علی دشتی زنی نداشت – نه به اعتبار برگ های سجلی، که به گواه صفحات تاریخ- اما در سه جلد داستانی اش زنانی اختیار کرده همه فتان و فتنه! دل مشغولی اش در سراسر داستان ها، داستان واره ها و ناداستان ها؛ عقده و مسئله «زن» است
سراسر داستان «مد و مه» نمایشگاه تضادها و دگرگونی هاست و راوی متوجه این دگرگونی هاست و به همین خاطر در سطح نمانده و به اعماق می اندیشد که ورای ظاهر نهفته است. او در مقابل گفته پاسبان که: «همیشه یکی اینجا هس. ما نوبتی هسیم… اینجا همیشه مواظب می خواد، اینجا همیشه مواظب داره…»…