انگار هیچوقت نمیشود فهمید او «کافه پولونیا» را به خاطر میآورد یا نه. یا اینکه این همان دختری است که به اجبار از کمپهای دوشانتپه راهی لالهزار شد تا کسبوکار کافه پولونیا رونق بگیرد؟ زنی که روی صندلی پلاستیکی آسایشگاه حضرت مریم در میدان بهارستان نشسته و نور از لابهلای درختها به صورتش میتابد
در فاصله سالهای ۱۹۴۵-۱۹۳۹ زندگی جریان مرگباری روی کره زمین داشت. جریانی که باعث شد در خونینترین جنگ تاریخ جهان، صدای ترکیدن قلب هزاران انسان در میان انفجار بمبهای خشم و نفرت جنگافروزان گم شود و زندگی، حیاتش را در زیرزمینها جستوجو کند. شاید کافه «پولونیا»، یکی از همین زیرزمینهاست