Skip to content Skip to footer

نقد و بررسی فیلم من / همه چیز درباره نخستین فیلم سهیل بیرقی

63 Comments

  • اسد زاده
    Posted 28 بهمن 1394 at 9:26 ق.ظ

    فیلم من یک اثر خسته کننده،‌گیج کننده و بی سرو ته بود. چرا این فیلم ها باید ساخته شود؟

  • ناشناس
    Posted 27 مرداد 1395 at 9:50 ب.ظ

    باعث تعجبه این نقدها و نقادها
    مشخصه لیلا حاتمی یک بیمار روانی بود و همه این حوادث ساخته ذهنش بود
    صحنه اخر که همه نوشتن پلیس !
    اصلا پلیس نبود بیمارستان روانی و روانپژشئها بودن

  • یکی
    Posted 30 مرداد 1395 at 4:37 ب.ظ

    پیرو صحبت شخصی که در تاریخ 28 مرداد 95 کامنت نوشتن… موافقم صحنه آخر که پای روانپزشک در میون بود نه پلیس. آیا پلیس به خلافکار میگه “ببخشید خانوم میرزایی ما میدونیم جای شما اینجا نیست”؟ آیا خلافکار به پلیس میگه “نه… اتفاقا خوب شد که اینجام… خودم هم خسته ام”؟!!! یک سرنخ هم در گفتگوی خواننده و آذر هست قبل از اینکه ببرنش که خاننده به آذر میگه “تو بیماری”. اما حیف…حیف حیف…. آقای بیرقی شما میتونستی این فیلم رو زیبا بسازی. این ایده ناب شما این خلاقیت شما در بکارگیری بازیگر… وای افسوس به خدا این فیلم مثل بمب میترکوند اگر با شتاب برای تولیدش تعجیل نمیکردی و غیر از آقای کاهانی با اساتید بزرگتری مثل مهرجویی و بنی اعتماد و دو سه تا کارگردان دیگه هم مشورت میکردی. اشکال نداره. به نظر من شما دارای نبوغ هستید (اگر ایده و انتخاب بازیگران از شما بوده) حتی فیلمنامه تا قسمت زیادیش فوق العادست اما یه دفعه یه جاهایی میپری و مقدار تعلیق و زمانبندی فاش شدن “اونی که پلیسه” به ترتیب بیشتر و کمتر از مقداری است که موجب کشش و جذابیت در مخاطب بشه. سر ایده تو بریدی اما احتمال زیاد میدم که به یاری خدای بزرگ در آینده کاری بسازی که تو دنیا مطرح بشه

  • معظمی
    Posted 9 شهریور 1395 at 5:57 ب.ظ

    مرده شور این سینما رو با این فیلمای بی سر و ته و بب معنا ببرن. ما که نفهمیدیم پیام کارگردان این فیلم چی بود. خیلی خیلی ضعیف بود

  • زهرا
    Posted 9 شهریور 1395 at 7:30 ب.ظ

    فیلم متفاوتی بود، و متفاوت بودن جرات میخواد، با امید موفقیت بیشتر برای اقای بیرقی و سینمایی متفاوت با “پایان شیرین”

  • گلناز
    Posted 10 شهریور 1395 at 7:58 ق.ظ

    به نظر بنده در این فیلم،کارگردان “من” یک انسان رو به چالش میکشه و میگه که این من چقدر میتونه قوی باشه .وقتیکه آذر سازی رو آموزش موسیقی میده که خودش نواختنشو بلد نیست …

  • رها
    Posted 10 شهریور 1395 at 8:37 ق.ظ

    سلام من تا الان فکر میکردم اون شخصی که تو سکانس آخر با آذر صحبت میکنه پلیسه و آذر یه آدم نفوذی داره که به راحتی از خلافاش میگذرن و بهش میگن اینجا جای تو نیس و اون به خواست خودش میخواد یه مدت زندان باشه ….
    میشه یکی از دوستان که کاملا متوجه شده فیلم راجع به چیه به من توضیح بده

  • عاطفه
    Posted 12 شهریور 1395 at 1:58 ق.ظ

    فیلم متفاوت و خاصی بود. خیلی خوبه که سوژه های فیلمها تکراری نیست و جدیده. به نظر من آقایی که توی سکانس اخر با آذر صحبت میکرد همان شخصی بود که روی بدن مجید ترابی اثر خودزنی رو ترسیم کرد و نقش دیگری هم در جایی دیگر از فیلم داشت و رای به معافیت دایمی از سربازی ترابی را هم داد . بله به نظر منم تمام جریانات ساخته و پرداخته ذهن یک بیمار روانی بود که خانم لیلا حاتمی با چهره معصومش که هیچ ربطی به این نقش نداشت به خوبی ایفا کرد.

