این مقاله را به اشتراک بگذارید
شعر معاصر ایران-۸: از دفتری به همین نام. سرودهی امین مرادی. ویراستار: یاسین محمدی. تهران: انتشارات افراز. چاپ اول: پاییز ۱۳۹۰٫ ۹۶ صفحه. ۱۱۰۰ نسخه. ۲۵۰۰ تومان.
…
نمیدانم اینکه میآید
به دستهای تو،
در هزارهی بعدی میرسد
یا باید به زبان دیگری
مادرانه حرفهایم را
هجّی کنی.
بههرحال
امروز سوار میشوی
کنار من
که یکجای تاریخ
با تفنگی سرپُر
نشانهات رفته بودم
ولی حالا
از لبهام شرم میکنی
موهات را درست
و با اولین نگاه
در این نامه بسته میشوی.
پایان شعر «تنها تو بودی که روی داد» صفحات ۳۲ و ۳۳ کتاب
اول – نشرهای تهران یکی بعد از دیگری راه را برای شعر معاصر باز میکنند. اینقدر گفتهاند و شنیدهایم که شعر نمیفروشد، شعر بازار ندارد که آدم در اولین نگاه فکر میکند که شعر معاصر از بین رفته است. البته، دفترهای شاهکار دیگر دیده نمیشوند (البته بیشتر بهخاطر ممیزی است، چون زمانهی است که بهترینهای شاعران معاصر در حافظههای الکترونیکی و دفترهای کاغذی خاک میخورند و امکان انتشار نمییابند) ولی در این میان کتابهای متعددی منتشر میشود. چند نشر بهصورت حرفهای بخش شعر خودشان را فعال کردهاند («مروارید»، «چشمه»، «نگاه» و…) و چند نشر هم در مسیر گشودن دربهای خود بهروی شعر معاصر هستند («ققنوس»، «کتابسرای تندیس» و…) و حالا نشر «افراز» بعد از چند سالی که دفتر شعر منتشر نکرده بود، با «از دفتری به همین نام» راه را دوباره ادامه میدهد. دفترهای بعدی این نشر (که مجوز دریافت کرده و بهزودی منتشر خواهند شد) عبارتند از: «چه» سرودهی علیرضا بهنام، «تنهایی تنیده بر تنهایی» سرودهی محمدحسین عابدی، «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» سرودهی سریا داودی حموله، «زایندهرود، شعر بلند جاودانگی» سرودهی آنیما احتیاط، «مرز، کمی مرز، بهآهستگی» سرودهی مانی پارسا و «از شمال شرق گنجشکها» سرودهی یاسین محمدی.
دوم – شعر سپیدِ معاصر، شعر کارگاههاست. کارگاهها متعلق به شاعرهای قدیمتر هستند. از علی باباچاهی بگیرد تا جوانترهایی مانند علی مسعودنیا. هر کدام از این کارگاهها و چهرهها، هویت خودشان را دارند اما از یک ضعف عمومی رنج میبرند: تمامی آنها تلاش میکنند تا «سریسازی» کنند. الگوها، تکنیکها و فرآیندهای مشخص و معینی برای شاعر تعریف میشود و در طول دوران کارگاه، تلاش میشود تا شاعر، برابر مرزهای مشخص حرکت کند. این مسیر برای رشد شاعر خوب است اما ضعف آن وقتی معین میشود که شاعر نتواند هویتی مستقل از هویت کارگاهی خود پیدا کند، در نتیجه شاعرها شبیه به هم میشوند. شما هویت یک کارگاه یا یک شاعر را میتوانید در شعر یک شاعر ببینید و خود شاعر محو میشود. میتوانید نامها را از روی شعرها حذف کنید، میتوانید جای نامها را با هم عوض کنید، چه فرقی میکند؟
سوم – امین مرادی شاعر کارگاهی نیست اما شاعر چهرههاست. او خودش را از جنوب غربی کشور به تهران رسانده و گامبهگام با شاعرها و چهرههای ادبی (در طول این مسیر) آشنا گشته است. جنوب سرزمین شعر و داستان ماست. بخش عمدهای از بهترینهای ما از همان خاکی میآیند که امین مرادی آمده است. او در «از دفتری به همین نام» اینجا و آنجا تاثیرهای را نشان میدهد (جایی نشانهای از مسعود احمدی میبینید، جایی صدای احمدرضا احمدی میآید. گوشهای حافظ موسوی دست تکان میدهد و جایی دیگر، شمس لنگرودی لبخند میزند و…) او مرزهای شعر سپید (یا بهتر بگوییم شعر معاصرِ مقیمِ تهران) را خوب فهمیده است و در این مرزها حرکت میکند و در این مرزها، قدم اول خودش را محکم بر میدارد. چیزی از دیگر شاعرهای تهراننشین کم ندارد و چیزی فراتر از آنان ندارد. او راهی میانه را پیگرفته و دفتر اول خودش را منتشر ساخته. طبق معمول باید دید در دفتر بعدی پیشرفتی میکند یا صرفاً تکرار خودش میشود (مانند دیگر شاعران تهراننشین).
