«عالیه در آخرین لحظه جلو حوض محمد عیسی را صدا کرده، شال فکرت را پیچیده بود دور گردن اش. شال به گردن پسرک نفتی برازنده تر بود تا جارختی.
عالیه پهلو به پهلو می شود. آقای اتفاق راست می گفت. هیچ کس مجبور نیست تا آخر عمر سیاه بپوشد.» (تریوتهران/ عالیه/ 50).
«... منیژه یعنی…
چرا مینویسیم؛ بی نوشتن هم میشود زیست؛ ممکن، فرهنگهای بی نوشته، فرهنگی باشد، شاد؛ شاید نوشتن، کاری آدمی، است، که میخواهد از خود، ردِ پای بگذارد؛ اثر بگذارد؛ نقش بگذارد که من اینجا بودموُ، ناگزیر به رفتن شدم؛ هنگامی که دانستم، نمیمانم؛ خواستم ردِ پایی از خود بگذارم.
تنها امید انسان برای زیستن، تصور…
نقد ادبی، نوشتن- خوانش یا خوانش- نوشتن است؛ این که در فرهنگ ما، نقد، شناختن سره از ناسره است؛ این یک برداشت دگم، مقتدر، وَ ایستا است؛ اصولن، در روزگار ما دیگر حرف از سره وُ ناسره، معنایی ندارد؛ چون همه چیز، ساخته میشود؛ بنابر این، نمیتوان نمونهی معیار را – که گویا همان سره…