شهر کوچک ما یکی از داستانهای موفق احمد محمود نویسندهی اهل اهواز است که در مجموعه داستان غریبهها و پسرک بومی به چاپ رسیده است. راوی این داستان کودکی است که مشاهدات خود را بیان میکند. انتخاب چنین راوی موجب شده که نویسنده بتواند فاصله خود را از شخصیتها حفظ کند. افکار و احساسات کودک…
ازولایت خراسان شهر سبزوار روستای دولت آباد همراه و هم نشین با محمود دولت آبادی که حرکت می کنی روی به سمت جنوب غرب به خوزستان و اهواز در کناره رود کارون جنب خانه ای قدیمی در حاشیه رود می رسی می ایستی نشانه ها را می پرسی آره همین جاست خانه احمد محمود…
خیلی ها «مدار صفر درجه» را کتاب بهتری می دانند، اما پس از گذشت سال ها خاطره خواندن کتاب «همسایه ها» برای اولین بار، همچنان برایم لذتبخش است. خاطره خوبی که از مطالعه کتاب های احمد محمود داشتم، سبب شد تا از این گفت و گو درباره «احمد محمود» حس خوشایندی داشته باشم، اما پس…
منتقدان و آسیبشناسان دیگر نیز در این میانه، نقشی شبیه به مفتی را پذیرفتهاند و نشستهاند به حکمدادن برای ادبیات، از ازل آن تا ابد، که «رمان» فرم ادبی زمانه ماست و دوران داستان کوتاه بهسر رسیده و چه و چه. عدهای چراغبهدست دنبال مخاطب گمشدهاند، حال آنکه سازوکار مبهم نشر این روزها، هر آن…
آثار احمد محمود، نویسنده مطرح از همان اواخر دهه سی که او نوشتن آغاز کرد، نقدونظراتِ بسیاری را برانگیخت و تا هنوز هم جزوِ پرشمارترین و پرمخاطبترین رمانهای ایرانی است. محمود در سال ٣٨ با مجموعهداستانهای «مول» و بعدتر «دریا هنوز آرام است» و «بیهودگی» پا به عرصه نویسندگی گذاش
خاطره ای از یک دیدار
محمد دهقانی
چنين بيدفاع
دوستان خبرنگار در روزنامۀ وزین «شرق» از من خواستهاند که مطلبی در گرامیداشت نویسندۀ چیرهدست فقید، زندهیاد احمد محمود، بنویسم. مثل اغلب موارد متأسفانه این درخواست را خیلی دیر مطرح کردند و الان دیگر فرصتی نیست که من مفصلاً از ارزش کار محمود و سبک و…
در اوایلِ تابستانِ شصتونه یک روز درآمد که میخواهد رمانی در بارۀ جنگ بنویسد، که شاید ادایدینی به همولایتیهاش باشد، و نوعی تجدیدنظر و تکمله بر «زمین سوخته» که در نوشتن و چاپِ آن قدری تند رفته بود. «زمین سوخته» زمانی منتشر شد که هنوز ترکشهای انفجار جنگ و غبار کورکنندۀ ناشی از آن فرو…
«از جمله مشکلاتی که همیشه داشتهام نوشتن زندگینامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سالهای پشت سرم نگاه میکنم میبینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمیمانم. همچنان که حالا درماندهام.»
محمود، پنجشنبهها، درکه
انگار مجسمهاي از سنگ
شيما بهرهمند
اگر سالهای قبل از شصتونه بود، «شاسب» - شخصیت داستانِ «بازگشت» - سرنوشت دیگری داشت. «نه. اینطور نیست. اتفاقا من با شاسب بدون دلسوزی، بدون ملاحظه و رحم مواجه شدم. شاید اگر سالهای قبل بود، طور دیگری با او برخورد میکردم»,١ اما حالا آنطور که برزو…
اگر آن ١٣ نفر برگه را امضا کرده بودند هیچکدام از این ماجراها پیش نمیآمد. چند هزار نفر بهصف شده بودند در ردیفهای صدنفره دانشکده افسری. میخواستند بروند خدمت سربازی. فرمانده روبهروشان فریاد میزد: «فقط به پنج صف نیاز داریم. قرعه میکشیم. بقیه میروند رد کارشان».
انتخابشدهها باید خودشان را معرفی میکردند و لباس نظام…
احمد محمود، با نام حقیقی احمد اعطا، دیری است که از میان ما رفته است؛ در ۱۲ مهر ماه ۱۳۸۱ ما و دنیا را وا می گذارد و می رود: زندگی می گذرد و هر کس سهمی از عمر دارد و تا آن جا که از دست برآید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد…
آثار «احمدمحمود» اما، با چنین نگاهی قابل ارزیابیاند. او نویسنده خلاقی بود که همواره به کشف افقهای تازه میاندیشید. ازهمین رو، میتوان در آثارش، تجربههای تازهای را- چه در«مفهوم» و چه در«ساخت» و«تکنیک» و البته «زبان»- دید.