سوم – ویراستاری شعر یعنی چه؟ فراتر از این سوال، بحث مشخصی است: این ویراستاری بهنفع بهتر شدن شعر صورت میگیرد یا هدف یکسانسازی دفتر با دیگر دفترهای یک نشر است؟ دفترهای نشر چشمه را گروس عبدالمکلیان و علی مسعودنیا ویرایش میکنند. اولین دفتر سری جدید شعر معاصر افراز را یاسین محمدی ویرایش کرده است. این یعنی چه؟ ویرایش شعر یعنی چه؟ یعنی دوباره نشری در تهران آمده و دفترهای شعر یک شکل چاپ میکند تا دوباره همان دور تسلسل گذشته تکرار شود؟ که تا یکی دو سال دیگر، وقتی به دفترهای شعر افراز نگاه کنیم، بتوان نام شاعرها را عوض کرد، بتوان نام شاعرها را با هم عوض کرد و در هویت و ساختار شعرها، تغییری نبینیم؟
چهارم – «از دفتری به همین نام» قدم خوبی است. هم برای شاعر و هم برای نشر. امیدواریم تکرارهای بهتری از این دفتر را در آیندهی دفترهای شعر نشر افراز شاهد باشیم.
شعر «احتمالِ مرا تیغ میزند» صفحات ۲۴ و ۲۵ کتاب:
احتمال آن میرفت
مابین حرفها
زمستان از تو بگوید
و سرزمین
فرقِ میان ما باشد
تا بههم فکر کنیم.
آنسوی مرا ببندی
به شکافِ عمیقی حدودِ یک لبخند
مثل حالا
که با اینحال
بی گُداریها به زخم میآید
تا گناهِ بزرگتری باشم
که باشد، چه فرق میکند؟
دخلم را با خودت بیاوری یا بهتنهایی؟
شهر شلوغ است
و کسی که میخندد
نشانه به شب میبرد
تا شبیه بیمارستان جیغ بزنیم
تا چند خیابانی که از سر زدیم
خون بریزد
تا روی آینه
نشانیات را بکاری به گلوله
تا به گلولهای برف
اینجا را بهیاد بیاورم
کنار همین اتفاقها
که احتمالِ مرا تیغ میزدند
احتمالاً تو را به خیابان
تا خواب بعدی در یکی از فصلها
ردپایی جا بگذاریم
که مرزها را به بند کشیده بود
2 نظر
یاسین محمدی
با سلام به دستاندرکاران زحمتکش سایت مدومه و البته مصطفای عزیز؛ با توجه به جملاتی که در بند سوم این نوشته آمده لازم دانستم توضیح بدهم که ویرایش در این مجموعهشعر محدود به اعمال رسمالخط و نقطهگذاری و تقطیع بوده است.
قربان بهاری
سلام و سال نو مبارک
با مجموعه بادبان های برافراشته (صد شعر ، صد شاعر، صد کتاب) به عنوان عیدی وبلاگ اتفاق روی پل در خدمت دوستان و منتظر نظرات ارزشمند شما هستم.
http://ghorban-bahary.persianblog.ir/