اولین خبر تکاندهندهای که درباره یعقوب شنیدم سال ۱۳۸۵ بود. وقتی اکرم، همسر یعقوب با من تماس گرفت و گفت یعقوب به زندان افتاده. هنوز باور آن ماجرا برایم سخت است. اینکه نویسندهای را به خاطر رمانش به زندان بیاندازند
یعقوب یادعلی در جهان داستانی خود، پی فضایی حرکت کرده که من آن را نوعی روایت «فقدان» میدانم. فقدان بهعنوان یک عنصر محوری در این جهان بهمثابه موتور محرکهای است برای شخصیتها، از جمله قهرمان اصلی او. مصداقهای من عمدتا به دو رمان او بازمیگردد و البته در هر دو مجموعهداستانی هم که تا امروز…
یعقوب یادعلی (۱۳۴۹-نجفآباد) با «آداب بیقراری»اش در سال ۱۳۸۳، آداب داستاننویسیاش را بهسمتی سوق داد که با یک سوءتفاهم سر از زندان درآورد تا او را چندین سال از داستاننویسی دور کند؛ رمانی که برایش جایزه گلشیری بهعنوان بهترین رمان سال را به ارمغان آورده بود، یکدهه بعد، ۱۳۹۳، مجدد اجازه نشر یافت