  • رها
    Posted 13 شهریور 1395 at 2:31 ب.ظ

    به نظر من هم فيلم خوب و متفاوتي بود،من دوسش داشتم،ابهامي هم نداشت،آذر يك زن بيمار بود كه با وجود اين همه ثروت زندگي خوبي نداشت و در واقع چيزي هم براي از دست دادن نداشت،انگار ميخواست روي همه رو كم كنه،پايانش هم منطقي بود،موفق باشيد اقاي بيرقي

  • سجاد حقیقت
    Posted 14 شهریور 1395 at 9:11 ق.ظ

    دوستان بنظر من کلیت داستان، پرداختن به شخصیت آذر بود.داستان، داستان شخصیت بود نه موقعیت.پس دنبال این نباشید که صحنه آخر روانپزشک بود یا پلیس. از طرفی وقتی اینقدر همه چیز باورپذیریش کمه باید به نظر من به نماد فکر کرد. لیلا یک نماده از آدمی که نجات دهندست. کسیه که توی بطری آب عرق میریزه تا همه مردم بخورند و جیگرشون حال بیاد. یه عده بدبخت را از جهنم این مملکت نجات میده با پاسپورت جعلی. پسری را کمک میکنه تا ظلم سربازی را دور بزنه و از شرش خلاص بشه و البته نمی تونه تعامل کنه با زنی که صاحب یه قبرستونه. توی مراسم مولودیش شرکت میکنه و می خنده. لیلا حاتمی روح خسته این ملته که از خیلی چیزا خسته شدند ولی چاره ای جز ادامه دادن ندارند چون میترسند. آذر یه نجات دهندست.کسی که هممون منتظرش هستیم.وقتیکه توی فکرهامون میگیم کاش یکی بود نجاتمون میداد از این مخمصه. آذر آرزوی هر ایرانیه. کسیکه از پلیس نمی ترسه با وجودیکه میدونه پلیس زورش بیشتره و یه جایی بالاخره جلوشو میگیره. آذر عاشق موسیقیه.درست مثل روح ملت ایران. عاشق هنره ولی نه هنر جلف بچه خوشگلایی که مثل زنها میخونن و عامل قدرتند. از صدای مردنه ای خوشش میاد که دورش گذشته. آذر داره یادمون میاره چی بودیم و الان چی هستیم.با این وجود آذر ناامیده. میدونه تهش شکسته.میشینه روی صندلی جلو بازپرس یا پلیس یا روانپزشک و گریه میکنه چون نمی تونه یک تنه همه را نجات بده. نمی تونه و بخاطر استیصالش گریه میکنه.آذر ناامیده چون همه پلیسند.همه خبر چینند. حتی نزدیک ترین آدمها بهش. جامعه ای که اعتماد از توش رخت بر بسته. شاید اگر تا اینجا با حرفم موافق نباشید وقتی نظرمو درباره مانی حقیقی بشندید،موافق بشید. مانی حقیقی یا مرد موجوگندمی نماد روشنفکریه که به روح جامعه خط میده.آدمی که از همه چیز با خبره و نونش را از راه آگاه سازی بدست میاره ولی تهش می بینیم همونم خودش را فروخته اگرچه گذشته درخشانی داشته. گریه آخر آذر خیلی معنا داره. اون ناامید شده از نجات دهندگی. بنظر من این فیلم جز بهترینهای این دهه است بی شک…

  • سجاد حقیقت
    Posted 14 شهریور 1395 at 11:05 ق.ظ

    یه چیزهای دیگه هم میشه اضافه کرد. مثلا خانه آذر که بزرگ و نشان از ثروت داره ولی خالیه‌ .خوب این قاعدتا میتونه کشورمون باشه.یا حتی صحنه ای که آذر معلم موسیقیه ولی خودش نمی تونه ساز بزنه. عین زنانی که موسیقی را میشناسند ولی اجازه خواندن بهشون نمیدن. بنظرم نقدهایی هم بهش وارده.پایان داستان یکم عجولانست. من اگر جای نویسنده بودم آذر را اینطور مینوشتم که در صحنه آخر خودکشی کنه ولی تسلیم نشه

  • پویا
    Posted 14 شهریور 1395 at 12:14 ب.ظ

    به نظر من فیلم بسیار ضعیف و بی محتوایی بود حیف وقتی که واسه این فیلم بذاری…

  • ماندانا
    Posted 16 شهریور 1395 at 7:28 ق.ظ

    جناب سجاد حقیقت عاالی بود نقدتون، واقعا لذت بردم، این نقد باعث شد بخوام ببینم این فیلمو.

  • ترانه
    Posted 17 شهریور 1395 at 7:05 ق.ظ

    اقای سجاد نظرتون جالب بود من تو درک این فیلم یکم مشکل داشتم نظرتون از خیلی نقدایی که تا حالا خوندم بهتر بوده

  • الیسا
    Posted 18 شهریور 1395 at 1:56 ب.ظ

    به نظر من این فیلم ،فیلم خوبی بود تنها ایرادیکه داشت که البته ایراد نه،نیمچه ایراد ؛این بود که پایانی شتابزده و تاحدودی نامعقول داشت.
    اما من از راه دور درود میفرستم به هنر آقای سهیل بیرقی و آرزوی موفقیت دارم برای این هنرمند

  • یک کارشناس راه اهن!
    Posted 19 شهریور 1395 at 5:36 ق.ظ

    جناب حقیقت
    برای من نقد شما روح تازه ای به این فیلم داستان گسسته و غریب داد . فارغ از این که این بینش در نظر نویسندگان دست اندرکاران این فیلم بوده باشد نگاه شما به فیلم می برازد ولی منهم چون شما همچو برخی دیگر بر این باورم ایکاش فیلم را سنگ صیقل بیشتری میزدند تا گوهر نابی میشد

