'سياهِ نوين
پدرام رياحي
«تا چشمم به زمينهاي مسطح و سياه اطراف شيكاگو افتاد مأيوس و سرخورده شدم، تمام خيالاتم نقش بر آب شد. شيكاگو را شهري ديدم غيرواقعي كه خانههاي افسانهايش از ورقههاي سياه پوشيده در دود خاكستريرنگ ساخته شده، خانههايي كه پيهايشان آرامآرام در مرغزار نمناك نشست ميكرد. بخارهايي كه به تناوب…