این مقاله را به اشتراک بگذارید
زایش علوم انسانی در بستر پزشکی بالینی
علی غزالیفر*
میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۸۴) اثر مشهور خود را با عنوان "تاریخ جنون" در سال ۱۹۶۱ منتشر کرد. در سال ۱۹۶۶ نیز کتاب "واژهها و چیزها" منتشر شد که آن هم به شهرت رسید. اما قبل از آن، در سال ۱۹۶۳، کتابی دیگر از او منتشر شد که شهرت آن دو اثر بر آن سایه افکند و باعث شد خوب دیده نشود. این اثر اگرچه اقبال آن دو را پیدا نکرد و با استقبال خوبی مواجه نشد، اما از جهت ارزش و اهمیت به هیچ وجه کمتر از آن دو نوشته دیگر نیست؛ زیرا علاوه بر ارزش ذاتی خود اثر، نطفه برخی از مباحث بعدی فوکو نیز در این اثر بسته شده است. شاید اسم کتاب در بیتوجهی به آن بیتاثیر نبود؛ "تولد پزشکی بالینی".
این اثر، علیرغم اهمیتی که دارد، در میان سایر آثار فوکو کمتر با اقبال مواجه شده است؛ زیرا کمتر کسی است که هم با پزشکی به نحو تخصصی آشنا باشد و هم با تاریخ و فلسفه. فوکو در این پژوهش به نحو دقیق سراغ جزئیات تخصصی دانش پزشکی میرود؛ کاری که چه بسا برای بیشتر خوانندگان چندان جذاب نباشد؛ زیرا اصحاب علوم انسانی معمولا با دانشهای تجربی همچون پزشکی به نحو تخصصی آشنایی ندارند. لذا طبیعی است که این کتابِ غنی، تخصصی، دشوار و چندلایه اثری نیست که بتوان در این نوشته مختصر به درونمایه آن پرداخت. در اینجا فقط به برخی از خطوط کلی آن اشاره میکنیم تا خواننده با حال و هوای کلی آن آشنا شود.
"تولد پزشکی بالینی" جزو آثار اولیه فوکو است. او در این آثار بر تحلیل مجموعهای از نهادها و گفتمانهای مشخص تاریخی تمرکز میکند. منظور از گفتمان سخن گفتن روزمره نیست، بلکه گفتمانهای جدی و تخصصی است؛ یعنی آنچه که کارشناسان هنگامی که به عنوان کارشناس سخن میگویند. در اینجا نیز گفتمان پزشکی مد نظر است؛ یعنی آنچه پزشکان با زبان پزشکی در باب امور مربوط به پزشکی میگویند. مترجم در ابتدای کتاب بخشی را با عنوان "در حاشیه" به توضیح مفصل چارچوب کلی کتاب اختصاص داده است که راه را برای خواننده هموار میسازد. در همین قسمت، مقدمات تاریخی لازم نیز گفته شده است تا فهم سیر مباحث فوکو راحتتر باشد. اصل کتاب نیز علاوه بر پیشگفتار و نتیجهگیری نویسنده از ده فصل تشکیل شده است. در خلال مباحث کتاب موضوعات متنوع بسیاری مورد بررسی واقع میشوند؛ مواردی همچون: سیاست، بیمارستان، مشاهده و آزمایش، روشهای تجربی، بدن، کالبدشکافی، بیماری، جراحی، نشانهها و علائم، مرگ، فضا، زبان، نهادهای گوناگون پزشکی و فهم متفاوت از بیماریها.
اما فوکویی که پزشک نیست چرا باید چنین موضوعی برای او مهم یا جالب باشد؟ همچنین، علایق او نیز کاملا در حوزه علوم انسانی قرار دارد و لذا چرا به سراغ یک دانش طبیعی میرود؟ پاسخ آن است که اولا فوکو در زمینه پزشکی تحصیلات و تجربیات طولانی و ارزشمندی داشت. ثانیا موضوع این کتاب هم کاملا با حوزه کاری فوکو مرتبط است. همگان فوکو را با مسئله رابطه میان دانش و قدرت میشناسند. او در این کتاب نیز همین مطلب را پیگیری میکند. در این اثر روابط متقابل دانش زیستشناسی و قدرت مدرن تحلیل میشوند. در اینجا، دانش و قدرت، در بدن انسان به هم میرسند و ترکیب میشوند. بدنِ سوژه انسانی محل تلاقی دانش و قدرت است. بدن نقش واسطهگری رابطه قدرت و دانش را ایفا میکند. اما فوکو با چه روشی این کار را انجام میدهد؟
تمامی پژوهشهای فوکو رویکردی تاریخی دارد. اما او روشهای تاریخی یکسانی را بهکار نبرده است. در آثار اولیهاش از دیرینهشناسی یا باستانشناسی استفاده میکند. روش دیرینهشناسی را در این اثر درباره موضوعی مشخص و ملموس میتوان مشاهده کرد. فوکو در این اثر خود بر این باور است که روش دیرینهشناسی میتواند ساختهای عمیقی را کشف کند که در ورای علم پزشکی و هر علمی که موضوعش انسان باشد، نهفته است. او با روش دیرینهشناسی درباره شرایطی تحقیق میکند که در آن، نوعی سوژه انسانی، یعنی بیمار، به عنوان موضوع ممکن شناخت ایجاد یا ظاهر میشود. به عبارت دیگر، دیرینهشناسی تحقیق در باب شرایط امکان بهوجود آمدن علوم انسانی است. در این اثر نیز از این منظر و برای همین منظور پزشکی بالینی مورد بررسی قرار میگیرد.
