حتی یک روز کامل از خواندن رمان «بازگشت به کیلیبگز» نوشته سورژ شالاندون نگذشته است که زن و مرد جوان توریستی را، در نزدیکی وضوخانه مسجد محقر جنب استادیوم ورزشی در جزیره قشم میبینم. کنجکاوی اجازه نمیدهد بگذارم و بگذرم. پس میروم به همان سمت و سوال میکنم. دو ساعتی از ظهر گذشته و همهجا…
سورژ شالاندن، از خبرنگار جنگ، به یک رماننویس بزرگ رسیده که هنوز هم از جنگ مینویسد: از کشتار کودکان فلسطینی در اردوگاه صبرا و شتیلا، از کشتار آدمها در جنگ دوم جهانی، و از مناقشات ایرلند شمالی و بریتانیا و فرانسه و در یک کلام از «جنگ»؛ هیولایی که او از آن میترسد، مبادا او…
اگر کتاب باز حرفه ای هستید که هیچ…، اما اگر ادبیات جهان را زیاد تعقیب نکرده باشید و گمان می کنید در تیتر این متن نام «آگاتا کریستی» به اشتباه چنین ثبت شده، بعد از آن که به اشتباه تان پی بردید، چندان خودتان را ملامت نکنید.