رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: خورشید همچنان می دمد، امیر حامد

همینگوی در هیأت یک اگزیستانسیالیست

"پس‌ او از چه‌ می‌ترسید؟ شاید هم‌ ترس‌ و وحشت‌ نبود، پوچی‌ بود، كه‌ او به‌ خوبی‌ می‌شناختش‌. همه‌اش‌ هیچ‌ و پوچ‌ بود و مردی‌ كه‌ هیچ‌ بود. فقط‌ همین‌ بود وروشنایی‌ همة‌ آن‌ چیزی‌ بود كه‌ او احتیاج‌ داشت‌ و همین‌طور پاكیزگی‌ و نظم‌.بعضی‌ها در آن‌ زندگی‌ می‌كنند و هیچ‌وقت‌ هم‌ احساسش‌ نمی‌كنند، ولی‌…

ادامه مطلب