  • بیتا محمدی
    Posted 19 شهریور 1395 at 5:48 ب.ظ

    فیلم خوبی بود ولی همینطور که مابقی دوستان گفتند پایان خوبی نداشت.تبریک به کارگردان جوانش که هنوز فرصت زیادی داره

  • خورشید بختیاری
    Posted 20 شهریور 1395 at 5:41 ق.ظ

    جناب حقیقت
    به نقدی که کرده‌اید کاری ندارم چون فیلم را ندیده‌ام هرچند که به‌ نظر می‌رسد نقدتان دقیق و معقول است و کارتان را بلدید. حرف من درباره لحن مردسالارانه شماست که آزارنده و تحقیرکننده است. فقط کافی است که به این جمله تان نگاه کنید: بچه خوشگلایی که مثل زنها می‌خونن… صدای مردونه ای که…
    دوست ارجمند
    بچه خوشگل، خواندن مثل زنها و تعابیر تحقیرآمیزی از این دست از ذهنی بسیار مردسالار و کلیشه‌ای برمی‌خیزد که فقط کلیشه‌های جنسیتی را می‌تواند بپذیرد و زنانگی و جلفی و ضعف را مساوی می‌انگارد و صرف مردانه بودن یک چیز را معادل با درست بودن و زیبا بودنش می‌گیرد. از ذهنی مثل ذهن شما بسیار بعید است. اگر قرار باشد که خوش‌فکران جامعه تا این حد ذهنیت کلیشه‌زده و مردسالار و ماقبل مدرن داشته باشند بسیار غمناک و ویرانگر خواهد بود.

  • سارا
    Posted 20 شهریور 1395 at 12:13 ب.ظ

    خورشيد عزيز، الفاظي كه بكار برده شده الفاظي هستند كه در فيلم استفاده شده و سعي در نمايش همين تصوير ‘بچه خوشگل’ وجود داشته. جناب حقيقت برداشتي از فيلم رو تشريح كردند كه اگرچه بسيار متناسب با فيلم ، محتوا و تمثيل هاش هست كمتر كسي بعد از ديدن فيلم به اين درك از فيلم ميرسه. بنابر تجربه من تعداد كساني كه بعد از فيلم ميپرسيدند ‘خب كه چي؟’ و يا ميگفتند ‘ چه بي سر و ته!’ كم نبوده. عده اي هم بودند كه تو روايت فيلم روايت زندگي خودشون رو پيدا كردن، هم ذات پنداري داشتن و نهايتا هم ضربه مهلك رو نه از شخص ديگه كه از خودشون (من) خوردن! چيزي كه پايان تند و عجولانه اين فيلم تلقي ميشه، به نظر من همون چيزي هستش كه ما رو به مجبور به فكر كردن ميكنه، كه اين فيلم چي ميخواست بگه و چرا اين طور تمام شد… مجبوري برگردي تو زندگي خودت و جواب رو پيدا كني…

  • ناشناس
    Posted 20 شهریور 1395 at 9:58 ب.ظ

    نقدتون فوق العاده بود (سجاد حقیقت)

  • سجاد حقیقت
    Posted 21 شهریور 1395 at 5:58 ق.ظ

    خانم خورشید و سارای عزیز، بنظر من یه مرد باید مثل مرد بخونه و یک زن مثل یه زن. بنظرم آذر هم حرفش این بود. الان موسیقی پاپ ایران پر شده از مردایی که مثل زن سعی میکنن بخونن. این معنیش قلابی بودنه نه پایین بودن و بی ارزش بودن. ضمنا بقول سارا، اینها برداشتها و دیالوگهاییه که از فیلم بیرون میاد و ربطی به دیدگاه من نداره. خود آذر به امیر جدیدی میگه صدات زنونست و مردونه بخون.
    کی میتونه بگه صدای هایده و مرضیه و پریسا پایین یا بی ارزش است؟ ولی اگر یه پسری بخاد مثل هایده بخونه جعلیه. کلا اگر لحنم بد بود معذرت از جامعه نسوان بطور کل.قصد جسارت نداشتم…

  • ایمان خسروی
    Posted 21 شهریور 1395 at 7:41 ب.ظ

    جناب سجاد ، واقعا عالی بود . چقد عمیق و درک بالایی داشتید . شدیدا لذت بردم از نقد بجا و توضیحات بسیار بسیار محشر شما .

  • سهراب
    Posted 22 شهریور 1395 at 11:43 ق.ظ

    البته که میتوان برای یک دکمه کت دوخت ! این همه نقد درباره چیزی که کمترین ارتباطی با آن دارد جای تعجب است. فیلم میتونست خوب باشد مث هر فیلم بدی که میتواند خوب باشد . مشکل سینمای ما قصه است سینمای قصه گوی من کجاست ؟ هنوز از تماشای فیلم های دهه هفتاد لذت میبریم اما این تصاویر هیچ گاه فیلم نخواهند بود قبل از شکستن ساختار باید یه این فکرکرد که چه ساختاری جایگزین آن باید باشد این گونه تصاویر هیچ گاه فیلم نخواهند بود و ادعای ساختار شکنی بدون ایجا د هر گونه ساختار جدید جایگزینی در هر کاردستی باقی میماند..

