خاطرات و تخيل در شاهكار والزر
«يك روز صبح، ساعت هشت، مردي جوان جلوي در خانهاي تكافتاده و ظاهرا شستهورفته ايستاد. باران ميآمد. مرد جوان فكر كرد: چه عجب كه چتر دارم. چون در سالهاي گذشته هيچوقت چتر نداشت. در يكي از دو دستش كه مستقيم به زير آويزان بود، يك چمدان قهوهاي گرفته بود،…
«دستیار» نوشته روبرت والزر
روبرت والزر یکی از نامهای فراموششده ادبیات آلمانیزبان و جهان است که پس از مرگ تراژیکش از پسِ عمری زندگی در آسایشگاه روانی، یعنی 23 سال ننوشتن، جایگاه رفیعش را در ادبیات جهان پیدا کرد، هرچند دیر، اما درنهایت آن جایگاهی را که شایستهاش بود به دست آورد؛ جایگاهی که…