این زندگی رؤیایی که در تنهایی کامل سپری میشد، با داستان غیرمتعارف خانواده کستلر جور درمیآمد. پدربزرگ این خاطرهنویس، در جنگ کریمه[۴] از راه کارپاتن[۵] به مجارستان مهاجرت کرد. او نام واقعی خود را حتی از خانوادهاش هم پنهان کرد و خود را کستلر نامید
«در غرب خبری نیست»، بزرگترین موفقیت یک کتاب آلمانیزبان (و به قول رمارک «بهترین کتاب من») در آلمان از نو و با شمار میلیونی منتشر میشود. فیلم جنجالبرانگیزی که از روی رمان ساخته شد، با دوبله جدید در آلمان به نمایش درمیآید.
چندی پیش دو جلد ویژهنامه با عنوان «ادبیات جهان در آینه» توسط نشریه اشپیگل و به صورت کتاب الکترونیکی عرضه شد. در آنها پروندهّهایی را که برای ادیبان مختلف در بعضی شمارههای این نشریه کار شده و عکس آن ادیبان هم روی جلد نشریه آمده است، گردآوری کردهاند.
فاکنر تقریباً سی سال تمام، خود و داستان شخصی زندگیاش را پنهان کرد. تازه حالا بیشتر در انظار عمومی ظاهر میشود، اجازه میدهد از او عکس بگیرند و دوستان و آشنایانش به قدری در بارۀ او و خانوادهاش حرف میزنند که یافتن دلایل و زمینههای داستانهای پرهیجان و پرسرعت او امکانپذیر میشود.
اولین کتابی که برای هر کتابخوان حرفهای با نام مهشید میرمعزی به ذهن متبادر میشود «و نیچه گریه کرد» اروین یالوم است که در سال ۸۱ چاپ شد و اکنون به چاپ شانزدهم رسیده است. میرمعزی متولد ۱۳۴۱، قزوین است. از دهه هفتاد به ترجمه روی آورد، و تاکنون از او بیش از چهل کتاب…
گذر از حیاط خلوت نویسندگان
مونا رستا*
«در حیاط خلوت نویسندگان» نوشته راینر اشمیتس (ترجمه مهشید میرمعزی، نشر ثالث) که با عنوان فرعی «تمام آنچه از ادبیات نمیدانید»، کتابی خواندنی و کارآمد برای گروههای مختلف، از خوانندگان عام ادبیات تا مخاطبان حرفهای است. نویسنده با روشی که برای خوانندگان فارسیزبان بیسابقه و برای غیرفارسیزبانان…