Share This Article
نقد و بهویژه نقد ادبی از دیرباز در این دیار اوضاع چندان به سامانی نداشته و متاسفانه هرچه به لحاظ زمانی پیش آمدهایم، همپای رشد كمی آنچه در تصور عمومی نقد نامیده میشود، رشد كیفی خاصی مشاهده نمیشود و آنچه تحت عنوان نقد ادبی جدی، در گذشته در برخی از ماهنامهها یا فصلنامههای وزین ادبی شاهد بودیم؛ كماكان در این دست نشریات به شكلی انگشتشمار قابل مشاهده است اما از دیگر سو باوجود رشد روز افزون روزنامهها و گاه هفتهنامههایی كه اغلب بخشی قابل توجه از فضای خود را به ادبیات و نقد ادبی اختصاص دادهاند و همچنین فضای مجازی كه حجمی نامحدود از امكان انتشار نقد ادبی را فراهم آورده است، در میان خیل آنچه در این سالها به عنوان نقد ادبی (در حوزه ادبیات داستانی) شاهد هستیم، نمونههای در خور اعتنا و قابل تأمل بسیار محدودند، چنان كه به جرأت میتوان گفت بخش اعظم چنین مطالبی از سر سوءتفاهم، نقد نامیده میشوند و اگر بخواهیم واقعبینانه نامی برای آنها پیدا كنیم، یك مرور یا معرفی كتاب مناسبترین عنوان برای چنین نوشتههایی است. هرچند كه این سنخ یادداشتها (مرور و معرفی كتاب به شكلی كوتاه) نیز خود دارای ساختار و الگویی هستند كه در اغلب این یادداشتها رعایت نمیشود.
گاه شاهد هستیم که نویسندگانی که در داستاننویسی شناخته شدهاند و در نقدنویسی تبحری ندارند، چند پاراگراف درباره کتاب نویسندهای دیگر مینویسند؛ یادداشتی که به نوبه خود در زمانی که خود اثری تازه منتشر میکنند با یادداشتی تایید آمیز توسط آن دوست نویسنده پاسخ داده میشود. هرچند در این میان برخی از نویسنگان برای حمایت از ادبیات غریب افتاده داستانی معاصر پا به میدان گذاشته باشند؛ اما باید توجه داشت که حمایت از ادبیات و یا نویسندگان جوان، نقدهای آگاهانه و منصفانه را میطلبد و رعایت انصاف همیشه تعریف و تمجید از سوژهها نقد نیست.
به نظر من عمده این مشكل از زمانی آغاز شد كه وبسایتهای شخصی در فضای مجازی این امكان را به وجود آوردند تا هر نوشته بدون بررسی كیفی، به راحتی امكان انتشار داشته باشد. سایتهای ادبی جدیتر نیز در پارهای موارد، به دلیل عدم بنیه مالی یا در نداشتن داشتن تیمی حرفهای برای تهیه مطالب برای تامین مطالب خود به ناچار رویكرد سهلگیرانهای را در انتخاب مطالب در پیش گرفتند و برایند این شرایط در فضای مجازی باعث شد برخی یادداشتهای احساسی یا چند اشاره به كلیگویانه آن هم محدود به مضمون اثر، نقد محسوب شود. این مسئله اما صرفا خاص فضای مجازی نبود، در پارهای از نشریات بخصوص آنها كه كار كردن با آنها نه نامی دارد و نه نانی (یعنی نه اسم و رسمی دارند كه نوشتن در آنها اعتباری باشد و نه اینكه حق التالیفی پرداخت میكنند كه انتظار مطالب با كیفیت داشته باشند)، به وضوح قابل مشاهده است چراكه این نشریات وابستهاند به مطالب رسیده یا دوستانه و نه حاصل سفارش به منتقدی حرفهای.
صرفنظر از كیفیت فنی و در واقع درونمتنی این نقدها باید به مسائل برون متنی آنها نیز اشاره داشت. متاسفانه در فضای ادبی امروز یك نوع بده، بستان دوستانه حاكم است كه به انحای مختلف میتوان بازتاب آن را در نوشتهها و نقدهای ادبی دید. در واقع در غیاب منتقدان حرفهای، بسیاری از نویسندگان به شكلی ذوقی وظیفه نوشتن درباره آثار منتشر شده را برعهده گرفتهاند. بنابراین – فارغ از سطح كیفی این نقدها- درموارد بسیاری شاهدیم كه این نویسندگان براساس روابط دوستانه یا (گاهی هم) خصمانه، به میدان آمده و اگر در گذشته از كسی تعریفی شنیدهاند یا انتقادی تندی، میكوشند به همان شكل پاسخ گویند یا مهر محبت نویسندگان را كه چشم به عنایت دوستان دوختهاند، تلافی كنند. البته در این میان بازار تكه و پاره كردن تعریف و تعارف داغتر است. عمده این نقدها نیز یا در فضای مجازی یا در همان نشریاتی كه چون حق التالیفی پرداخت نكرده و مجبورند به مطالب رسیده اكتفا كنند، منتشر میشود. بنابراین فراوانند مواردی كه شاهد انتشار مطالب متعددی درباره یك اثر متوسط یا زیر متوسط هستیم كه نویسندهاش از مناسبات و روابط عمومی خوبی در فضای ادبی برخوردار است و اما در همان حال، نویسنده دیگری كه اثر بهتری ارائه كرده، چون در خلوت خود و بهدور از این روابط كار میكند، اثرش مهجور مانده یا بازتابی متناسب با ارزش واقعی خود پیدا نمیكند. البته ماجرا مفصلتر از این است و از جنبههای دیگر نیز برخوردار است اما ما مجبوریم كه بحث را با ذكر این نكته كه «نقد ادبی در این ایام بهشدت نیازمند یك آسیبشناسی جدی است»؛ تمام كنیم!
این نوشته در روزنامه تهران امروز منتشر شده است.