آنچه در ادامه می خوانید برشی از رمان «سکسوس» اثر هنری میلر است که داوود قلاجوری ترجمه آن را تمام کرده است و در آینده نزدیک توسط نشر آفتاب نروژ منتشر میشود. از قلاجوری که همیشه به مد و مه محبت داشته بابت اینکه بخشی از ترجمه را برای انتشار در اختیارمان قرار داد تشکر…
آنچه می خوانید بریده ای از کتاب شادترین انسان روی زمین اثر مری دیربورن، با ترجمه داوود قلاجوریست که زندگینامه هنری میلر از تولد تا مرگ را در بر میگیرد. این کتاب که متاسفانه در ایران امکان انتشار نیافت ، توسط نشر آفتاب در نروژ منتشر شده است.
از اولین پنج شنبه فصل پاییز انتشار رمان مدار رأس الجُدی اثر هنری میلر با ترجمۀ داوود قلاجوری را آغاز کردیم. رمانی که برای اولین بار و به طور اختصاصی برای مد و مه ترجمه می شود. مترجم اثر سالهاست با آثار هنری میلر دمخور بوده و آثار گوناگونی از هنری میلر و درباره هنری…
از اولین پنج شنبه فصل پاییز انتشار رمان مدار رأس الجُدی اثر هنری میلر با ترجمۀ داوود قلاجوری را آغاز کردیم. رمانی که برای اولین بار و به طور اختصاصی برای مد و مه ترجمه می شود. مترجم اثر سالهاست با آثار هنری میلر دمخور بوده و آثار گوناگونی از هنری میلر و درباره هنری…
از اولین پنج شنبه فصل پاییز انتشار رمان مدار رأس الجُدی اثر هنری میلر با ترجمۀ داوود قلاجوری را آغاز کردیم. رمانی که برای اولین بار و به طور اختصاصی برای مد و مه ترجمه می شود. مترجم اثر سالهاست با آثار هنری میلر دمخور بوده و آثار گوناگونی از هنری میلر و درباره هنری…
از اولین پنج شنبه فصل پاییز انتشار رمان مدار رأس الجُدی اثر هنری میلر با ترجمۀ داوود قلاجوری را آغاز کردیم. رمانی که برای اولین بار و به طور اختصاصی برای مد و مه ترجمه می شود. مترجم اثر سالهاست با آثار هنری میلر دمخور بوده و آثار گوناگونی از هنری میلر و درباره هنری…
عصری تاریک بر جهان مستولی گشته است. به نظر میرسد دنیا مصمم است مشکلات خود را با توسل به زور حل کند. هیچ کس نمیتواند جذر و مد تنفر را فرو نشاند. ما تحت نفوذ نیروهای کیهانی قرار گرفته ایم و هر آدمی همان کاری را میکند که از وی بر میاید. برای هر انسانی…
میلر در این مقاله سیاستها و نقطه نظرهای دولتمردان امریکا را به باد انتقادی بیرحمانه میگیرد و ضمن اینکه دموکراسی امریکا را قلابی میخواند، از مردم امریکا نیز گله میکند چرا فکر میکنند دنیا یعنی فقط امریکا و چرا اینقدر اصرار میورزند که زندگی به شیوۀ امریکائی بهترین شیوه است.
شاید به خاطر همین باشد که وقتی پشت میز تحریرم قرار میگیرم، همیشه رو به شرق می نشینم و به پشت سر نگاه نمیکنم. مداری که به دور آن میچرخم از خورشید مرده ای که زمانی به من حیات می بخشید دورتر و دورترم میکند.
این “آنائیس نین” بود که مرا با “کنراد مریکان” آشنا کرد. در یک بعدازظهر پاییز در سال ۱۹۳۶ بود که نین او را به آپارتمان من در “ویلا سورا” آورد. در برخورد اول، نظر من نسبت به مریکان چندان مطلوب نبود. مردی غم انگیز، معلم وار، خودرأی و خودخواه به نظر رسید. یک حس مرگبار…