به باور “کوندرا” رمان نویس باید پیوسته “دغدغه ی فورم” داشته باشد و از خود، چیزی به سنن و مواریث داستان نویسی گذشته یا سنتی بیفزاید و با هنجارشکنی در شگردهای روایی، آن را سرشارکند. زیبایی شناسی رمان های خودش، بهترین گواه بر این گونه حساسیت هنری است. او مانند بسیاری از فورمالیستهای روسی،…
آنچه میان “کوندرا” و “نظریه ی رمان” او و “ماه تا چاه ” مشترک به نظر می رسد، از یک سو تحمیل انواع محدودیت برای تولید آثار ادبی و هنری و کوشش برای همداستان کردن هنرمند با ایده ئولوژی چیره بر فضای فرهنگی از یک سو و ضرورت مبارزه با این “سلطه” و ترسیم…