، بلکه گسستی نمادین است،گسستی است میان نظم معین فیمابین بدنها و کلمات، نظم معین فیمابین شیوههای سخن، شیوههای عمل و شیوههای هستی. از این بابت، میتوان بین «دمکراسی ادبی» و نظم کلاسیک بازنمایی قائل به تعارض بود.
به طورخلاصه ادبيات، نظام تازه شناسايي هنر نوشتار است. نظام شناسايي هنر عبارت است از نظام روابط فيمابين کنش ها، فرم هاي مرئي شدنِ چنين کنش هايي، و وجوه فهم پذيري.
سیاست ادبیات نظیر چیزی شبیه به سیاست نویسندگان نیست. به تعهدات شخصی نویسندگان در کشمکشهای اجتماعی یا سیاسی دورانشان نمیپردازد. به شیوهای نیز نمیپردازد که نویسندگان ساختارهای اجتماعی، جنبشهای سیاسی، یا هویتهای گوناگون را در کتابهایشان بازنمایی میکنند. تعبیر «سیاست ادبیات» حاکی از آن است که ادبیات به صرف ادبیاتبودنش سیاست میورزد.