این طور که بویش میآمد هنوز کار ما با آن بیل تمام نشده بود و این قضیه ادامه داشت. به زحمت بلند شدم. بیل را برداشتم و رفتم سمت ماشین. عجیب بود چون قبلش فکر میکردم رفتهام سمت ماشین. فکر کنم دفعهی اول ذهنی رفته بودم سمت ماشین. این طور قاتی کردنها بیشتر اوقات ربط…
کاتب، برخلاف شیوه متعارف داستاننویسی در سالهای اخیر، شخصیتها را معرفی نمیکند. ماجراها هم پیوند بیواسطهای با تجربههای از قبل معلوم مخاطب ندارد. در این رمان، با آمیزهای از خشونت خانگی، هنر، تجربههای دردبار تن روبهرو هستیم.
«بي ترسي» محمدرضا کاتب، بعد از «خوف» شيوا ارسطويي، دومين رماني است که با مضمون ترس به انتشار درمي آيد. هر نوع نتيجه گيري کلي بر مبناي صرفا انتشار دو کتاب، علي الاصول کار سنجيده اي نيست. اما دست کم مي توان تحول مضمون شناسي داستان نويسي را بر مبناي مخرج مشترکي به نام «ترس»…