تري ايگلتون در «رويداد ادبيات» از موضع قبلياش مبني بر تعريفناپذيربودن ادبيات فاصله ميگيرد و ادبيات را رويدادي در نظر ميگيرد كه ميتوان مؤلفههايي مشترك برايش در نظر گرفت. ايگلتون در «پيشدرآمدي بر نظريه ادبي» با موضعي ذاتستيزانه معتقد بود كه ادبيات چيزي به نام ذات يا جوهر ندارد و هر نوشتهاي كه با عنوان…
ادبیات و راههای حقیقت*
ادبیات چیست
ادبیات بهترین راه گفتن حقیقت است؛ فرایند تولید دروغهای بزرگ، زیبا، و بهسامان است که از هر مجموعه واقعیتی بیشتر حقیقت میگوید. از اینکه بگذریم، ادبیات بسیاری چیزهاست، از قبیل لذتبردن از زبان و بازیکردن با زبان، و نیز شیوه صمیمانه شگفتی برای برقراری ارتباط با مردمی که آنها…
ما در اینجا سخنهای بسیار جالبی شنیدیم. اما من نمیتوانم از ابراز این تعجب خودداری کنم که از زبان اکثر سخنرانان اهل شوروی، انتقادهای بسیار تندی نسبت به کوششها و پژوهشهای ادبیات نو شنیدم که عیناً به انتقادهایی میمانست که در جامعة بورژوایی غرب از ما میکنند. اینجا، همچنانکه آنجا، “بیفایدگی” و “صورت پرستی” (فرمالیسم)…
دستآخر: حاشیهای بر مفهوم «رئالیسم جدید»
ادبیات بیمحل
شیما بهرهمند
هرروز که میگذرد، «نوشتن» بیشتر به بدهی نپرداخته یا معوقه بدل میشود. نویسندگان جریان غالب ما نیز در این تعبیر بدهکاران فرهنگیاند. نشانههای این اتفاق را میتوان در مفهوم «رئالیسم جدیدِ» ژیل دلوز پیدا کرد. مفهومی که در مقاله «فلسفه رمانهای جنایی» دلوز…
به طورخلاصه ادبيات، نظام تازه شناسايي هنر نوشتار است. نظام شناسايي هنر عبارت است از نظام روابط فيمابين کنش ها، فرم هاي مرئي شدنِ چنين کنش هايي، و وجوه فهم پذيري.
این نوشتار، در پی ارایهی تعریف مشخص از ادبیات نیست؛ زیرا، ارایهی تعریف مشخص از موضوعی، سبب تقلیل یک موضوع میشود؛ تلاش بر این است تا ادبیات را در چشماندازهای ممکن، گسترش بدهد، وَ، نمیخواهد در انجام نوشتار، این چشماندازهای ممکن را در چشماندازی خاص، فرو کاهد یا جمع، کند.
1
ادبیات، شاید کردار-…