این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
راه و رسم ترجمه
مینو مشیری
توضیح : مینو مشیری که از شناختهشدهترین و برجستهترین مترجمهای فرانسه و انگلیسی است، در یادداشت کوتاه زیر که در اختیار روزنامه قرار دادهاند، ترجمه رضا رضایی از «غرور و تعصب» جین آستین را بر اساس گفتوگوی ایشان با مجله «ترجمه» و مصداقآوردن از ترجمه ایشان به نقد کشیدهاند.
***
سطر آغازین «غرور و تعصب» جین آستین (Pride and Prejudice-Jane Austen) چنین است: It is a truth universally acknowledged that a single man in possession of a good fortune must be in want of a wife این سطر در ترجمه رضا رضایی چنین آمده: «صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد پولوپَلهدار قاعدتا زن میخواهد.» درحالی که ترجمه درست چنین است: «عالم و آدم بر این باورند که یک مرد مجرد متمکن باید نیاز به یک همسر داشته باشد.»
رضا رضایی-این مهندس مکانیک-در مصاحبهای بس طولانی و کسلکننده در فصلنامه وزین «مترجم» (شماره ۴۶) اطلاعرسانی میکنند که ترجمه را «تفننی» شروع کردهاند و با متون علمی، فنی، اقتصادی، سیاسی و… و گهگاه با متون معماری و هنرهای تجسمی سروکار داشتهاند. سپس اضافه میکنند «قهرمان شطرنج» هم بودهاند و در ضمن مزاح میفرمایند که «پراکندهکار» هستند. راستی؟ اما هرگز کلامی به ما نمیگویند چگونه و کجا انگلیسی یاد گرفتهاند یا چگونه و کجا با ادبیات و فلسفه آشنا شدهاند تا به ناگاه به «فکر ترجمه آثار کلاسیک» افتاده و سراغ «ترجمهای از آثار یک نویسنده واحد» بروند. به احتمال زیاد این پیشنهاد دوست فرهیختهام خشایار دیهیمی بوده است… تا اینجا البته کار عیب و ایرادی ندارد.
حیرت از آنجا شروع میشود که مترجم «تفننی» میگویند: «برای شناخت جین آستین وقت زیادی صرف کردم… نقدهای مهم کلاسیک و امروزی را درباره جین آستین مطالعه کردهام… سعی کردهام آن فضایی را به خوانندهام انتقال بدهم که او میخواسته… زبانی که رنگوبویی درخور فضا و زمان داشته باشد…» راستی؟ مترجم «تفننی» خود میگویند: «ترجمه بخش آغازین هر اثر حساسترین قسمت کار است.» بسیار خب… ببینیم.
جمله اول «غرور و تعصب» جین آستین به حدی معروف است و چنان به انگلیسی فصیح و زیبا و روان نوشته شده است که وقتی برگردان فارسی مترجم «تفننی» را خواندم سخت متحیر شدم. در قرن ۱۹ هستیم، در انگلستان هستیم، یک زن نویسنده در آن «فضا و زمان» امکان ندارد از «صغیر و کبیر» یا از «پول و پله» و یا بهویژه از «زنخواستن» بنویسد. جمله آغازین جین آستین به زبان فاخر نوشته نشده است، اما بیتردید به این زبان عامیانه و کوچه و بازار و اُمُلی هم نوشته نشده است.
اینجا اما سکوت خیانت است و نه متانت! «زنخواستن» ایجاد رابطه جنسی را تداعی میکند، درحالی که wife در این جمله بدون شک بهمعنای «همسر» است. در ضمن To be in want of… با فعل To want خیلی اختلاف دارد. مترجم «تفننی» مایلاند جین آستین را به زبان امروزی ترجمه کنند؟ بسیار خب! میشود گفت: «عالم و آدم بر این باورند که یک مردِ مجردِ متمکن باید نیاز به یک همسر داشته باشد.»همین. نه؟
آرمان
‘
45 نظر
ناشناس
کاش خانم منیری ترجمه پیشنهاد نمیکردند، چون ترجمه ایشان هم بدتر از ترجمه آقای رضایی تعریفی ندارد.
