«بعد از شام با لورل و هاردی از ما مسافران پذیرایی میکنند، اما من فرار میکنم و به دماغه کشتی میروم تا به ماه فکر کنم و به آمریکای جنوبی که بیوقفه به طرفش میرویم و از شمار کم ستارهها حیرت میکنم… به شبهای الجزایر خودمان فکر میکنم که غرق ستارههاست.»