«هرگز از خودم نمیپرسم که ما چرا زندگی میکنیم و برای چه به دنیا آمدهایم. زندگی غیرقابل تعریفتر و پیچیدهتر از آن است که بتوان برای آن یک فرمول پیدا کرد. برای زندگی کردن راههای بسیاری وجود دارد. فکر کردن به این موضوع که آیا زندگیام کامل بوده یا خیر، نه تنها شتابزده، بلکه خودباورانه…
اگر ثبات و یکپارچه گی اغواگر ذهنهای کوچک است، ذهن سانتاگ باید بیاندازه بزرگ باشد، چرا که او هرگز برسرعقیدهای که پیشتر اعلام کرده است، متوقف نمیشود
این کتاب توصیفی است از زیر و بمهای روحی، روانی و عاطفی نویسندهای که در عرصه هنر و اجتماع بسیار جسور بود و همواره به نظام سیاسی حاکم بر آمریکا اعتراض داشت. زنی که نمیخواست تسلیم مرگ شود و از پذیرفتن سر باز میزد. اما سرانجام مرگ او را به زانو درآورد.