مترجم
همین جمله باید نیاز . . . داشته باشد یک اشتباه کامل در زبان فارسی است. آن هم “به یک همسر” فعلا مهندس یک هیچ از مادرخوانده مترجمان جلو است
ناشناس
یکی از معانی خواستن، نیاز داشتن است (مراجعه شود به فرهنگ سخن). بنابراین ‘زن می خواهد’ یعنی نیاز به زن دارد. ضمن اینکه زن خواستن ایجاد رابطه جنسی را تداعی نمی کند و هیچ فرقی با نیاز به همسر ندارد. البته هیچ کس منکر آن نیست که می توان این جمله را به شیوه های مختلف و شاید بهتر به فارسی درآورد ولی مسئله به آن شوری هم که خانم مترجم می گویند نیست.
محمد رحيم
یکی از عوارض قحط الرجال آبلیمو در سرزمین ما ایران است جناب آقای مهندس رضا رضایی.با کمال تاسف.
نسرين
وقتی با کمک دوستان مطبوعاتی ترجمه شادروان کریم امامی از رمان “گتسبی بزرگ” را کوبیدند و خفیف کردند آقای رضایی را شناختیم.
حميرا
رضا رضایی افتاده به جان ادبیات زنانه قرن نوزدهم بریتانیا و کاسبی مفصلی به راه انداخته.
عباس
اگر می خواهید مطرح شوید باید وابسته به یکی از گروه های ادبی مثل دهباشی و بخارا باشید.رضایی وابسته به باند میرزایی و مجله نگاه نو است و از طرف آنها حمایت می شود.
فرامرز
رضایی به جای مترجمی مثل چرخ گوشت کار می کند.هر چه به خوردش بدهید از آن طرف رشته می کند و بیرون می دهد.کار مترجم برجسته و دانشمندی مثل زنده یاد ابوالحسن نجفی کجا و جماعتی از قماش رضایی کجا.
ناهيد
روزی روزگاری بزرگانی مانند عنایت و بزرگمهر و ادیب سلطانی و فولادوند و قاضی و نجفی مترجمی می کردند در مملکت ما و حالا به این روز افتاده ایم که امثال رضایی با مترجمی تجارت می کنند.
مريم
از آقای دکتر ابتین گلکار شنیدم که مهندس رضا رضایی را به عنوان یکی از مترجم های موثق تایید کردند.با نظر خانم مشیری موافق نیستم.
علي
گلکار و رضایی با هم تو یک دارودسته هستند.هوای هم را دارند.
امير علي
جناب مهندس رضایی خیلی کلک تشریف دارن.مملکتی که مثل کاروانسرا اداره شه عاقبتش همینه.
مسعود
گلکار از روسی ترجمه می کنه.از کجا خبر داره کیفیت ترجمه رضایی از انگلیسی چطوره؟
شبنم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل… احسنت به بانو مشیری شجاع.
مهرنوش
در محضر استاد علی دهباشی افتخار تلمظ داشتم که فرمودند علی میرزائی چه کسی هست و اعوان و انصارش چه کسانی هستند.رضا رضایی از نوچه های علی میرزایی است.
نادر
این همان میرزایی نیست که -به گفته علی اقای دهباشی- آقازاده محترمشان حضرت بامداد خان میرزایی تو کار کارچاق کنی و دلالی فوتبال تشریف دارند؟ رضا رضایی هم از همین جماعت کاسب است.
راحله
درود بر شجاعت بانوی دانشمند سرکار خانم مینو مشیری مترجم طراز اول.
شهاب
تو همون جمله اول مچ “مترجم” را خوابوند.دست مریزا به خانم مشیری.
مترجم
رضا رضایی فرزند علی میرزایی پدر بامداد میرزایی!!!!!!!
این همه افشاگری در بازار نشری با ۱۰۰۰ نسخه تیراژ بدون خواننده !!!
راحله
در بازار نشری حتی با تیراژ یک نسخه کتاب هم باید در کار نوشتن و ترجمه دقیق بود.حتی یک نسخه.جامعه کلنگی نباشیم.
مد و مه
ان نوشته تنها به دلیل طرح یک بحث علمی در حوزه ترجمه منتشر شده، خواهش ما این است که آن را با جملات چاله میدانی آلوده نکنید.تا مجبور به حذف نظرات نشویم.
