«میراث شکست» با دختر هندی نوجوانی شروع میشود؛ یتیمی به نام سایی که با پدربزرگ انگلیسدوست کمبریج رفتهاش، قاضی بازنشستهای در شهرستان کلمپونگ، در بخش هندی هیمالایا زندگی میکند. سایی دلباخته معلم ریاضیاش، گیان، بازمانده سربازهای مزدور گورکهای نپالی است
«میراث شکست» اثر کران دسای
حشرهای چوبمانند به درشتی شاخهای کوچک از پلهها بالا آمد. سوسکی با لکه قرمز نامعقولی بر پشت، سررسید. عقربی بیجان را مورچهها تکهپاره کرده بودند – صفی از مورچههای کارگر ابتدا دست «پاپای»وارش را کندند و بردند، بعد نیش و سپس چشمش را- اما گیان نیامد. به دیدن عموپاتی رفت.…