پزشکی بالینی، برخلاف تصور رایج، نوع خاصی از پزشکی است که قدمت چندانی ندارد و در یک دوره تاریخی مشخص و متاخری شکل گرفته است. برای مثال در قرن هفدهم پزشک فقط به بیمارستان سرکشی میکرد، ولی در اداره امور آن چندان دخالتی نداشت. اما به تدریج حضور او رفته رفته بیشتر شد و به مرکز اصلی فعالیتهای او تبدیل شد؛ فعایتهایی همچون آموزش، آزمایش، ویزیت، ارتباط با دستیاران و … . در نهایت بیمارستان کاملا نظام خاصی پیدا کرد و به صورت معادل مادی دانش پزشکی ظاهر شد. اما نقطه عطف این جریان در حوالی انقلاب فرانسه رخ داد. فیزیولوژیست جوان فرانسوی، گزاویه بیشا (۱۷۷۱-۱۸۰۲)، با طرح شیوه کالبدشکافی خود، گسستی را در پزشکی ایجاد کرد. فصل هشتم کتاب به این پزشک نابغه و نوآور اختصاص دارد.
دیگر آنکه بهجودآمدن پزشکی بالینی مستلزم چیزهای بسیاری بود. باید دگرگونیهای گوناگونی در چیزهای مختلفی رخ میداد تا پزشکی بالینی متولد شود. دانش پزشکی، ساختار بیمارستان، جایگاه بیمار در جامعه، زبان پزشکی، دیدگاه علمی نسبت به بدن انسان و حتی مرگ، چیزهایی بودند که در این دوران کوتاه یکباره تغییر یافتند. به عنوان نمونه باید از جایگاه بیمار در بیمارستان یاد کرد. تا پیش از این دوران، بیماران تنها یکی از چند گروهی بودند که در بیمارستان بهسر میبردند. اما از این به بعد، بیمارستان به محل اختصاصی بیمار تبدیل شد. خود این امر باعث شد که تغییری در جایگاه اجتماعی بیمار و سایر گروههایی بهوجود آید که تا پیش از این در بیمارستان حضور داشتند؛ کسانی همچون دیوانگان، گدایان، مجرمان، بیخانمانها، روسپیها، فراریها و… . حتی در خود دانش پزشکی نیز تغییرات بسیار مهمی رخ داد. به عنوان نمونه جراحی که تا پیش از این به عنوان دانش تلقی نمیشد و پزشکان به آن دست نمیزدند، به بخش مهمی از دانش پزشکی ارتقا یافت و نهادهایی برای آن بهوجود آمد.
همه این تغییرات، جهشی بود که در یک دوره کوتاه رخ داد؛ تقریبا پنجاه سال. ظاهر کتاب هم بررسی سیر تطور پزشکی از اواسط قرن هجدهم تا اوائل قرن نوزدهم در فرانسه است. اما در زیر این پوسته لایههای عمیقتری وجود دارد؛ لایههای زبانشناختی، فنی، معرفتشناختی و حتی سیاسی. فوکو با روش دیرینهشناسی این لایهها را آشکار میکند و بر آفتاب میافکند. پزشکی برای او هدف نهایی نیست، بلکه او در پی چیز دیگری است. فوکو به دنبال کشف ساختهای عمیقی است که در ورای علم پزشکی نهفتهاند؛ به عبارت دیگر کشف پشتصحنه پزشکی مدرن. و از این طریق میخواهد به فهم چرایی شکلگیری معنای خاصی از انسان دست پیدا کند. از نظر فوکو پزشکی نقش مهمی در شکلگیری علوم انسانی دارد؛ زیرا در این علم بود که برای اولینبار فرد انسانی به موضوع معرفت و گفتمان علمی تبدیل شد و انسان، یکباره، هم سوژه و هم ابژه معرفت واقع شد. و در نهایت هدف آن است که بفهمیم وضعیت امروزمان حاصل چه جریانی بوده است و ما چگونه ما شدیم و چگونه میتوانیم تغییر کنیم. در واقع می توان گفت همه پژوهشهای فوکو معطوف به نوعی خودشناسی است و این مطلب در مورد این کتاب نیز صادق است.
بهطور کلی باور فوکو آن است که آدمها خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنند، آزادند؛ زیرا بسیاری از چیزهایی که درست و بدیهی تلقی میکنند، در واقع در یک زمان خاص از تاریخ شکل گرفتهاند. به همین دلیل باید بداهت مفروض را نقد کرد و ذهنیت انسانها را درباره آن موضوع تغییر داد. ماجرای پزشکی بالینی هم یکی از همین موارد است. بیجهت نیست که یکی از فیلسوفان برجسته سالهای اخیر، هیوبرت دریفوس (۱۹۲۹-۲۰۱۷)، که به تازگی درگذشت، در باب ارزش و جایگاه پژوهشهای فوکو در قرن بیستم میگوید: "بزرگترین تلاشهای نوین صورت گرفته در حوزههای پدیدارشناسی، ساختارگرایی و هرمنوتیک، به منظور دستیابی به شیوه مطالعه انسان و دانشی که از چنین مطالعهای بهدست میآید، انتظاراتی را که خود برانگیختهاند، برآورده نساختهاند. اما میشل فوکو عناصری از نظریهای نیرومند و منسجم را برای رسیدن به چنین شناختی بهدست میدهد. آثار او مهمترین کوشش فکری زمانه ماست که هم برای پرورش مطالعه درباره انسان و هم به منظور بازشناسی وضع فعلی جامعه ما بهکار میآید".
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
*****
«تولد پزشکی بالینی»
(باستانشناسی نگاه پزشکی)
نویسنده: میشل فوکو
مترجم: فاطمه ولیانی
ناشر:ماهی، چاپ اول ۱۳۹۲
۳۰۴ صفحه، ۱۵۰۰۰ تومان