آقای رضا رضایی کارنامه ای دارند که نمی توان کل آن را با این یک جمله زیر سوال برد. لطفا علمی و با آوردن شاهد مثال های دیگر نظر خود را در تایید ترجمه های آقای رضایی یا ادعای خانم مشیری مطرح کنید
با تشکر
دوستدار ادبیات
این جمله آغازین کتاب اتفاقا در نظریه های ادبی هم اهمیت بسیاری دارد، البته آقای رضایی در آوردن صغیر و کبیر یا پول و پله دار کم سلیقگی و در واقع کم آگاهی به خرج داده اند، اما این که به جای «زن» بنویسیم «همسر» یا آن که خیال کنیم نوشتن «زن» اشکالی دارد نیز از ناآگاهی و ناآشنایی با زبان فارسی سر بر می آورد چرا که همه بزرگان ادبیات فارسی از سعدی و مولوی گرفته تا نیما «همسر گرفتن» نیاورده اند، بلکه «زن کردن»، «زن گرفتن» یا «زن ستاندن» آورده اند. آن جمله «باید نیاز به یک همسر داشته باشد» هم غلط فاحش دستوری و حشو است و اتفاقا این که مردی «به یک همسر نیاز داشته باشد» معنای جنسی را بیشتر از آن که مردی «زن بخواهد» می رساند.
این همه مخالف خوانی واقعاً به چه نتیجه ای می رسد؟ الان یک خانمی در روزنامه آرمان مدام مطالبی می نویسد که هیچ پایه ای ندارد، یعنی حتی به خودش زحمت نمی دهد که ببیند آیا آن چه می گوید صحیح است، سمیه مهرگان نامی است و دلش خوش است که با این شلوغ بازی هایی که از آن شیما بهره مند روزنامه شرق یاد گرفته است به شهرتی می رسد. این ها همه ادبیات مملکت را فدای به شهرت رسیدن خودشان می کنند و وانمود می کنند که دل شان برای ادبیات می سوزد تا عوام را فریب بدهند. ای کاش مترجم با سابقه و محترمی مثل خانم مشیری خودشان را در حد این ژورنالیست های شهرت طلب پایین نمی آوردند. اصلاً رضا رضایی در جایگاهی نبود که ایشان بخواهند نقدشان کنند، ادیبان باسابقه همیشه از این جور رفتارها فاصله گرفته اند و در گذشته فقط یک آدم شهرت طلب و قدری خود کم بین مثل عبدالله کوثری از این رفتارهای زشت کرده است.
نکته گو!
این همه غرض… در پی اشاره به جمله آغازین رمان؟ چقدر عقده داشتید از رضا رضایی… شطرنج هم مثل اینکه خیلی به مذاق ادبیاتی ها خوش نمی آید! یقه چندتا آدم را گرفته اید… حکما رودرروی این اشخاص زبان به کام می کشید و کلی هم ازشان تعریف و تمجید میکنید.
ماها چمونه واقعا؟
تعارف که ندارید. اگر کتاب خوان باشید، به این نتیجه خواهید رسید که ترجمه های رضا رضایی نه بی نقص و نه افتضاح اند. توی این بازار شلم شوربای ترجمه، ترجمه هایی که از کتاب های خواهران برونته کرده یا همین جین آستین، نمونه های خوبی اند. و اگر زحمت خواندن این آثار رو کشیده باشید متوجه میشید که فضایی که براتون تداعی میشه دقیقا فضای داستانی قرون ۱۸ و ۱۹ انگلستانه. عناصر داستانی این داستان نویس های انگلیسی، ترس و اضطراب و عشق و مالیخولیا یا شیدایی های خاص رمانتیکه. که توی ترجمه های آقای رضایی وجود داره.
اون ایراد خانوم مشیری هم صرفا برمیگرده به اینکه هرکس میتونه تلقی متفاوتی از به کار بردن کلمه ها داشته باشه. هرگز نمیشه انتخاب شخصی از برگزیدن کلمه ای رو انتخاب اصلح دونست. هیچ کس چنین سنگ محکی در اختیار نداره. با یک جمله هم فضا سازی داستان هرگز به خطر نخواهد افتاد. در عین حال نظر خانوم مشیری هم محترمه. اما چندیه این موج راه افتاده که همه با رو کردن اصل انگلیسی کتاب ها، قصد مچ گیری دارند. این هم از مواهب بالا رفتن سواد مملکت است لابد. اما دانستن زبان یکی چیز است و توانایی نوشتن به زبان فارسی یک چیز. تا زمانی که این دو با هم جمع نیایند ترجمه خوبی پدید نخواهد آمد. و با این حال، ترجمه های رضا رضایی از کتاب های نام برده شده، ترجمه های مقبولی اند.
