صبح روز دوشنبه سوم مرداد ۱۳۷۹ آقای محمود دولتآبادی به من تلفن کرد و با صدایی گرفته و غمگین گفت: «شاملو تمام کرد» و از من خواست که عصر همان روز به منزل او بروم. دولتآبادی عضو هیئت دبیران کانون بود و من صندوقدار کانون. عصر آن روز علاوه بر دبیران کانون، تعدادی از دوستان…