حدود چهل سال پیش، مثل خیلی از همدانشگاهیهایم، کتاب صد سال تنهایی (۱۹۶۷)، نوشتهی گابریل گارسیا مارکز، را خواندم. متأسفانه با اینکه از آن زمان بخش زیادی از دانستههایم دربارهی رمان محو شده، همچنان یک چیز برایم فراموش نشدنیست: احساس گیجی و سرگردانی از غوطه خوردن عمیق در فضای کتاب که تا حدود یک ساعت…
میتوان سه دسته شرارت در دنیای غریب تناسخِ زبانی یافت. اولی، کماهمیتتر از بقیه، شامل اشتباهاتِ واضحی است که ناشی از نادانی یا دانشِ بهبیراههرفته مترجم است. خطایی انسانی و قابل بخشش.