گاه میترسیم رمانهای محبوب دوران نوجوانیمان را دوباره بخوانیم، مبادا تصویرهای زیبایی که از آنها در ذهن داریم مخدوش شود. از آخرین باری که «وداع با اسلحه» را خوانده بودم، دودهه میگذشت. در این فاصله همواره به دنبال فرصتی بودم برای بازخوانی این رمان. انتشار ترجمه تازهای از این رمان، توسط مترجم خوشنامی چون…
همه این در و آن در زدن های من در پی گارسیا مارکز – یعنی مسافرتم از پاریس به بارسلونا و دو هفته در هتلی در کاتولونیا ماندن و تلفن های دور و نزدیک و نامه نگاری های پی در پی از نیویورک به اسپانیا – از وقتی شروع شد که در دومین و آخرین…