تا پیش از مرگ میشل بوتور در روز چهارشنبه سوم شهریور ۹۵، به سختی می شد باور کرد نویسنده ای که سال هاست بدل به یکی از کلاسیک های ادبیات فرانسه شده و آثارش در مدرسه و دانشگاه تدریس می شود، هنوز زنده باشد.
استوار مثل یک صخره، با لباس سرهم سبز همیشگیاش، ریش و صورت بشاشش، میشل بوتور، پدر «رمان نو»، نرده سفید خانه «کناره»اش را باز میکند، خانهای جدا افتاده پشت کلیسای لوسینژ در اوت ساوآ. اقامتگاهی درهم و برهم که روی آن شعری نوشته شده است. بوتور آهسته راه میرود و انگار از زیر بارش برف…
“میشل بوتور” جزو آن دسته از نویسندگانی است که در تاریخ ادبیات فرانسه در کنار نویسندگانی چون ناتالی ساروت و آلن ربگریه به ثبت رسیده است و “دگرگونی” (۱۹۷۵) بعد از “گذر از میلان” و “برنامهریزی زمانی” با تاویلهای بسیار – برنده جایزه “تئوفراست رنودو”- موجب شد تا خوانندگان زیادی را به خود جلب کند.