گم وگور، روایت خوابزدگیست. دنیایی که در آن بیداری از خواب، عجیبتر است. ” بیدار شدهام ولی هنوز بخش خودآگاه ذهنم بیدار نشده است.” دخترکی خوابزده، بین رویا و بیداری گم است. خوابزده می بیند، خوابزده میشنود و خوابزده حدس و گمان میزند. اما همین راوی، گاه از عالم خواب بیرون آمده و بطور قطع،…