  • کیانا
    Posted 22 شهریور 1395 at 6:30 ب.ظ

    مشکل اساسی ” من” نداشتن قصه و روایته، و این مورد، تماشاگر مغفول و حتّا شبه شخصیت فیلم رو- که قصه ای برای روایتش در اختیار نداره- بیشتر سرگردون کرده. هی دست و پا می زنه که از دل موقعیت های باسمه ایِ پلیسی – اطلاعاتی فیلم، چیزی دندون گیر واسمون جور کنه ولی نه خودش و نه همکارانش مثلِ جوگندمی، سوپرماکتی، پیک پیتزایی، دکتر روانپزشک قلابی، دکتر هیئت کارشناسی نظام وظیفه، افغان های بی چاره، پلیس مخفی های فیلم و خانوم جلسه ای ها، هیچ کدوم به دادِ تماشاگر خسته و گول خورده از تبلیغات فیلم نمی رسند.
    بازی خانم حاتمی در نقش آذر- یک خلافکار حرفه ای و کمال گرا که قرار است شبیه تبهکاران فیلم های ژانر
    ” نُوار ” باشد، اما نمی تواند- کماکان سوار بر همان کلیشه هاست. مشکل اساسی این شخصیت، عدم بیان انگیزه ها و عطش سیری ناپذیر او برای عمل خلاف است. به راستی هدف او برای به دست آوردن پول زیاد چیست؟! آیا او درحال گونه ای مبارزه برای زندگی ست؟! یا انتقام از زندگی؟! چرا دوربین به این شخصیت نزدیک نمیشه و بیشتر قاب ها از او مدیوم است؟! گویا “چشم اسفندیار” او و فیلم در فیلم نامه ی ضعیف اونه.
    مجموع بازی ها معمولی ست ولی بازی امیر جدیدی بسیار چشمگیر و روونه.
    درباره ی بازی خارج از کلیشه ی خانم بهنوش بختیاری هم زیادی اغراق شده، به واقع ایشان نشون دادند که حد توانشون برای بازی غیر کلیشه ای فعلن همینه.
    کارگردان در اولین ساخته ش در انتخاب نقش اصلی اشتباه کرده. خانم تهرانی در این نقش موفق تر می بود حتا می تونست به بی قصه گی فیلم هم کمک کنه…

  • سمیه
    Posted 23 شهریور 1395 at 5:04 ق.ظ

    آرزوی موفقیت برای کارگردان خوش فکر فیلم ” من ”
    ما خیلی لذت بردیم از تماشای یک فیلم متفاوت ولی دوست داشتیم پایان شیرینی داشت.. البته معذوریتهای سینمای ایران رو میدونم که مثلا نباید خلافکار آخر فیلم عاقبت به خیر بشه ولی اگه یه فیلم خارجی بود احتمالا آذر با پلیس فرار میکردن دور دنیا… البته اگه بیمار روانی نیود و واقعا خلافکار بود.
    امیدوارم ما هم بتونیم پایانهای فانتزی داشته باشیم.

  • محسن محمدی
    Posted 24 شهریور 1395 at 5:53 ب.ظ

    فیلم ضعیفه و نقد از خود فیلم ضعیف تر ،فیلم نامه ضعیف شحصیت پردازی افتضاحه ،مخاطب و بی دلیل گیج میکنه و نمیتونه منظوری که معلوم نیست چیه رو به مخاطب برسونه ارزش دیدن نداره

  • فریبا
    Posted 24 شهریور 1395 at 6:41 ب.ظ

    یک سوال دارم پایان سریال چیشد؟اون اقا که توی قاب نبود پلیس بود یا روانپزشک؟؟اخه پلیس که انقد محترمانه بت خلافکار حرف بزنه؟؟

  • مهدی
    Posted 25 شهریور 1395 at 7:51 ق.ظ

    من از یکنواختی فیل یک ربعی رو تو سینما خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم احساس کرم چیزی از فیلم رو از دست ندادم و عقب نیافتادم

  • حمید
    Posted 27 شهریور 1395 at 6:47 ق.ظ

    فیلم خوبی نبود. قصه نداشت. بی سر و ته و کسل کننده. بعدش هم یهو یارو مامور از آب در می آید و تمام. از لیلا تعجب کردم تو این فیلم بازی کرده.

  • لیلی
    Posted 27 شهریور 1395 at 1:03 ب.ظ

    منم با نظر سجاد حقیقت موافقم. فقط مشکلم اینه که چرا اذر که موسیقی رو می شناسه ولی تخصصی در اون نداره و اون رو اموزش می ده؟

  • ساناز
    Posted 29 شهریور 1395 at 5:37 ق.ظ

    من با نقد اقای حقیقت موافقم و خیلی قشنگ موضوع را باز کردند . فقط یک نکته فیلم به نظر من ضعیف بود که فیلم باید برای تمام قشر جامعه باید قابل درک باشه . تنها نکته ایرادی که میشه گرفت اینه که تماشاچی نباید بپرسه چی شد؟ البته این خوبه که هر کس اخر فیلم را هر طور خواست برداشت کنه. ولی باید قابل درک برای تمام اقشار باشه.

