«فِسّهها» داستانهایی است از ساموئل بکت که با ترجمه مهدی نوید در نشر چشمه منتشر شده است. این داستانها را البته نمیتوان داستان در معنای متعارف آن به حساب آورد و آنها که دیگر آثار داستانی بکت را خواندهاند خوب میدانند که بکت هرگز به شیوههای متعارف داستان نمینوشت و در «فِسّهها» نیز چنین نکرده…
«گربهی درون» را میتوان رمانی کوتاه و اپیزودیک دانست با موضوع کلی «گربه» که البته در هر قطعه مخاطب را با سوژهای دیگر مواجه میکند. «گربهی درون» از طرفی یک اعتراف نامه کوچک است: «گمان نکنم کسی بتواند حدیث نفسی به کلی صادقانه بنویسد. مطمئنم احدی تاب خواندنش را ندارد: گذشتهام رودخانهای است شوم.»
«دست آخر» را اغلب بعد از «در انتظار گودو» شاخصترین اثر نمایشی بکت محسوب کردهاند. اثری که چهار شخصیت اصلی دارد، تک پردهای است و مهمتر از همه اینکه طرح مشخصی هم ندارد!
بازمانده غریبی آشنا
کتاب «بهرام صادقی» كه اخيرا در نشر بنگاه چاپ شده است، دارای مجموعهنقدهایی درباره بهرام صادقی است. این نقدها هرکدام نوشته نویسندهای است و مهدی نوید آنها را گرد آورده است، عناوین اين مقالات بهترتيب از این قرار است: «بهرام صادقی» نوشته سعید هنرمند، «بهبهانهی خواندن زنجیر نوشتهی بهرام صادقی» از…
یکبار برادر بزرگش (فرانک) در نامه ای به او نوشت: چرا سعی نمی کنی رمانی بنویسی که مردم بخوانند! این توصیه از سر دلسوزی فرانک، به ساموئل چندان کارگر نیفتاد، او بعد از آن نیز به نوشتن همان آثاری ادامه داد، که از او برمی آمد؛ آثاری که اغلب مردم یا توانایی خواندن آنها نداشتند…