Skip to content Skip to sidebar Skip to footer

Tag: «آخر داستان» اثر لیدیا دیویس

ليديا ديويس؛ نويسنده‌اي مثل هيچ‌كس / برشی از «آخر داستان» لیدیا دیویس

در تنها عکسی که از او دارم از یک فاصله پنج‌متری به من اخم کرده. روی قایق بادبانی یکی از پسرعموهایم است، دولا شده، مشغول کاری است، شاید دارد طنابی گره می‌زند، و روبه‌بالا و از گوشه چشم من را نگاه می‌کند و اخم کرده. عکس خیلی واضح نیست. احتمالا کیفیت دوربین بد بوده. تمام…

Read more

دو کتاب تازه از انتشارات نیلوفر

عشقی تازه «اولین‌باری که گفتم عاشقش هستم، بدون یک کلمه حرف خیلی متفکرانه فقط نگاهم کرد، انگار داشت حرفم را مزه‌مزه می‌کرد. آن موقع درنگش را نفهمیدم. کلمات تقریبا خلاف میل خودم از دهنم پریدند بیرون و او جوابی نداد. الان گمان می‌کنم اگر او برای گفتن همین جمله به من، آن‌قدر دقت کرده، احتمالا…

Read more