Share This Article
چندی پیش بخش نخست این نوشته که به سرچشمههای رمان فارسی میپردازد، در «مد و مه» منتشر شد و از نظر شما گذشت، نوشتهای که میکوشد به دلایل، زمینهها و چگونگی تولد رماننویسی در ایران بپردازد و اگر عمری بود رواِیتگر داستان داستاننویسی در این دیار باشد، البته به شکلی موجز و برای مخاطبی که به تاریخ ادبیات داستانی نگاهی غیر تخصصی دارد.
بخش نخست نوشته را در اینجا میتوانید بخوانید.
***
تقريبا همزمان با تغيير تحولات ادبي در ايران كه با دوران مشروطه مصادف بود، در كشورها و فرهنگهاي همسايه نيز چنين دگرگونيهايي را شاهد هستيم و جالب اينكه آنها نيز معلول شرايطي همانند به لحاظ سياسي، نظامي و اقتصادي هستند. در همين روزگار در عثماني به دنبال موفقيتهاي نهضت اصلاحي شاهد اعلام مشروطيت در سال 1871 هستيم، در مصر هم در انقلاب اعرابيپاشا درسال1881، از ماهيتي مشابه برخوردار است. به اين ترتيب در شرايطي كه عباس ميرزا در ايران بر آن شد تا از پيشرفتهاي علمي و صنعتي اروپائيان الگوبرداری کرده و راهی را آغاز کند که جبران عقب ماندگيهاي دوران احطاط سياسي و انحطاط سياسي و اقتصادي را كرده و از فاصلهاي كه غرب در سالهاي پس از رنسانس از ايران گرفته بود بكاهد. اين تقريبا همان اتفاقي بود كه يكي دو سال زودتر يا ديرتر در فرهنگها و كشورهاي همسايه نيز افتاد. نمونهاش عثماني، مصر، سوريه، پنجاب و… كه با جنبش هايي تحت عنوان تنظيمات، النهضه و… گام هايي براي تجديد حيات و اصلاحات برداشتند اتفاقا آنها نيز از شرايط اقتصادي سياسي مشابهي برخورداربودند و در راستاي واردات پيشرفتهاي صنعتي و نظامي و سیاسی غرب، از تاثيرات فرهنگي و هنري مصون نميمانند بهويژه ادبي مصون نميمانند.
رمان و داستانكوتاه شكلهاي تحول يافته داستانگويي در كشورهاي اروپايي است كه در گذر قرنهاي متمادي (روزگاری به شکل رمانس و روزگاری دیگر به شکل پیکارسک و… نمود داشت) در يك دگرگوني تدريجي به صورت امروز در آمده است، اما در ايران مصنوع ادبي وارداتي است كه از مقطع زمانی خاصی به بعد ميرود تا جايگزين شكلهاي سنتي داستانگويي شود، شكلهايي كه در ادبيات ايران سابقهاي ديرينه اما اساسا متفاوت با رمان غربي دارد كه نمونه هاي آن را در داستانهاي منظوم شاهنامه يا حكايتهاي منثور و اخلاقي سعدي و… ميتوان ديد. بنابراين رمان براي انطباق با ادبيات اين ديار و جايگزيني يكباره و غير تدريجي مجبور است با عنايت به شكلهاي سنتي داستانگويي تفسيري تازه از آن را ارايه كند. و اين اتفاقي است كه در ادبيات ديگر كشورها كه تقريبا همزمان با ايران با چنين دگرگونيهايي در زمينه ادبيات روبهرو هستند نيز ديده ميشود. از همين رو رمان فارسي نيز يك شبه بروز و ظهور نميكند و در ابتدا به صورت داستانهايي تاريخي، عشقي، اخلاقي و پند آموز است كه نسبتهايي به شيوههاي سنتي و كهن ادبيات فارسي دارد.
و جالب آنكه اين تفسيرهاي دوباره كه به الگوهاي سنتي وكهن نظر دارد و متناسب با جريانهاي تحول خواه و اصلاحي آن روزگاراست در ديگر حوزه ها نيز ديده مي شود. براي نمونه چهرههايي چون ميرزا ملكم خان و مستشار الدوله ميكوشند تا به اتكاي تجربههاي دموكراتيك حكومتهاي پارلماني غرب تفسيري تازه از احكام فقهي اسلام در راستاي مسايل سياسي ارايه كنند كه كاملا منطبق بر قوانين دموكراسيهاي اروپايي است. آنها با آگاهي از قدرت و نفوذ مذهب در ميان توده مردم ايران براي آنكه نظرياتشان حساسيت و مخالفتي را به دنبال نداشته باشند، به گونهاي حكومت پارلماني و قوانين اروپايي را تفسير مي كنند كه نه تنها مغايرتي با قوانين فقهي نداشته باشد، بلكه تا آنجا پيش ميروند كه گويي اين اروپائيان بوده اند كه قوانين خود را از فقه اسلامي استخراج كردهاند و خود ما از آن غافل ماندهايم! طالبوف تبريزي نيز در آثار خود چنين اشاراتي را دارد كه چربش مذهبي بيشتري دارند. مجمو عه اين نظريات نشان از استفاده اين چهرهها از تجربيات ناكام روشنفكران قبلي همچون ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا آقا خان كرماني، دارد كه با رويكردي تند و اسلام ستيزانه خواهان چنين تغيير و تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي بودند و بدون در نظر گرفتن پيوند مردم با مذهب اسلام، با ناكامي روبهرو شدند و آثار بنابراین آنان جز به شكل مخفيانه و تعداد محدود امكان انتشار پيدا نكرد و به همین دلیل نیز دایره تاثیر کستردهای نیافتند.
از سوي ديگر شكل گيري سنت رمان نويسي در ايران، وابستگي بسياري با ديگر تحولات فرهنگي و حتي سياسي و اقتصادي اين دوران داردكه به طور مشخص صنعت چاپ مهمترين آن است. عباس ميرزا كه فرمان وارد كردن چاپخانه و داير كردن آن را مي دهد دو كاربرد، بيش از بقيه مد نظر اوست. نخست چاپ روزنامه كه از جمله مصاديق مهم تمدن پيشرفته غرب محسوب ميشد و دانشجوايان اعزامي به فرنگ نمونهايش را در آن ديار ديده بودند و از قضا يكي از همانها (ميزا صالح شيرازي) اولين روزنامه را در ايران به نام كاغذ اخبار منتشر كرد و ديگري چاپ كتاب هاي علمي و درسي براي آشنايي با علوم و فنون و صنعت غربي است. با داير شدن اولين چاپخانه در تبريز كه آن هم با ماموريتي كه عباس ميرزا به ميرزا صالح داد محقق شد، به اين ترتيب به چاپ كتاب سرعت گرفت و عناوين كتاب هاي منتشر شده رو به فزوني گذاشت كه در ميان آنها به رمانهايي ترجمه شده نيز بر ميخوريم. اين چنين زمينههاي شكلگيري نهضت ترجمه در سالهاي بعد صورت پذيرفت كه سنگ بناي آشنايي با گونه ادبي تازهاي بنام رمان.
ادامه دارد…
1 Comment
آسیه
امیدوارم قسمت بعدی به اندازه ی این قسمت چشم به راهمان نگذارد.