درست نیست این همه غرض و کین.
فرهنگ
به داوری فارغ از نان قرض دادن و متکی بر تخصص و اخلاق محتاجیم.رضایی “مترجم”اگر شطرنج باز موفقی بود در همان عرصه به کارش ادامه می داد.که نداد.
فرشته
چه ادبیاتی داریم.
وحید
نویسنده اشتباه کرده من پول ندارم ولی نیاز به زن دارم عالم و آدم بر این باورند آدم آدم میخواهد
ايراندوست
با احترام به بانو مینو مشیری برای نکته سنجی هایشان و تشکر از جناب آقای رضا رضایی برای تلاش بی وقفه شان در غنی کردن فرهنگ و ادب فارسی از راه ترجمه یادآوری می کنم که نوشته های عده ای از افراد شاهدی است بر ظهور انحطاط فرهنگی در جامعه مان.هوشیار باشیم.اجازه بی حرمتی ندهیم.
ناشناس
خانم مشیری نمونه کار شما رو در ترجمه رمانهای کوری از ساراماگو و داستان دو شهر از دیکنز دیده ام و باید بگم که در مقابل ترجمه های مهدی غبرایی و ابراهیم یونسی از همین آثار، واقعا ضعیف عمل کرده اید. با این کارنامه درخشان، نقد ترجمه با بررسی یک خط از یک رمان ۴۵۰ صفحه ای هم از سوی شما باب شد که از این بابت خدمتتان تبریک عرض می کنم.
ايراندوست
دو نشانه از ظهور انحطاط فرهنگی در جامعه ایران:۱-“در محضر استاد علی دهباشی افتخار تلمظ داشتم که فرمودند علی میرزائی چه کسی هست و اعوان و انصارش چه کسانی هستند.رضا رضایی از نوچه های علی میرزایی است.”…۲-“این همان میرزایی نیست که -به گفته علی اقای دهباشی- آقازاده محترمشان حضرت بامداد خان میرزایی تو کار کارچاق کنی و دلالی فوتبال تشریف دارند؟ رضا رضایی هم از همین جماعت کاسب است.”ترور شخصیت توسط مدیر بخارا یعنی جناب آقای علی دهباشی را محکوم می کنم.
منير
کتاب “کوری ” اثر ساراماگو را خوانده ام.ترجمه خانم مشیری از این رمان را دوست دارم.بدون کمک ها و ویرایش بسیار مفصل جناب آقای محمد رضا جعفری فارسی اش به این خوبی نمی شد.
یادم هست خیلی سال قبل در یکی از مجلات ادبی خانم مینو مشیری با لحن بسیار زننده ای به شادروان اسماعیل فصیح حملات سختی کرده بود .ادعا کرده بودند که مرحوم فصیح در نوشتن داستان هایش تقلب کرده.لحن خانم مشیری مناسب نیست.می شود با منطق بحث کرد و نتیجه گرفت.خانم مشیری را یک عده مثل دکتر عزت فولادوند حمایت می کنند.
غلطگیر
برخی دوستان اینجا افتخار “تلمظ” داشتهاند، که نمیدانم چیست، اما اگر منظورشان همان شاگردی است و خواستهاند قمپز در کنند و عربیاش را بگویند، عرض میکنم که آنچه افتخارش را داشتهاند، “تلمذ” است، نه “تلمظ”!!
محمد
بی حرمتی مشیری و دهباشی به رضایی و میرزایی بی احترامی به جامعه فرهنگی ایران است… ادب مرد به ز دولت اوست.
آرزو
واقعا در عجبم از این همه بغض و کینه! این چندخط که فقط فحش و بیحرمتی بود، کجایش «نقد» بود؟!