  • آرش
    Posted 29 شهریور 1395 at 11:08 ب.ظ

    این فیلم بازتابی از خود ماست. چندین نقش تو این فیلم هست که روزانگیه چندین قشر رو توصیف میکنن من بهتون اطمینان میدم هر کسی هر کسی میتونه خودش رو در قالب یکی از این افراد ببینه. واقعا فیلم فوق العاده ای بود من فیلم که تموم شد تا 10 دقیقه همون جا نشسته بودم و فقط به این فکر میکردم که این فیلم داره چی میگه! هر چند کارگردان میتونست منظور رو کمی فقط یه کمی رسا تر برسونه، همون جایی که داشتم فکر میکردم یاد اسم فیلم افتادم که نوشته من! یه لحظه فقط فکر کنین شما کی هستین!
    یه آدم قانون گریز که روزی چند بار بر خلاف مسیر عرف جامعه (جامعه ی دولتی! ) حرکت میکنه به عمد با این که نمیخواد دستش رو بشه ولی بازم بی ترس و ابا از کاری که میکنه به کارش ادامه میده! مثلا الکل میخوره مخفی ولی ترسی نداره که هنه بفهمن از هزار راه پول درمیاره مخفی! ولی از این که لو بره ترسی نداره! فقط گیر نیوفته!
    یه فرد بازاری که هر چقدرم خوب باشه بازم یه خورده شیشه داره شده حداقل یه بار سر یکی کلاه بزاره!

  • آرش
    Posted 29 شهریور 1395 at 11:09 ب.ظ

    یه فرد بازاری که هر چقدرم خوب باشه بازم یه خورده شیشه داره شده حداقل یه بار سر یکی کلاه بزاره!

  • شهاب
    Posted 29 شهریور 1395 at 11:13 ب.ظ

    یه نفر که استعداد هنر داره ولی چون کسی نبوده که اشناش کنه به بیراهه رفته(خواننده)
    یه فرد مذهبی که اخر سر اونم قبول میکنه برای گرفتن حقش داد و بیداد کنه و بزنه جاده خاکی (خانوم بختیاری )
    یه آدم نو گرا و روشن فکر که در نهایت تسلیم افکار پوسیده ی جامعه شده و خودش رو باخته(مانی حقیقت )
    یه نفر با وضع حانوادگی خوب که نمیدونه از دنیا چی میخواد! و تو هوس و تمایلاتش گم شده(پسره که دنبال دختر وحشی میخواد بره خارج! )
    مطمئنم اگه یکم فکر کنین شخصیت خودتون رو پیدا میکنین
    اگه نکردین؛ فیلم برا شما نبوده

  • ****
    Posted 30 شهریور 1395 at 3:43 ق.ظ

    من یه سوال از فیلم دارم اگه کسی میدونه ممنون میشم راهنمایی کنه…
    خانم بختیاری و آقای حقیقی و جدیدی از طرف اون روانپزشک بودن که برن سمت آذر و کمکش کنن تا به خواسته هاش که همون نجات مردم از این اوضاع جامعس؟؟؟
    یا اینکه بحث اونا جدا بود؟؟؟
    بعدش سکانس آخر که آذر میگفت زود اومدی برو تا فردا یعنی چی؟؟؟

  • مریم
    Posted 30 شهریور 1395 at 7:10 ب.ظ

    مشکل اصلی فیلم نداشتن موضوعه فیلم اصلا فیلم خوبی نبود با کلی مجهولات و سوال هایی که بی پاسخ ماند وبه شکل سردرد آوری تموم شد فیلم می خواست چی رو نشون بده یه زن روان پریش و دیوانه و بسیار خطرناک که چی مثلا می خواد با عرق خوراندن به مردم زندگی اون ها رو نجات بده!!!یا با این که موسیقی بلد نیست سر مردم رو کلاه بذاره و مردم رو نجات بده حتی لایق اسم زن نیست و میبینیم که از شکل و شمایل زن خارج شده منظورم خلقیاتش هست حالا مثلا خونه رو نمی چینه که چی مثلا . زنی که اعتقادات را مسخره می کنه ونه معلومه گذشتش چی بوده این آدم نماد ملت ماس است؟ به زن بزهکار با خلقیات سادیسمی؟؟اتفاقا گریه آخر کاملا بی معنی بود این زن اون قدر الکی خطرناک بود که پلیس باید به حبس ابد محکوم می کرد زنی که کمر بسته به نابود کردن مردم ژنی بی حیا و بی شرم با دستی هرزه که فقط میخواد بی دلیل به یکی حمله کنه و اونو بزنه این نماد ایران و ملت ماست چرا یه زن بزهکار روان پریش ؟؟زنی که هدفش فقط دو چیزه پول و نابود کردن مردم .

  • شیلا
    Posted 3 مهر 1395 at 5:13 ق.ظ

    فیلم بسیار خوبی بود ونقد آقای سجاد حقیقت عالی بود .

