تعطیلی سینماهای کشور بعد از گذشت بیش از دو سال از نحسی کرونا سبب شد تا آن دسته از مخاطبان نه چندان پیگیر سینما در ایران به مدیومی روی آورند که این روزها اهمیتش دستکمی از اهمیت فیلمهای بلند سینمایی ندارد؛ تماشای سریالهای اغلب طولانیمدت خارجی در قابهای چند اینچی لپتاپ یا حتی گوشیهای همراه،…
تماشای «زخم کاری» این شکلی است؛ انگار که یک شکلات با بستهبندی شیک و تر و تمیز را برای خوردن برداری و ببینی رویش نوشته «تلخ». مردد میشوی اما آخرش برق بستهبندی، رنگ و عطر شکلات وادارت میکند به بلعیدنش
ظاهرا حکایت قهرمان معترضی که فارغ از مناسبات قانونی و رسمی، خود دستبهکار تسویهحساب و گرفتن انتقام میشود از آن حکایتهای تمامنشدنی سینماست که هرازگاهی شاهد قالب تازهای از آن بر روی پرده سینما هستیم
دیروز موفق شدم فیلم ماجرای نیمروز را ببینم. به دلیل علاقه شخصی به ژانر مورد نظر فیلم و برش تاریخیای که فیلم در آن میگذرد بسیار مشتاق بودم که فیلم را هرچه زودتر ببینم. بعد از دیدن فیلم مواردی به ذهنم آمد که در این نوشته به آن میپردازم.
«ماجرای نیمروز» ساخته محمدحسین مهدویان بی شک یکی از فیلمهای مقبول جشنواره امسال بوده، جشنواره ای که ویژگی آن میانمایگی اغلب تولیدات آن بود، اگر سال پیش یک ابد و یک روز پیدا می شد که شگفت زده ماند کند، امسال اگرچه چند ابد و یک روز نصف و نیمه پیدا می شد! اما فیلمی…