جملهی پیشنهادیتان هم که بسیار جالب بود. اول اینکه هر نوویراستاری میداند تکلیف «یک مرد مجرد» و «یک همسر» چیست. دوم اینکه چطور اینقدر راحت فتوا میدهید «زن خواستن» معنی جنسی تداعی میکند؟ برای شما اگر چنین است٬ چه دلیلی دارد در ذهن خوانندهی دیگر هم همینطور باشد؟ و تازه٬ جملهی نادرست دیگری ندیدید در کل این ترجمهی ۴۴۵ صفحهای؟ اصلا صفحهی اول را ورق زدید و به صفحهی دوم رسیدید یا نه؟! زحمت کشیدید خانوم واقعا٬ خدا قوت!
میفرمایید جناب رضایی کجا انگلیسی و فلسفه یاد گرفتهاند. مگر هرکس که بخواهد زبان یا فلسفه یاد بگیرد در فلان کالج و بهمان دانشگاه اروپایی و امریکایی باید تحصیل کند؟! مگر امثال شما خانم ترجمههای شاهکار نجف دریابندری را نخواندهاید؟ ایشان کجا انگلیسی و فلسفه آموختهاند؟ مگر خود شما گمان میکنید مترجم موفقی هستید و فارسی خوبی دارید؟ واقعا هنوز فرق بین زباندان و مترجم را نمیدانید؟!
در آخر٬ عنوان به اصطلاح نقدتان را گذاشتهاید «در توهم دانستن زبان انگلیسی». سرکار خانم مشیری! شما خود در توهمید؛ در توهم همه چیزدانی!
فاطمه
“امکان ندارد چنین بنویسد” رو میتونیم قبول کنیم چون به ادبیات انگلیسی قرن نوزدهم مسلط نیستیم اما تا اونجایی که به خواننده فارسی زبان مربوط می شه “چنان نوشتن خانم مشیری” هم تعریفی نداره
کسری
واقعا انحطاط فرهنگی و فقر فکری تو ایران بیداد میکند.
نظر خانم مشیری محترم ولی اون اساتیدی که ایراد می گیرند بروند خودشان ترجمه کنند(به قول نجف دریابندری)
اتفاقا من ۱۰صفحه از این ترجمه های جدید بینوایان را با متن اصلی تطبیق داده ام.آخه خیلی ها اصرار داشتند ترجمه بی نظیری است ولی باور بفرمایید تو همون ۱۰صفحه نارساییها و حذف ها فراوان بود و همون ترجمه قدیم بهتر .مقصود این که ما به قهقرا می رویم.
القصه در این چمن چو بید مجنون /می بالم و در ترقی معکوسم
انصاف هم خوب چیزی است این آقا دمش گرم که زحمت کشیده اند و رمان های کلاسیک ادبیات انگلیسی را به فارسی ترجمه کرده اند .آقای کاوه میرعباسی هم گفته اند مقبول است
دیتریش
آقای رضایی در سالهای اخیر بدون ارجاع دقیق و بی اینکه منظورشان را خوب و روشن بگویند در مقدمۀ “گتسبی بزرگ”، در مقدمۀ “هنر داستان نویسی” و چند مصاحبه که از ایشان خوانده ام دربارۀ ترجمه ها اظهارات تند و مغرضانه کرده است و به طور ضمنی با رد کار و زحمت دیگران ترجمۀ خودش را خوب و خود را زبان دان می داند. خواندن این دو مقدمۀ ایشان غم انگیز بود. چه نیازی هست در مقدمۀ ترجمه ای و در چند صفحۀ کوتاه تکلیف ترجمۀ دیگران را روشن کرد!
مهناز
با خراب و خفیف کردن مترجم نامدار مرحوم کریم امامی این آقا یعنی رضا رضایی راه خراب کردن خودش را هموار کرد.وقتی مرشد و راهنمای آدم علی میرزایی باشد بهتر از این نمی شود.
احمد رضا
با علی آقای دهباشی کبیر هر که درافتاد ور افتاد دمر افتاد رو تخت عمل افتاد.برای اطلاع حضرات رضا رضایی و علی میرزایی.
مينو
“با علی آقای دهباشی کبیر هر که درافتاد ور افتاد دمر افتاد رو تخت عمل افتاد.برای اطلاع حضرات رضا رضایی و علی میرزایی.”..دهباشی مرده خوار خودش سردسته مافیاست.