  • هرکی
    Posted 3 مهر 1395 at 8:30 ق.ظ

    در جواب اعتقادات و هرزگی اون زن، اون آقای دکتری که از اعضا ارتش و نظام وظیفه هم بود آیا اعتقاداتش مشخص بود، همه کارهایی که میکرد نیاز به ضابطه ای در سازمانی داشت که مسلما با قوانین همین جامعه گزینش و تأیید شده بود!! اونا هرزه نیستن؟

  • سهیل.ب
    Posted 4 مهر 1395 at 6:53 ق.ظ

    نقد آقای حقیقت کامل و یکدست و صحیح بود. جا شگفتی و خوشبختی داره همچین نقدی.لذت بردم

  • حسين
    Posted 4 مهر 1395 at 7:38 ق.ظ

    نقد آقاي سجاد حقيقت بسيار جالب بود.
    موافقم
    بسيار فيلم متفاوتي بود
    خوشحالم كه فيلم رو ديدم

  • مونا
    Posted 4 مهر 1395 at 8:11 ب.ظ

    ممنونم از نظر سجاد حقیقت بسیار نقد جالبی بو
    د
    ولی حس میکنم فیلم یکم میتونست شفافتر باشه

  • معصومه
    Posted 5 مهر 1395 at 1:08 ب.ظ

    به نظر من فیلم ماجرای یک شخصیت بود. زنی متفاوت. زنی جسور و البته خسته از این پیشرو بودن.
    دنبال حل موقعیت ها نباشید. پایانش هم زیاد اهمیت نداره. چه پلیس چه روانپزشک. به هر حال این من خسته ،تسلیم شده و حبس شده.

  • م.ا
    Posted 6 مهر 1395 at 11:11 ق.ظ

    این فیلم به نظرم از لحاظ فیلمنامه واقعا ضعیف بود.یه فیلم خوب قیلمیه که در تک تک لحظات و سکانسها مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده.و حالشو دگرگون کنه.نه اینکه همش به این فکر کنیم که چی شد ،منظورش چی بود و اخر هم با یه عالمه سوال فیلم تموم شه و بعد هم اینجا از بین نظرات مردم تازه با کلی ابهام بفهمیم موضوع چی بوده.ضمنا این فیلم اگر واقعا قوی بود لازم نبود توی تبلیغاتش موضوع فیلم رو جور دیگه ای نشون بدن تا مخاطب جذب کنن.

  • سانیار
    Posted 8 مهر 1395 at 12:49 ب.ظ

    واقعا با این همه تفاوت نظر ادم نمیدونه فیلمو بیبینه یا اصن فیلم دیگرو انتخاب کنه!اما به نظر من هر فیلمی که توش جناب اقای جدیدی باشن فیلم محشریه!چون اقای جدیدی هیچوقت فیلم ضعیف بازی نمیکنه حتی اگه مجبور شه!!!

  • رهگذر
    Posted 16 مهر 1395 at 4:03 ب.ظ

    دهه 60 و 70 فوتبالیستهایی از جنس فوتبال بودند که با قلب و جان بازی میکردند نه پا اما الان چی؟
    بااین پیش در امد در صدد این بر امدم که بگویم بد تر از فوتبال سینمای ماست که دچار بیماری مالیخولیا وحتی اسیکیزوفرنی شده است که علاوه بر اینکه به قهقرا میرود به شعور مخاطب هم ارزشی نمی نهد و بارز ترین دلیلی که به ذهن میرسدگرفتن دوربین در دست امثال بیرقی هاست.
    بنده به عنوان مخاطب که هیچ شناختی از ایشان ندارم نمیتوانم ایشان را سرزنش کنم اما لیلا حاتمی را چرا که نه؟ سابقه خانم حاتمی در فیلمهای لیلا ارتفاع پست حکم دوران عاشقی و…..و البته جدایی نادر از سیمین سر قفلی سابقه ایشان میباشد اما پذیرفتن فیلمی چون من سوالیست که شاید در سالهای اتی مجبور به جواب و شاید عذر خواهی بشود. همانطور که شخصیتی چون مدیری از ضعف سریالی مثل نقطه چین صحبت کرد.
    اساتید و دوستانی در مدح و نقد فیلم من مطالبی و عنوان کردند اما بنده در جایگاه مخاطب نقاد این فیلم را بیشتر از گیج و بد که فاجعه ای از دوران گذار سینمای ایران نام میبرم و امیدوارم این سکان به دست اهل این رشته سپرده شود.
    فیلنامه ای بسیار ضعیف میزان سن هایی ضعیف تر فیلم برداری فاجعه که پنداری کارگردان و فیلمبردار توقع همه چیز از دوربین های پیشرفت خود داشته اند. دیالوگهای الا کلنگی خسته کننده سکانسهای تکراری قابل پیش بیینی و از همه بد تر حربه های جاسوسی ( جا سازی چیپ ست و کارت های مشخصات) که گویی فیلنامه نویس هنوز در خیابان های بروکسل دهه 40 میلادی خیال بافی میکند…..
    و کلام آخر : جگر ها خون شود تا یک پسر مثل پدر گررد تاسف آخر: پدر ها هنوز زنده اند……

  • آيناز
    Posted 25 مهر 1395 at 5:02 ق.ظ

    عالي بود اين فيلم . كم پيش مياد شوك بشم توى فيلمى … هرچند همه چيز رو حدس ميزدم اما واقعا از صحنه صحنه فيلم لذت بردم لامصب يه سكانس اضافه نداشت… ديالوگهاى جالب زياد داشت.

