در روزهایی که «صد سال تنهایی» را مینوشتم، هرگز فکرش را نمیکردم و در رؤیاهای دور هم نمیدیدم که روزی در مراسم رونمایی نسخۀ یک میلیونیِ این کتاب شرکت کنم. تصور اینکه یک میلیون نفر بتوانند چیزی را که با بیست و هشت حرف و دو انگشت، بهعنوان ابزار کار، در خلوت اتاقم نوشته شده…
رمان «بازگشت به دیدگاه پیشین»،۱ اثر خوان گابریل باسکز کلمبیایی۲ که بهتازگی جایزۀ ادبی مهم مکزیک را به خود اختصاص داده است، خوانندگان زیادی خواهد داشت. «بازگشت به دیدگاه پیشین» یکی از رمانهای مهمی است که به زبان اسپانیایی نوشته شده و نویسندهاش میگوید، برخلاف داستانهای دیگر، آنچه در آن میگذرد همان است که در…
قرن گذشته بود. روزی که به پاریس رسیدم، از یک کتابفروشی در محله لاتَن، به نام لذت خواندن۱ نسخهای از «مادام بواری» خریدم. تقریبا تمام شب را تا سپیدهدم به خواندن آن مشغول شدم. نویسندهای را که میخواستم باشم پیدا کردم و به لطف فلوبر، شروع به آموختن تمام اسرار هنر رمان کردم.
نوزدهم اکتبر ۲۰۲۰ یک قرن از درگذشت جان سیلاس رید۲ روزنامهنگار میگذرد. او در یک گور کوچک در کرملین، نزدیک لنین و شخصیتهای دیگر اتحاد جماهیر شوروی آرمیده است.
باسکز مونتالبان۳ گفته بود که اگر ادوارد اچ. کار۴ انگلیسی، بهترین نویسندۀ انقلاب بلشویکی از فاصلهای دور به شمار میآید، جان رید بهترین روزنامهنگار آن است
سهم اسپانیا در کشف و تسخیر آمریکای لاتین چه بوده است؟ پاسخ آنهایی که دارای باورهای دینی هستند کلیسای کاتولیک، مسیح و دینی حقیقی است. پروتستانهای انجیلی، که در حال حاضر تعدادشان در قاره جدید بسیار زیاد است، تا حدودی با هم اختلاف نظر دارند، اما احتمالا این پاسخ را درنهایت میپذیرند.
آخرینباری که در کاراکاس بودم، سوفیا ایمبر۱ آن روز هولناکِ ۱۵ ژانویه ۱۹۸۸ را با جزئیات تمام برای من تعریف کرد. او و کارلوس رانخِل۲ طبق معمول سحرگاه برای دیدن برنامه تلویزیونی محبوب خود «صبح بخیر»، که بسیار آرام و بدون هیاهو و جنجالهای معمول سپری میشد، از خواب برخاستند.
دیدن شهر زیبای تائورمینا۱ بدون سیاحان غمانگیز است. گویی خانههای آویخته از تپهها قرار است به دریای ابری فرو افتند، صاحبان و کارمندان بیکار هتلها، بارها، رستورانها و مغازهها دست روی دست گذاشته، نالان و مغموم در انتظار حضور نامحتمل مشتری و خریدار هستند تا آنها را از افلاس برهانند
سی سال پیش، زمانی که دیوار برلین سقوط کرد، من غرق در مهلکه کارزار انتخاباتی ریاستجمهوری بودم و اهمیت رویداد را آنطور که باید، درک نکردم. چندین روز بعد، نامهای حاوی تکهسنگی کوچک از دیواری که شهروندان آلمان شرقی تخریب کرده بودند، به دستم رسید که سالها آن را بهعنوان نماد آزادی روی میز کارم…
با اینکه من و ماریو بِنِدتی دوستان خوبی بودیم، یادم نمیآید کی با او آشنا شدم؛ احتمالا در ۱۹۶۶ اولین باری که به اروگوئه رفته بودم. سفر شگفتانگیزی که در آن کشف کردم یک کشور آمریکای لاتینی میتواند به اندازهی سوئیس یا سوئد متمدن، دموکرات و مدرن باشد.