نخستین دوره دفترهای پیوسته «لوح»*، که جُنگی بود ویژه قصه (و البته با گوشه چشمی هم به ادبیات نمایشی) و زیر نظر کاظم رضا درمیآمد، در چهار دفتر و بهترتیب در خرداد ١٣۴٧، اردیبهشت ١٣۴٨، تابستان ١٣۵٠ و زمستان ١٣۵٠ منتشر شد
سه تن بودند. اولی، جوان بود و پُرحرارت، علوی که اکنون نمیدانم کجاست. هرکجا هست به سلامت. دیگری، مقدسیان، که خندانخندان تا لبِ گوْ میآمد و میرفت. افسوس که سالی میگذرد - و بیش- که رفت. و دیگر خودِ کاظم رضا، که نمیدیدمش، فقط اسمش بود.
يادداشتي از رضا زاهد
دربارهی کاظم رضا
سالها پیش، کاظم رضا مأموریتی را تعریف کرده بود که متن آن در گاهنامهی «دیدار» چاپ شد و من امروز- به مناسبت- به یادش افتادم و میخواهم آن را در این صفحه یادآوری کنم. شاید از این طریق بشود چیزی دربارهی نویسندهاش و اگر شد دربارهی نویسندگی و…