  • مهیار
    Posted 25 مهر 1395 at 6:27 ب.ظ

    من از دیدن این فیلم لذت بردم. از نقدهای سازنده‌ای هم که اینجا مطرح شد خیلی لذت بردم. البته نه آن نقدهایی که که صرفا تخطئه و توهین‌(های ریز) کرده بودند. کلید روانپزشک خیلی جالب بود که من رو از سردرگمی اولیه درآورد، اما همچنان نفهمیدم کجاها تخیل بود و کجاها واقعی؟ و از طرفی هم یک کم به نظرم ساده‌انگارانه می‌آید که با فرض خیالی بودن فضا در ذهن بازیگر اول، تمام معما رو حل کنیم. این بیشتر شبیه «پاک کردن صورت مسئله» هست به نظرم.

  • سارا
    Posted 18 آبان 1395 at 11:19 ق.ظ

    من بشدت لذت بردم از دیدن این فیلم… حس کردم بعد از مدتها دارم یه فیلم درست و حسابی میبینم… تعجب میکنم که چرا اینقد میگن ضعیف بود..

  • نسیم
    Posted 18 دی 1395 at 7:30 ب.ظ

    دیدید وقتی سر کلاسی هستید که درس از سطح شما بالاتره احساس کسل بودن به ادم دست میده این الان اوضاع بعضیا موقع فیلم دیدنه.
    یه چیز دیگه ; یه عده وقتی فیلمی مثل شاتر ایلند رو میبینن و کلی سوال واسشون پیش میاد و میفهمن باید فیلم رو دوباره ببینن(که واسه این فیلم کاملا طبیعیه) تین رو از قوت کارگردان میبینن چون اون کارگردان یه کارگردان اسم دار امریکاییه ولی واسه یه جوون ایرانی میگن که فیلم ارزش دیدن نداره , داستان نداره … فیلم خوب بود و مرسی از اقای حقیقت.

  • پرستو
    Posted 19 دی 1395 at 4:00 ب.ظ

    نقد اقای حقیقت فوق العاده بود کاملا موافقم با ایشون

  • ف.ش
    Posted 23 دی 1395 at 7:57 ق.ظ

    نظر آقاي حقيقت بسيار جالب و قابل تامل بود ولي به يك نكته توجه نكرديد… كه همين نماد نجاتدهندگي از موقعيت و گرفتاري مردم سو استفاده مي كرد و تا هزينه كار رو دريافت نمي كرد راه نجات نشون نمي داد…كه البته اين هم شايد نماد خود ما باشه كه در عين حالي كه مي خواهيم به هم كمك كنيم جيب خودمون برامون مهمتره …

  • مهدي فرشچي !!!
    Posted 27 دی 1395 at 4:50 ب.ظ

    تحليل آقاي حقيقت جالب بود ديدگاه متفاوتي از ديگر دوستان بود اما دو تا سوال برام پيش اومد …
    ١ -نجات دهنده اي كه فقط به فكر پور كردن جيبه خودشه ؟؟؟شايد مثل نجات دهندگان اونور مرز مثل خواندان پهلوي؟؟
    نجات دهنده از چي ؟؟؟خدمت سربازي و خدمت به مملكت ؟؟مشروب نخوردن ؟؟؟ يعني نماد هاي بدبختي ملت ما در اين فيلم همين بود ؟؟مشروب خوردن ؟؟سربازي نرفتن ؟؟ ما فقط مشكلاتمون همينه ؟؟؟كارگردان اگه ميخواست چنين نماد هايي رو هم به كار بگيره بهتر نبود مشكلات اساسي تري رو به نماد بگيره ؟؟ ما ناجي ميخوايم كه مشكلات معيشيتي مشكلات آموزش و پرورش مشكلات كار مشكلات ازدواج جوانان مشكلات …حل كنه نه مشكل مشروب و خدمت به ميهن و حل كنه ..اين ناجي ميتونه اين جوري به مردم كمك كنه .!!! اگه مثل شما فكر كنيم همه قاتلان زنجيره اي ناجي هستن …اون قاتلي كه زن هاي فاحشه رو ميكشت ناجي مرردم بود چون فكر ميكرد داره فحشارو و از تو جامعه پاكسازي ميكنه …بر عكسش هم يه مثال ميزنم به يه بابايي ميگم چرا خاله شدي و پا كشي ميكني ميگه مرداي اين مملكت به اين رابطه و به من نياز دارن من دارم به اين مملكت خدمت ميكنم …

    تو اين مملكت زشت داره تو لباس زيايي جلوه گري ميكنه و زيبايي تو لباس پاره پوره زشت جلوه داده ميشه ….

    مشروب خورن نماد نجات اين مردم شده !!!
    دور زدن قانون نماد نجات اين مردم از فلاكت !!!
    يه جونه بي فكر كه ميخواد زمين كاري باباشو بكنه زمين گلف و تفريح و عشق و حال و فرار كردن از خدمت سربازي و رسيدن به يه زن وحشي كه يه بچه شش ساله هم داره و سابقه دار هم هست راه نجاته ؟؟
    يا يه لگد زدن براي سقوط ته چاه ؟؟

  • محمدمهدی
    Posted 4 بهمن 1395 at 10:29 ب.ظ

    نظر آقای فزشچی واقعا عالی بود خواهشا به شلوغ بازی ها و کلمات زیبا که احساساتیمون می کنن توجه نکنیم ،عاقلانه و منطقی فکر کنیم و روی اصول و چاچوب آقای حقیقت اصول و چهارچوب شما چیست ؟؟؟
    قضاوت با شماست !!!!!!

