اشتراک گذاری
‘
نقد و بررسی فیلمهای سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر/
«رگ خواب» ساخته حميد نعمتالله
درد بی درمان تنهایی
حمید رضا امیدی سرور / مد و مه
با اینکه کماکان بوتیک با فاصله بهترین فیلم نعمتالله است و به زعم من (یکی از بهترین های سینمای بعد از انقلاب)، اما آثار بعدی او از بی پولی تا رگ خواب همواره در سطح متعارفی از مقبولیت قرار داشته اند. با این فرض بوتیک را اگر کنار بگذاریم (چراکه گویی فوران پتانسیل سالهای پیش از ورود او به عرصه حرفه ای سینماست)؛ دیگر فیلمهای او از کارنامه ای بدون افت و خیز چندان محسوس همواره قابل دیدن و لذت بردن و گاه حتی همانند بی پولی و رگ خواب ، بسیار دوست داشتنی هم بوده اند.
رگ خواب یکی از بهترین کارگردانی های جشنواره را داشت که چندان با سلیقه داوران مطابقت نیافت با این حال اما از سوی بسیاری از تماشاگران و منتقدان با واکنش مثبت روبه رو شد. فیلم از شخصیت پردازی بسیار محکمی برخوردار است، یک سو دختری شکست خورده که در رویای سرمستی از عشق شکستی به مراتب بدتر را تجربه می کند و در سوی دیگر مردی خوش سیما، جاه طلب که به راحتی می تواند عشق را قربانی منفعت کند. چرخش شخصیت ها اگر چه در موقعیت های دراماتیک داستان فیلم به شکلی غیر منتظره و تاثیر گذار تدارک دیده شده اند اما هیچ یک غیر قابل پذیرش نیستند، چرا که فیلمنامه دقیق رگ خواب از جزئیاتی برخوردار است که با ارجاع ذهنی به آنها این تغییر های به ظاهر ناگهانی قابل قبول می نمایند. چرا که در آن لحظه تماشاگر در می یابد این واکنشهای غیر منتظره تاثیر گذار، نه واکنشی آنی که در واقع بدیهی ترین واکنشی است که از آن شخصیت می شود انتظار داشت؛ شخصیتی که از ابتدا همانگونه بوده و تنها تصورات ما بوده اند که چنین تصویری را شکل داده اند.
رگ خواب فیلمی است لطیف و عاشقانه درباره درد بی درمان تنهایی که هر یک از ما به نوعی دچار آن هستیم. یکی از بهترین های جشنواره که نباید تماشای آن را از دست داد. بی آنکه به سبک لفخمی فراستی بخواهم داوران را به نابینایی متهم کنم! معتقدم رگ خوای یکی از بهترین کارگردانی های جشنواره امسال را داشت. عدم توجه داوران به این فیلم و یا نمونه های دیگر بش از آنکه تابع دلایل فضایی جناب افخمی باشد؛ باید آن را حاصل ساختار غلط و مهمتر از آن سیاست زدگی ما در همه زمینه ها به حساب آورد.
فیلم در برخی صحنه ها چنان اجراهای زیبا و هوشمندانه ای دارد که بی تعارف نعمت الله را می توان صاحب یکی از ناب ترین قریحه های سینمایی در ایران محسوب کرد. لیلا حاتمی مثل همیشه در نقش دختران شکننده و آسیب پذیر فوق العاده جذاب دوست داشتنی است.
***
نقد «رگ خواب» ساخته حميد نعمتالله
محمدرضا مقدسيان
حيرت و رستگاري
«رگ خواب» ادامه منطقي «بوتيك» و «بيپولي» است و بازگشتي پختهتر از پيش براي حميد نعمتالله به سينمايي كه از او ميشناختيم. نعمتالله در «رگ خواب» با دستمايه قرار دادن برداشتي از شمايل فكري و اخلاقي مولانا جلالالدين محمد تلاش كرده تا مدل نگاه عارفانه و شرقي مورد علاقهاش را در دل يك داستان اينجايي و امروزي و قابل درك براي مخاطبش عرضه كند. ماجراي فيلم ماجراي سقوط و نزول تا مرز نابودي و بازگشت به زندگي بعد از پوستاندازياي غريب است. «مينا» (ليلا حاتمي) در اوج استيصال و سردرگمي توسط مخاطب شناسايي ميشود و در ادامه مسير تلاش و تكاپوي او براي زنده ماندن و زندگي كردن روحي و فيزيكي او را شاهديم. در نهايت اما حكايت مينا حكايت «هركسي كو دور ماند از اصل خويش» ميشود و «يار در خانه ما گرد جهان ميگرديم» و «بازگشتي به خويشتن خويش». از حيث روانشناسي و انسانشناسي و نسبت عرفان و اخلاق در فيلم نعمتالله بسيار ميتوان گفت، بماند به وقتش.
