درهمان آغاز کتاب از مخلوقات خیال او سخن به میان میآورد آفریدگانی که ما را به گفتوگوهایی برآشوبنده میکشانند. کار داستایوفسکی برافروختن مشعلهایی است درخشنده و تابان تا نور آنها را به سینه ما بتاباند. هر واژه او نیشتری است شفابخش و فروروندهتر از پولاد گداخته درجانمان رخنه میکند. نواهای داستایوفسکی نواهایی از اعماق هستند…