شهاب
دهباشی کبیر؟!…
نگار
شعار استاد دکتر علی دهباشی نویسنده “بخارات”: “قربون بند کیفتم تا MONEYداری رفیقتم… ” هنوز مانده تا این ناکس را بشناسید.
vukh
دهباشی, مدیر شارلاتان مجله ای متورم و پوشالی به نام بخارات.
ناشناس
رضا رضایی یکی از توانمندترین مترجمان معاصر ایران است. با تمام احترام، این نقد خانم مشیری منصفانه به نظر نمی آید. ایشان با ارجاع به مصاحبه فصلنامه «مترجم» (شماره ۴۶) با اقای رضایی که در سال ۱۳۸۶ انجام شده از ایشان نقل میکنند که ترجمه را تفننی شروع کردهاند. در صورتی که در آن مصاحبه اقای رضایی گفت که «از سال ۱۳۵۶ تفننی ترجمه را شروع کردم، اما رفته رفته کار ترجمه برایم جدی تر شد، به طوری که از سال ۱۳۵۸ تقریبا به شکل حرفه ای ترجمه می کنم…». آیا شروع کردن کاری به صورت تفننی در سال ۱۳۵۸ به معنی غیر حرفه ای بودن و عدم توانایی در آن کار در حال حاضر است که خانم مشیری با استفاده از لفظ «مترجم تفننی» مکررا طعنه میزنند و اسم این کار را هم نقد می گذارند؟ آیا خود خانم مشیری یا هر شخص دیگری در تاریخ جهان در هیچ رشته ای از آغاز حرفه ای به دنیا آمده اند؟ خوب کاملا طبیعی است که آغاز هر کاری میتواند تفننی باشد. سوابق درخشان رضا رضایی در عرصه ی شطرنج چه به عنوان بازیکن و عضو سابق تیم ملی و چه به عنوان مربی و نقش پررنگ ایشان در پرورش استادان بزرگ بر هیچ کس پوشیده نیست. حال این که بر اساس کدام منطق خانم مشیری مهندس بودن یا شطرنجباز حرفه ای بودن را در تضاد با مترجم حرفه ای بودن میدانند به راستی باید از خودشان پرسید. آقای رضایی در مصاحبه های متعدد بارها توضیح داده اند که کجا و چگونه با زبان و ادبیات و فلسفه آشنا شده اند. اما شاید خانم مشیری به جز یک مصاحبه مجله مترجم متعلق به سال ۱۳۸۶ بقیه ی مصاحبه ها را نخوانده اند. اما تردید دارم که ایشان حتی آن مصاحبه را هم که «طولانی و کسلکننده» مینامند تا آخر خوانده باشند. چون در همان مصاحبه دقیقا درباره ی همین جمله ای که خانم مشیری نقد کردند از آقای رضایی سوال شده است و آقای رضایی در همان جا درباره ی تفسیر خود از این جمله و دلایل خود برای ترجمه ی این جمله به این شکل به طور مفصل توضیح دادند. شما را به همان مصاحبه ارجاع میدهم. بهتر بود خانم مشیری نقدشان را در پاسخ به توضیحی که خود آقای رضایی درباره ی اینکه چرا این جمله را اینگونه ترجمه کرده اند داده اند مینوشتند. این که از بین هزاران هزار جمله ای که آقای رضایی ترجمه کرده اند فقط با استناد به یک جمله آن هم به استناد به تفسیر خود، با استفاده از لفظ غیرمنصفانه ی «در توهم دانستن زبان انگلیسی» ایشان را نقد کنیم چندان شایسته به نظر نمی رسد.
محمد حسن
فارغ از دعواهای جناحی و صنفی که در نظرات بالا خواندم ترجمه ی آقای رضایی از رمان غرور و تعصب را بسیار ضعیف می دانم . کافی است ۳۰ صفحه ی اول این رمان را بخوانید. نیازی به تخصص در ادبیات هم نیست. خواننده ی عادی هم متوجه مشکلات ترجمه می شود. واقعا حیف از این آثار ارزشمند که با این وضع ترجمه می شوند. از ناشر وزینی چون نشر نی بعید است که حاضر به نشر چنین ترجمه هایی می شود.
سینا
حیف از این آثار که این آقا با نشر نی و امثالهم ترجمهشان را ویران کرده است.