کتاب با همین جمله شروع میشود: «زلیخا چشمهایش را باز میکند»؛ زلیخایی جوان، آمیخته با توهمات و خرافات. نمیشود به طور مطلق در مورد این کتاب نوشت که تنها زنها هستند که در طی رخدادهای رمان، مورد ظلم واقع شدهاند و این زنها هستند که بارِ روزهای سخت شوروی سابق را به دوش میکشند