  • شهاب
    Posted 10 بهمن 1395 at 7:34 ب.ظ

    نگاه متفاوت این فیلم دوست داشتم اما یه کسی که خلافکاره کی وقت کرده بره زبان یاد بگیره؟ چرا همچین زنی به اینجا رسیده که بیاد خلافکار بشه؟ این مقدمه میتونست کمک کنه…در بخش پایانی پلیس بخواد کسی دستگیر کنه صبر میکنه و دوبار سیلی میخوره؟ به نظر من خیر؛ طرف دستگیر میکنه و تحویل مراجع قانونی میده. با همه این اشکالات ریز باز این فیلم دوست داشتم و از خاطرم پاک نمیشه

  • پگاه
    Posted 14 بهمن 1395 at 10:26 ب.ظ

    فیلم در ژانر معنا گراهست و برای مخاطب عام ساخته نشده بنابراین تماشای این فیلم برای خیلی ها بی معنی و کسل کننده ست ، من خودم اصلآ لذت نبردم و اینکه ایجاد تعلیق در فیلم خیلی بد تموم شد

  • مهران
    Posted 15 بهمن 1395 at 6:36 ب.ظ

    من امشب فیلم رو دیدم.زیاد هم از نقد و… سر درنمیارم اما به نظر من بیشتر شبیه یک تئاتر بود تا فیلم. بازی لیلا حاتمی بنظرم عالی بود.سکانسهایی هم که تکرار میشدند جالب بودند. هم ساده بود و هم پیچیده

  • مهران
    Posted 15 بهمن 1395 at 7:14 ب.ظ

    من امشب فیلم رو دیدم.زیاد هم از نقد و… سر درنمیارم اما به نظر من بیشتر شبیه یک تئاتر بود تا فیلم. بازی لیلا حاتمی بنظرم عالی بود.سکانسهایی هم که تکرار میشدند جالب بودند. هم ساده بود و هم پیچیده

  • بابک
    Posted 7 فروردین 1396 at 4:59 ب.ظ

    یه فیلم متفاوت از لیلا حاتمی.به نظرم فیلم هاش تو نقش زنی که همیشه بهش ظلم میشد کلیشه ای شده بود.لیلا حاتمی نشون داد که هر نقشی رو به خوبی ایفا میکنه.چه نقش هایی چون آذر چه نقش هایی که در دوران عاشقی یا سعادت آباد داشت.
    به نظرم یکی از برترین بازیگرای سینماست.

  • شایان
    Posted 13 فروردین 1396 at 11:12 ب.ظ

    سهیل, تبریک می گم. برای دوستانی که از تعلیق خوششون میاد, دوز مناسبی بود. تشکر

  • محمد حسین مصطفوی
    Posted 24 خرداد 1396 at 0:03 ق.ظ

    تقریبا کل کامنت ها رو خوندم تنها در باره صحنه آخر فیلم به نظرم کل فیلم ساخته و پرداخته ذهن آذر ( لیلا حاتمی ) بود و پس ۲ شخض واقعی داشت پزشک ( با سه نقش جراح مسۍول معافی و دکتر تیمارستان ) و آذر

  • وحید باطنی
    Posted 9 مهر 1396 at 4:53 ب.ظ

    من چند بار این فیلم رو دیدم ، خیلی برام جالب بود که اصلا نمی تونستم بگم فیلم بدیه ، هم قصه یک روایت کامل از زندگی عادی یک نفر بود و هم تح فیلم مشخص بود و اتفاقات جالبی رو از زندگی یک نفر روایت کرد . خوشم اومد ،فیلم تو هیچ موردی هم زیاده روی و لوس بازی نداشت این هم برام جذاب بود ، فقط هر بار که فیلم رو دیدم یه چیزی کم داشت که باعث میشد فیلم درجه یکی نباشه و نمی دونم چی بود . شاید چون هیچی نبود ، شاید مثل آذر فیلم عادت کردم چیزی برام مهم نباشه و سنگدل باشم . خلاصه این فیلم حس جالب و برای شخص من عجیبی داشت . اما اصلا فیلم بدی نبود .

  • رضا
    Posted 14 آبان 1396 at 11:01 ق.ظ

    دوستان عزیزی که تصور میکنن آذر با “روانپزشک”! صحبت میکرد ظاهرا اطلاع ندارند که دست یک کارگردان در نشان دادن عناصر پلیسی-اطلاعاتی-امنیتی و ریزه کاری های شخصیتی اونها چقدر بستست… مسلمه که کارگردان مجبوره عنصر امنیتی رو کاملا مبهم نشون بده بدور از هر نشانه ای تا اگر فرضا دوستان ممیز و “غیره” ایرادی به دیالوگها یا صدها چیزدیگه گرفتند بتونه ازش فرار کنه.. جالبه بعضی دوستان گفته بودند آذر بیمار روانیه کل اتفاقات فیلم هم در ذهنش افتاده و اون شخصیت اول و آخر فیلم هم روانپزشکه!!!!!!!!!!!!!

  • مژگان
    Posted 3 دی 1396 at 2:45 ب.ظ

    آقاي حقيقي نقدتون رو دوس داشتم چون به واقعيت نزديك بود و ابهام زدايي كرد
    ممنون

پاسخ دادن به بابک لغو پاسخ

0.0/5