در بهار 1840 است که زنی جوان و زیبا، در حالی که مستخدمهاش چتری بالای سر او گرفته تا آفتاب صورت و موهای زن ارباب را آزرده نکند، بالزاک و دوستان ادیب او را در خیابان میبیند. زن جلو میآید و با نویسنده محبوبش احوالپرسی میکند. فردای آن روز کلود ژُوانس، منتقد ادبی معروف، در…