خانوادهی راوی به همراه خانوادهای دیگر که از دوستاناند، دارند میروند شمال. این دو خانواده خیلی وقت است همدیگر را میشناسند و راوی حتی در بدو امر به این مسئله اشاره میکند خانم دکتر سالها پیش برونشیتش را مداوا کرده بود. روایت گل گفتنها، و گل شنفتنهای دوستان قدیمی را بازگو میکند