ليلا حاتمي «رگ خواب» اما بيچون و چرا يكي از بهترينهاي اجراي خودش و البته بهترين اجراي جشنواره امسال است. شيوه شمايل كاراكتر «مينا» شباهتي جدي با شخصيتهاي زن در «بيپولي» و حتي «سر به مهر» دارد كه هر دو را حاتمي اجرا كرده بود. اينجا هم با دختر مشنگ و سربه هوايي طرفيم كه خودش را گم كرده و در بيرون از خودش، در حال جستوجوي خودش است. اجراي حاتمي در اين فيلم اما به غايت پخته و باورپذيرتر از اجرايش در دو اثر نام برده شده در بالا ست.
از منظر كارگرداني هم بايد گفت كه «رگ خواب» براي نعمتالله يك قدم رو به جلو محسوب ميشود. دقت به جزييات، شيوه اداره بازيگران، شمايل بصري طراحي شده براي تصويري شدن فيلم و البته شيوه بهرهگيري از رنگ و نور و صدا در فيلم تازه نعمتالله مواردي است كه ميتوان به جد در مورد كيفيت قابل اعتنايشان سخن گفت. در كناراين همه اجرا وهمراهي همايون شجريان تكملهاي شده بر محاسن فيلم و يادآورد خاطره همكاري اين دو در فيلم نهچندان موفق «آرايش غليظ» است. نقطه نهچندان مطلوب فيلم اما شايد پايانبندي عجولانه آن باشد. صيروريت مينا از ابتدا تا انتها همگي براي رسيدن به همين ايستگاه نهايي بوده اما به محض رسيدن به اين نقطه، فيلمنامه گويي اين نقطه را بديهي ميدانسته و در ادامه اين ذهنيت را براي مخاطب هم قايل شده و با يكي دو جمله و يكي دو پلان سر و ته همهچيز را هم ميآورد. با اين همه «رگ خواب» از آن دسته فيلمهاي چند وجهي است كه ميتوان به تفصيل در مورد هر يك از وجوه فني و محتوايي آن سخن گفت كه بماند براي بعد از موعد پرتلاطم جشنواره فجر.
****
رگ خواب (حمید نعمتالله)
عشق در سالهای دودی
آنتونیا شرکا /فیلم
رگ خواب دو ویژگی بارز دارد: یکی اینکه عاشقانهای زیبا در وصف وصال و فراق دو دلداده است با همهی لحظههای شیرین و تلخش؛ دیگر آنکه فیلمی زنانه است. اما فیلمنامهی رگ خواب بر خلاف نمونهی مشابهش سربهمهر (به کارگردانی هادی مقدمدوست و با فیلمنامهی حمید نعمتالله) توسط یک زن، معصومه بیات، نوشته شده است و این غلبهی بیان زنانه، در نگاهی که مینا (لیلا حاتمی) به معشوق خود کامران (کورش تهامی) دارد، بیشترین نمود را پیدا میکند: یک نگاه سطحی، سودایی و شیفتهوار که فقط از یک زن سرمست از عشق برمیآید. به طریق مشابه، رگ خواب در نمایش شکست عشقی مینا هم همان قدر وارد جزییات میشود. در واقع با فروپاشی روحی و شخصیتی زنی مواجه هستیم که نه پایگاه عاطفی محکمی دارد و نه پشتوانهی اجتماعی و خانوادگی قابل قبولی. قطعاً اگر نیمهی دوم فیلم (که شرح فراق است) با همان مدت و ریتم نیمهی نخست (که در وصف روزهای خوش آشناییست) پیش میرفت فیلم پاکیزهتر و تأثیرگذارتر میشد. از نقاط قوت فیلم بازی درخشان لیلا حاتمی است که مطابق معمول در نمایش شکنندگی زنی درگیر بحران موفق است و همچنین بازی کورش تهامی که قادر است سرخوشی، بیخیالی و بیمسئولیتی مردی جاهطلب و خودکفا را با جذابیتهای ظاهری بهخوبی درآمیزد. صدای مینا که به صورت نریشن فیلم را همراهی میکند، گاهی اضافه و حتی مزاحم است. در واقع مینا داستان زندگی خود را در قالب نامه برای پدرش میخواند که مدتهاست با او قطع رابطه کرده است و این تکیه بر نقل گزارشگونهی اتفاقات و احساسات دختری به پدرش، یادآور نامهنگاریهای جودی ابوت به پدر فرضیاش در رمان بابا لنگدراز است و فیلم را به ادبیات نزدیک میکند، در حالی که نعمتالله در بسیاری از صحنههای فیلم نشان میدهد که بهخوبی از عهدهی نمایش تصویری لحظههای عاطفی برمیآید، از جمله در جایی که مینا در آپارتمان انبارگونهای که کامران در اختیارش گذاشته است با شنیدن صدای موسیقی از آپارتمان کناری، شروع میکند به انجام حرکاتی موزون و تصویر ناواضح رقص سرخوشانهی او به همراه موسیقی زیبا، نشاندهندهی اوج خوشبختی اوست. در کل رگ خواب گرچه در شخصیتپردازی شخصیتهای اصلی خست نشان میدهد و این امکان را فراهم نمیکند که قدری از گذشته و خانوادهی کامران و مینا بدانیم، اما به جای آن در ایجاد، پرورش و افول رابطهای عاشقانه سنگتمام میگذارد و قابل قبول است.
