تري ايگلتون در «رويداد ادبيات» از موضع قبلياش مبني بر تعريفناپذيربودن ادبيات فاصله ميگيرد و ادبيات را رويدادي در نظر ميگيرد كه ميتوان مؤلفههايي مشترك برايش در نظر گرفت. ايگلتون در «پيشدرآمدي بر نظريه ادبي» با موضعي ذاتستيزانه معتقد بود كه ادبيات چيزي به نام ذات يا جوهر ندارد و هر نوشتهاي كه با عنوان…
هنگامی که تری ایگلتون میگوید بهنظر میرسد شکسپیر، مارکس و ویتگنشتاین و… خوانده باشد قصدش البته آن نیست که بگوید شکسپیر آثار اندیشمندان چند قرن بعد از خودش را خوانده است، بلکه منظور ایگلتون تاکید بر درک «زمان حال» است. منظورش آن است که بگوید شکسپیر و بهطورکلی هر متن ادبی را بایستی بنا بر…
استفان تسوایک شکسپیر را جسارت انگلستانِ گرسنه میداند و دیکنز را تجسم انگلستانی میداند که دیگر گرسنه نیست بلکه تنها میل به هضمکردن دارد، چون میخواهد آنچه را قبلا در زمان گرسنگیاش بهدست آورده هضم کند