بیماری همواره منجر به تغییراتی در تصویر انسان از خویش میشود و هرچه شدت، وخامت و طول مدت این پدیده بیشتر باشد، تغییراتِ گستردهتر و دامنگیرتری رخ میدهد
رمان حاضر «ما اینجا داریم میمیریم»، روایت کشتی شکستگانی است که به ساحل نجات نمیرسند. شخصیتهایی غرق در دنیایی تنها و بیسرانجام که در کشتی (ساختمانی در یوسفآباد) شکستهشان نشستهاند و برای هیچکدام انتظار هیچ معجزهای نمیرود. آدمهایی فاقد درک متقابل که به دنیای تنهای هم راه پیدا نمیکنند.
میگویند: اگر می خواهی بفهمی چقدر خوشبختی به زندگی اطرافیانت نگاه کن! حداقلش این است که می فهمی خیلی از مشکلات آنها را نداری و بعد می توانی نفس راحتی بکشی. این مشابه احساسی است که پس از خواندن رمان جدید مریم حسینیان « ما اینجا داریم می میریم» به سراغ خواننده می آید. هنر…
بهار برایم کاموا بیاور روایتگر زندگی زنی است که همراه فرزندان و شوهر نویسندهاش به خانهای قدیمی در کنار روستایی دور افتاده نقل مکان میکند. این رمان از نوع آن دسته داستانهای روانشناختی است که در عین برخورداری از حادثههای پی در پی، با اتکا به منطقی داستانی و توالی پذیرفتنی حوادث پیش میرود، حادثههایی…