نقد «رگ خواب» ساخته حميد نعمتالله
سحر عصر آزاد / اعتماد
«رگ خواب» به نويسندگي معصومه بيات و كارگرداني حميد نعمتالله ساخته شده است. فيلمي كه قرار است فروپاشي يك زن را به تصوير بكشد اما واقعيت اين است كه از ابتداي كار آنچنان حقيرانه به اين زن نگاه شده كه هيچ جلوه مثبت انساني و قابل قبولي كه مخاطب را به همراهي وادارد، در او نيست. زني كه نه عزت نفس دارد نه غرور و به شكلي يكسويه در مرد طرف مقابلش حل شده كه نميتواند از او ببُرد و لابد به همين دليل لايق هر نوع حقارت و ذلالتي است! چطور ميتوان انتظار داشت با چنين كاراكتر بيمايهاي مخاطب همذات پنداري كرده و پيگيري سرنوشت او برايش مهم و جذاب شود درحالي كه هيچ وجه جذاب و دراماتيك و نكته برانگيزانندهاي ندارد؟
‘
3
ناشناس
بهترین فیلم جشنواره که با این سیاست غلط حقش خورده شد.متاسفم
مهراب حیدری
زن ها بدون دخالت مردها گاهی خودشان دوست دارند کالا معرفی شوندو خودشان هم با کالا بودنشان بجنگند
صرفه نظر از گفتن تمام خوبی ها و بدی های این فیلم ها آدم می ماند که تعریف فیلم های خوب ایرانی چیست رئالیستی بود آن یا سیاه نمایی کردن واقعیت های موجود یا ایجاد فضای فانتزی که منجر به تولد یا برجسته کردن گروه ها و یا بازیگرانیست که به آن ژانر معرفی شده اند و کمتر از یک هنر پیشه جدی فیلم طنز و یا برعکس دیده ایم و باز اینکه این خوب است یا بد موضوع دیگریست
نشان دادن مینا به عنوان نماینده بسیاری از زنان کشورمان به نعل می زند یا میخ به نفع زنان ایران حرف می زند یا به نفع گروه مخالف تکرار تکرار و باز تکرار با اندکی تغییرات و با بهره گرفتن نام های بزرگ سینما باز هم نمی تواند ما را دچار بهت پای صفحه بزرگ سینما کند دخترانی که فقط به فکر عشق هستند دخترانی که فقط پول می خواهند و یک زندگی آرام بدون اینکه به فکر پدر پیرشان باشند و اگر به فکر پدر پیرشان باشند پس عشق کجای این چند سال زندگی شان را خواهد پوشاند و آیا سر از صفحه سینما در خواهنذ آورد یا نه
زنان آسیب دیده که فقط عشق می خواهند بدون داشتن مهارت، مهارت داشتن کار و توانمندی در حوزه اقتصاد که چه بسا اگر این توان را داشتند کمتر در گیر و دار زندگی دچار گول زن های پیآپی می شدند
القصه
آسیب سینمای ما،
آسیب زنان،مردان
و آسیب های دیگر فقط باید نشان داده شود و بیننده با آن هم ذات پنداری کند
چرا باید تمام فیلم های ایرانی در تقابل مثبت با منفی باشد چرا قربانی و آدم بدها تا آخر همان می مانند که می نمودند
چرا هیچ کس در پایان فیلم به خود آگاهی نمی رسد
بسیار دیده و شنیده ایم که شکار شکارچی را از پای در می آورد
برای نقش ها رنگ خاکستری هم لازم است.تحول درونی اشخاص اما نه به صورت کلیشه ای باید مخاطب زحمت بکشد و از سینما چیزی بیاموزد نه اینکه آنقدر فیتیله را پایین بکشیم که با صحنه ای چند سکانس پیش بینی شود
این جمله را بخاطر بسپارید هیچ کس صددرصد قابل حمایت و دلسوزی و دفاع نیست
قانون همه چیز و یا هیچ چیز دیگر جوابگو نیست
معصومه
هر دختری که این فیلم رو میبینه لاجرم همذات پنداری خواهد داشت با سالهای نوجوانی خود
اولین تجارب عشق
حمید نعمت اله خیلی عالی تونسته روح و فکر زنانه رو در فیلم جاری کنه
اون جمله اواخر فیلم:چطور من عاشق همچین موجود حقیری بودم؟:
خیلی از دخترها همچین حسی رو تجربه کردن.جایی که با بزرگتر شدن و بینا شدن میفهمیم عشق یک طرفه خصوصا اگه طرف آدم مناسبی نباشه چقدر ناآگاهانه بوده
درمورد فیلم نقدی خوندم که اصلا چرا کامران عاشق مینا شد و چرا بعدش سرد شد
جوابش اینه که کامران شخصیت تنوع طلب داره و فقط رابطه واسش سرگرمیه.اما مینا که نابلد هست جدی میگیره رابطه رو.
مثل خیلی دخترا توی اولین روابطشون